پاسخ:
بزرگترين معجزه پيامبر(ص)قرآن است، چون پيامبر اسلام(ص)كه رسالت او به همه انسانها و در همه زمانهاست و به زمان معينى محدود و محصور نيست، شايسته بلكه لازم بود داراى معجزهاى باشد كه همواره در طول زمانها باقى بماند و معجزهاى جاويدان و هميشگى باشد، لذا به دليل جاويد بودن در ميان مردم و مصون بودن از حوادث و دشمنيهاى روزگاران و جباران و معاندان و حاكميت او در بين مسلمين و همچنين مقبوليت آن در تمام اقوام به عنوان كتابى فوق توان بشر، معجزهاى است عظيم و جاويد و بزرگ. حال اگر بنا باشد اين كتاب فقط در حد بودن باشد و هيچ تفسيرى از آن نشود اولاً كار خداوند عبث بوده كه با حكمت او سازگارى ندارد و ثانياً با فلسفه نبوت سازگارى نداشت. و اساساً فلسفه آفرينش و خلقت كه نيل به كمال است، زير سؤال ميرفت. پس اگر آيهاى يا آياتى از طرف پيامبر اسلام(ص)تفسير نشده و يا به دست ما نرسيده دليل نميشود كه پيامبر(ص)قرآن را تفسير نكرده و يا تفسير شدنى نيست.
پس چون قرآن از طرف خداوند آمده است و ذات خداوند غير متناهى است. كتاب او هم غيرمتناهى است، چه كتاب تكوينى و كلمات نظام هستى و چه كتاب تدوينى و كلمات قرآن شريف كه آن كتاب تكوينى و اين كتاب تدوينى، هر دو غير متناهى است و هر دو بحر و دريايى هستند كه پايان ندارند. انسان ميتواند به هر اندازه بخواهد در قرآن غواصى نمايد و به درجاتش عروج كند و سفراى الهى كه به حقيقت قرآن آگاهى دارند:
«انّما يَعرِف القرآن مَن خوطِبَ به»(1) مانند جناب سيد الاوصياء حضرت اميرالمؤمنين على(ع) ميفرمايند: «در يك مرتبه قرآن توقف نفرماييد، به هر كجا كه رسيديد: اقرأ و ارق». «بخوان و بالا برو».(2)
جناب طريحى در كتاب مجمعالبحرين در ماده جمع )ج، م، ع( از جناب رسو اللَّه(ص)اين حديث را نقل كرده: «ما من حرفٍ من حروف القرآن الا دله سبعون الف معني»(3) «هر حرف و كلمه قرآن داراى هفتاد هزار معنى ميباشد كه اين هفتاد هزار هم بيان حد و تحديد نيست». پس همان طور كه بيان شد، اثر هر كس نمودار دارايى اوست. همان طور كه خداوند سبحان، غيرمتناهى است، قرآن هم غيرمتناهى است.
از طرف ديگر ناصر خسرو قباديانى، در شرح حال خودش ميگويد: «من هفتصد تفسير قرآن كريم ديدهام» آن زمانى كه هنوز صنعت چاپ نبود.(4)
البته امروز جمع تفسيرهايى كه بر قرآن نوشته بسيار فراوانتر از اين آمار است. لذا با توجه به فرمايش بزرگان كه قرآن را بخوانيد و بالا برويد، و بهره بگيريد و... معلوم ميشود اولاً قرآن قابل فهم است، و قابل تفسير هم ميباشد.كه اهتمام مسلمين به ترجمه و تفسير قرآن، و آمار زياد تفسير قرآن و كتبى كه براى قرآن نوشته شده خود بيانگر اين مطلب است كه قرآن را ميشود تفسير كرد. ولى به لحاظ اينكه كلام خداست و ذات اقدس الهى هم محدود نيست كلامش هم محدود نيست. و كسى نميتواند ادعا كند آنچه از قرآن فهميدم همين است و لا غير. اين است كه در هر عصر و در هر مكانى بنا به اندوختهها و فضل خداوند شخصى تفسيرى نوشته و ادعا هم ميكند كه اين بود آنچه ما از فضل خدا گرفتيم و اما اينكه آيا از پيامبر(ص)هم تفسير آيات شده است يا نه به چند نمونه اشاره ميكنيم تا ببينيم پيامبر(ص)هم بعضى آيات را تفسير فرمودهاند، و اما بعضى كه تفسير نفرمودهاند يا به دست ما نرسيده يا فرصت تفسير و شرايط آن مهيا نشده است. ولى از ائمه معصومين)عليهم السلام( فراوان داريم كه آيات را تفسير كردهاند. حداقل تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(ع).(5)
استاد ذهبى بابى را آورده كه دو گروه با هم جدال دارند، گروه اول كسانى هستند كه؛ ميگويند پيامبر(ص)براى اصحاب خود معانى قرآن را بيان كرده است. قائلين به اين قول احمد بن تيميه است كه ميگويد: «پيامبر(ص)همان گونه كه الفاظ قرآن را بيان كرد همه معانى آن را نيز بيان كردهاند». به دليل آيه شريفه قرآن )لتبين للناس ما نزل اليهم((6) كه الفاظ و معانى را شامل ميشود.(7)
گروه دوم: گروهى كه قائل هستند پيامبر(ص)بعضى از آيات را بيان كرده و بعضى را با سكوت از آن گذشت، قائلان به قول، عمدتاً خوئى و سيوطى است و دلائلى هم آوردهاند كه اهم آن روايتى است از عايشه به اين معنا كه بزاز از عايشه نقل ميكند كه گفت: «پيامبر(ص)از قرآن چيزى تفسير نكرد مگر تعدادى از آياتى را كه جبرئيل به او تعليم داده بود».(8)
اگرچه قائلين به هر دو قول را ميگويند غلو كردهاند و راه سومى و يا راه وسطى را انتخاب و پيشنهاد كردهاند، ولى اين نكته شايان ذكر است كه بالاخره، تفسيرى از پيامبر(ص)رسيده است حال چه كم و چه زياد؟ پس اصل تفسير از وجود مبارك آن بزرگوار بنا به نظر فريقين وارد شده است.
