پاسخ:
برخي ادعا كردهاند، بعضي از آيات قرآن كريم كه بر حسب رويدادهاي تاريخي نازل شدند و حتي زبان قرآن عرضي ميباشند. مراد از عرضي به عقيده اينها اين است كه آيات ميتوانستند به گونهاي ديگر باشند، بر خلاف ذاتها، عرضيها، اصالت دورهاي و محلي دارند، نه اصالت جهاني و تاريخي، گرچه عملاً هيچ گاه ذات از عرضيها جدا نيست؛ ولي تفكيك نظري آنها، قطعي است.
اين نظريه با توجه به جاودانه بودن قرآن و خاتميت پيامبر اكرم، مردود است. پيش از پاسخ به اين نظريه مقدمهاي در مورد خاتميتِ پيامبر اكرم شايان توجه است.
ظهور دين اسلام با علائم جاودانگي آن و پايان يافتن دفتر نبوت توأم بوده است. مسلمانان همواره ختم نبوت را امري واقع شده تلقّي كردهاند، قرآن نيز آيين اسلام را كاملترين دين الهي و خاتم اديان الهي دانسته و پيامبر اسلام را خاتم انبيأ معرفي نموده و كتاب او را جامعترين و كاملترين و جاودانه ميداند.(ر.ك: مجموعة آثار (ختم نبوت)، شهيد مطهري، ص 153 ـ 168، انتشارات صدرا ـ خاتميت، شهيد مطهري، ص 12 ـ 26، انتشارات صدرا.) از جمله آياتي كه بر مطلب فوق دلالت ميكنند عبارتند از: 1 ـ "وَ تَمَّت كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدقاً وَ عَدلاً لا مُبدل لِكَلِمَتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ العَلِيم" (115/انعام) يعني و سخن پروردگارت به راستي و داد، سرانجام گرفته است؛ و هيچ تغيير دهندهاي براي كلمات او نيست، و او شنواي داناست. 2 ـ آية اكمال: "اليَومُ أَكمَلتُ لَكُم دِينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإسلَم ديناً..." (3/مائده). محصل معني آيه اين است: امروز (روزي كه كفار از دين شما مأيوس شدند) مجموع معارف ديني كه بر شما نازل كرده بودم را كامل نمودم و نعمتم را (يعني نعمت ولايت) كه عبارت است از اداره و تدبير الهي امور ديني بر شما تمام كردم؛ زيرا اين تدبير تا قبل از امروز با ولايت خدا و رسول صورت ميگرفت و روشن است كه ولايت خدا و رسول تا روزي ميتواند ادامه داشته باشد كه رسول در قيد حيات باشد و وحي خدا همچنان بر وي نازل شود؛ اما براي دوره بعد از انقطاع وحي ديگر رسولي ميان مردم نيست تا از دين خدا حمايت كند، بر خداست كه براي ادامه تدبير كسي را نصب كند (و او همان ولي امر بعد از رسول است كه اداره كننده امور دين و سرپرست مردم ميباشد).(ر.ك: الميزان، علامه طباطبايي، ج 5، ص 185، مؤسسه اعلمي للمطبوعات) در اين زمينه آيات بسيارند كه جهت اختصار به ذكر آدرس آنها اكتفا ميكنيم (40/احزاب، 143/بقره، 68/آلعمران، 48/مائده، 13/شوري و...)
با توجه به آن چه گذشت معلوم ميشود:
اوّلاً: عربي بودن زبان اسلام و به كارگيري واژگان قرآن، ذاتي دين اسلام است؛ يعني منطقهاي و تاريخي نيست، قرآن جهت تأمين هدف خود نميتوانست به زبان ديگري نازل شود؛ زيرا قرآن نه تنها به عنوان وسيله و ابزار فهم پيامبر الهي، بلكه به عنوان معجزهاي جهت پذيرش پيام الهي نازل شده است. اگر قرآن، تنها نقش انتقال پيام را به عهده داشت ميتوانست با زبان ديگري هم بيان گردد؛ ولي معجزه بودن آن تنها در قالب زبان عربي ميسّر است.
ثانياً: شارع مقدس به اقتضاي حكمت و هدايتگرياش، بايد حقايق ديني را به دين داران منتقل نمايد. البته در اين انتقال، از ويژگيها و عناصر حيات بشري مانند حوادث روزگار و پرسشهاي پرسشگران استفاده كرده است. تا دين در متن زندگي دنيوي آنها تجربه گردد. حال اگر پرسش گري، سؤال خود را در باب جهاد، امر به معروف و نهي از منكر روح و... را نميپرسيد يا حوادثي روي نميداد، خداوند حكيم ميبايست! از طريق ديگر، اين آموزش و ابلاغ را انجام ميدادند. بنابر اين محتوا و ذات حتي در صورت تغيير اوضاع و حوادث تاريخي يكي بيش نبود.
ثالثاً: حوادث و وسايط دوران نزول قرآن، گرچه ميتوانست به گونه ديگري ظهور يابد؛ ولي هم چنان كه گفته آمد ميبايست در يك بستر تاريخي به خاطر برآوردن هدف خداوند از آفرينش انسان نازل ميشد. بهترين بستر و فضاي مناسب همان موقع نزول قرآن است. فهميدن اين بسترها و حوادث تاريخي هر چند در فهم آيه نقش مؤثري دارند؛ ولي آيات را به زمان خاصي تخصيص نميزند؛ بلكه محتوا و پيام آيات جهاني و فرا تاريخي است نه منطقهاي. بنابر اين نميتوان بر اساس تعريفي كه نظريه پردازان عرضي بودن متن قرآن، ارايه دادند. اين آيات را عرضي دانست.
رابعاً: تصور عرضي بودن متن آيات، پيآمدهاي متعددي از جمله عرضي بودن خود قرآن، عرضي بودن دين اسلام و... در پي دارد كه اين عده از پذيرفتن اين پيامدها در حال حاضر طفره ميروند.(ر. ك: نشريه صباح، (ويژه نامه گستره دين) ص 38.)