الفاظ عربی قرآن از سوی خداست يا از زبان پيامبر (ص) است ؟

 

پاسخ:

نزول قرآن به زبان عربي با توجه به مخاطبان نخستين و شخص پيامبر كه عرب زبانند يك جريان طبيعي است و هر سخنوري مطالب خويش را با زبان مخاطبان خود بيان مي‏كند.

خداوند متعال نيز در ارسال پيامبران و ابلاغ پيام‏هاي خويش همين رويه را تأييد كرده و به كار گرفته است، (ابراهيم، آيه 4 - نگا: قرآن‏شناسي، محمد تقي مصباح يزدي، تحقيق و تدوين: محمود رجبي،مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم، چاپ اول، بهار 1376، ص 98).

اما در اين باب بايد به چند نكته مهم توجه داشت:

1- قرآن كريم اگر چه براي تنزل در اين عالم نياز به زبان خاص داردو آن عربي فصيح و مبين است ولي زبان و فرهنگ آن، همان «زبان فطرت» است به شكلي كه همگان آن را مي‏فهمند و تنها در اين صورت مي‏تواند جهاني باشد. اگر فرهنگ قرآن، فرهنگ يك نژاد و گروهخاصي مي‏بود هيچ‏گاه نمي‏توانست جهاني باشد، (تفسير موضوعي قرآن كريم، آيت‏الله‏جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، چاپ اول، بهار 1378، ج 1، صص 353 -355).

ازاين‏رو قرآن كريم كتابي ساده و معمولي نيست تا انسان بتواند بر اثر آشنايي با قواعد عربي و مانند آن به همه معارفش دست يابد. بلكه كتابي است كه ريشه در اوج آسمان و مقام «لدن» دارد و از علم خداوند سرچشمه گرفته و درك معارف بي‏انتهاي آن بدون نردبان تقوا وارتباط با خدا امكان‏پذير نيست.

2- همان‏طور كه ايجاد حقيقت وحي اختصاص به ذات خداوند متعال دارد، تنزل آن حقيقت به لباس عربي مبين و الفاظ اعتباري نيز كار خداي متعال است نه آن كه فقط معناي كلام و وحي الهي در قلب پيامبر(ص) تنزل يافته باشد و آن حضرت با انتخاب خود، الفاظي را بهعنوان لباس آن معارف قرار داده باشد. الفاظ قرآن كريم نيز از سوي خداوند تعيين شده و لذا جنبه اعجازي دارد، (اين آيات دلالت دارد كه علاوه بر محتوا، الفاظ و عبارت عربي قرآن نيز از ناحيه خداوند به پيامبر(ص) وحي شده است: (ابراهيم، 4 - مريم، 97 - دخان، 58 - اعلي، 18و 17 و 22 و 32 - قمر، 40 - احقاف، 12 - فصلت - 2 و 3 - رعد، 37 و...)، (نگا: الميزان، علامه طباطبايي، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات بيروت، ج 17، ص 359).

3- ارتباط الفاظ با معاني، ارتباطي تكويني و حقيقي نيست بلكه در اثر قرارداد است كه لفظ معيني با قرارداد ويژه نشانه معناي خاصي مي‏گردد و به همين دليل است كه براي يك معناي خاص در اقوام مختلف، الفاظ گوناگوني وجود دارد و نيز به همين دليل است كه يكحقيقت تكويني همچون وحي گاهي به صورت عربي مبين ظهور مي‏كند و گاهي به صورت عبري و زماني به زبان سرياني و...

با توجه به اين نكته شايد اين سؤال پديدار شود كه چگونه وحي الهي از مقام قدسي خداوند، كه جز تكوين صرف چيزي نيست به كسوت الفاظ و كلمات اعتباري كه قرارداد محض است درمي‏آيد؟

در پاسخ به اين سؤال به طور مختصر مي‏توان گفت: تنزل حقيقت تكويني قرآن بايد مسيري داشته باشد تا در آن مسير حقيقت قرآن تنزل يابد و با اعتبار پيوند بخورد و اين مسير همان نفس مبارك رسول خدا(ص) است كه مي‏تواند بهترين معبر براي پيوند امر تكويني وقراردادي باشد. مانند انسان‏هاي ديگر كه همواره حقايق معقول را از بلنداي عقل به مرحله تصور تنزل مي‏دهند و از آن‏جا به صورت فعل يا قول در گستره طبيعت پياده مي‏كند، (تفسير موضوعي قرآن كريم، همان، صص 45 -46).

بنابراين آنچه قرآن را آيين جهان شمول ساخته است «زبان فطري» آن است كه در گويش «زبان عربي» رسا و گويا جلوه‏گر شده است. زباني كه الفاظ آن ظرفيت نمايش معاني گسترده و پردامنه را دارا مي‏باشد. ازاين‏رو آشنايي با زبان عربي و تلاوت قرآن به زبان عربيهمچون مدخل ورودي براي نيل به مراتب و مراحل بالاتر اين كتاب بي‏نظير مي‏باشد.