قول متوسط ميگويد: «پيامبر تعداد زيادى را تفسير كرده ولى همه قرآن را نه». آيهاللَّه معرفت ميفرمايد: «اينكه به خوئى و سيوطى نسبت دادهاند كه پيامبر(ص)از تعدادى آيات سكوت كرده، ناظر به آياتى است كه تفسير آنها از پيامبر(ص)به ما رسيده است.(9) و آنچه كه از پيامبر(ص)تفسير نشده آياتى است كه علم آن را فقط خدا ميداند. مثل روز قيامت، حقيقت روح، و شبيه به آن ولى رأى عمده اين است كه پيامبر(ص)براى امت و اصحاب خود جميع معانى قرآن را بيان فرمودهاند، و مسلك و روش و معتقد كريم خود را براى آنان واضح كردهاند يا به بيان صريح و يا به بيان تفاصيل اصول و اساس شريعت و فروع آن، به خصوص وقتى كه ما آنچه از ائمه معصومين)عليهم السلام( وارد شده است را ضميمه كنيم، ميبينيم عمده مطالب و معانى و اصول و فروع بيان شدهاند.(10)
چند نمونه از تفسيرها و بيانهاى پيامبر(ص)
امام جعفر صادق(ع) فرمود: «خداوند نازل كرد بر رسولش نماز را ولى چند ركعت است، را ذكر نفرمود، تا اينكه پيامبر(ص)آن را بيان فرمود. و حج را نازل كرد ولى بيان نفرمود چند طواف، تا اينكه پيامبر(ص)آن را بيان فرموند. و در روايتى ديگر اضافه دارد كه: و زكات را بر رسولش نازل كرد ولى مقدار آن را بيان نفرمود تا اينكه پيامبر(ص)بيان فرمود. معنى اين مطلب آن است كه واجبات و احكام در قرآن به صورت اجمال آمده كه تفصيل و بيان آن در بيان و سنت حضرت رسول اكرم(ص)آمده است.(11)
چند مورد آن اين كه: در قرآن آمده: )اقيموا الصلوه و اتوا الزكاه((12) و )للَّه على الناس حج البيت((13) و )احل اللَّه البيع و حرم الربا(.(14) پس ناچار براى عدد صلوه و ركعتهاى آن، و افعال و ذكرهاى آن و سائر شروط آن و احكامش، بايد به سنت رجوع شود و همين طور در بقيه، مثل حج و زكات و بيان نوع بيع حايز و احكام ربا و غيره.
نمونههاى ديگر:
1. از پيامبر(ص)از «السابحين» در آيه شريفه )التائبون العابدون الحامدون السابحون الراكعون الساجدون( سؤال شد، فرمود: «آنان روزهدارانند».(15)
2. از پيامبر(ص)از استطاعه در آيه شريفه )و للَّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلاً( سؤال شد. فرمود: «الزاد و الراحله» «زاد و توشه ميباشد». چون استطاعت عام است، فرمود: «زاد و توشه يعنى به اندازه وسع كه به تكلف نيافته و نياندازد».(16)
3. از پيامبر(ص)از معنى «عضين» در آيه شريفه(كما انزلنا على المقتسمين × الذين جعلوا القرءان عضين)(17) سؤال شد، فرمودند: «ايمان آوردند، بعضى و كافر شدند، بعضي...».(18)
براى پيدا كردن آياتى كه پيامبر(ص)تفسير كردهاند به التفسير و المفسرون(19) و كتب تفسير شيعه و سنى بايد رجوع كرد. مطالب فراوانى ذكر شده است.
والسلام