مسلمانان چرا آيات قرآن را از قول پيامبر(ص)تفسير نمي‏كنند آيا پيامبر قرآن را تفسير نكرده است اگر تفسير نكرد، پس معلوم مي‏شود كه نبايد قرآن تفسير شود.

پاسخ:

بزرگترين معجزه پيامبر(ص)قرآن است، چون پيامبر اسلام(ص)كه رسالت او به همه انسان‏ها و در همه زمان‏هاست و به زمان معينى محدود و محصور نيست، شايسته بلكه لازم بود داراى معجزه‏اى باشد كه همواره در طول زمان‏ها باقى بماند و معجزه‏اى جاويدان و هميشگى باشد، لذا به دليل جاويد بودن در ميان مردم و مصون بودن از حوادث و دشمني‏هاى روزگاران و جباران و معاندان و حاكميت او در بين مسلمين و همچنين مقبوليت آن در تمام اقوام به عنوان كتابى فوق توان بشر، معجزه‏اى است عظيم و جاويد و بزرگ. حال اگر بنا باشد اين كتاب فقط در حد بودن باشد و هيچ تفسيرى از آن نشود اولاً كار خداوند عبث بوده كه با حكمت او سازگارى ندارد و ثانياً با فلسفه نبوت سازگارى نداشت. و اساساً فلسفه آفرينش و خلقت كه نيل به كمال است، زير سؤال مي‏رفت. پس اگر آيه‏اى يا آياتى از طرف پيامبر اسلام(ص)تفسير نشده و يا به دست ما نرسيده دليل نمي‏شود كه پيامبر(ص)قرآن را تفسير نكرده و يا تفسير شدنى نيست.

 پس چون قرآن از طرف خداوند آمده است و ذات خداوند غير متناهى است. كتاب او هم غيرمتناهى است، چه كتاب تكوينى و كلمات نظام هستى و چه كتاب تدوينى و كلمات قرآن شريف كه آن كتاب تكوينى و اين كتاب تدوينى، هر دو غير متناهى است و هر دو بحر و دريايى هستند كه پايان ندارند. انسان مي‏تواند به هر اندازه بخواهد در قرآن غواصى نمايد و به درجاتش عروج كند و سفراى الهى كه به حقيقت قرآن آگاهى دارند:

«انّما يَعرِف القرآن مَن خوطِبَ به»(1) مانند جناب سيد الاوصياء حضرت اميرالمؤمنين على(ع) مي‏فرمايند: «در يك مرتبه قرآن توقف نفرماييد، به هر كجا كه رسيديد: اقرأ و ارق». «بخوان و بالا برو».(2)

 جناب طريحى در كتاب مجمع‏البحرين در ماده جمع )ج، م، ع( از جناب رسو اللَّه(ص)اين حديث را نقل كرده: «ما من حرفٍ من حروف القرآن الا دله سبعون الف معني»(3) «هر حرف و كلمه قرآن داراى هفتاد هزار معنى مي‏باشد كه اين هفتاد هزار هم بيان حد و تحديد نيست». پس همان طور كه بيان شد، اثر هر كس نمودار دارايى اوست. همان طور كه خداوند سبحان، غيرمتناهى است، قرآن هم غيرمتناهى است.

 از طرف ديگر ناصر خسرو قباديانى، در شرح حال خودش مي‏گويد: «من هفتصد تفسير قرآن كريم ديده‏ام» آن زمانى كه هنوز صنعت چاپ نبود.(4)

 البته امروز جمع تفسيرهايى كه بر قرآن نوشته بسيار فراوان‏تر از اين آمار است. لذا با توجه به فرمايش بزرگان كه قرآن را بخوانيد و بالا برويد، و بهره بگيريد و... معلوم مي‏شود اولاً قرآن قابل فهم است، و قابل تفسير هم مي‏باشد.كه اهتمام مسلمين به ترجمه و تفسير قرآن، و آمار زياد تفسير قرآن و كتبى كه براى قرآن نوشته شده خود بيانگر اين مطلب است كه قرآن را مي‏شود تفسير كرد. ولى به لحاظ اين‏كه كلام خداست و ذات اقدس الهى هم محدود نيست كلامش هم محدود نيست. و كسى نمي‏تواند ادعا كند آن‏چه از قرآن فهميدم همين است و لا غير. اين است كه در هر عصر و در هر مكانى بنا به اندوخته‏ها و فضل خداوند شخصى تفسيرى نوشته و ادعا هم مي‏كند كه اين بود آن‏چه ما از فضل خدا گرفتيم و اما اين‏كه آيا از پيامبر(ص)هم تفسير آيات شده است يا نه به چند نمونه اشاره مي‏كنيم تا ببينيم پيامبر(ص)هم بعضى آيات را تفسير فرموده‏اند، و اما بعضى كه تفسير نفرموده‏اند يا به دست ما نرسيده يا فرصت تفسير و شرايط آن مهيا نشده است. ولى از ائمه معصومين)عليهم السلام( فراوان داريم كه آيات را تفسير كرده‏اند. حداقل تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(ع).(5)

 استاد ذهبى بابى را آورده كه دو گروه با هم جدال دارند، گروه اول كسانى هستند كه؛ مي‏گويند پيامبر(ص)براى اصحاب خود معانى قرآن را بيان كرده است. قائلين به اين قول احمد بن تيميه است كه مي‏گويد: «پيامبر(ص)همان گونه كه الفاظ قرآن را بيان كرد همه معانى آن را نيز بيان كرده‏اند». به دليل آيه شريفه قرآن )لتبين للناس ما نزل اليهم((6) كه الفاظ و معانى را شامل مي‏شود.(7)

 گروه دوم: گروهى كه قائل هستند پيامبر(ص)بعضى از آيات را بيان كرده و بعضى را با سكوت از آن گذشت، قائلان به قول، عمدتاً خوئى و سيوطى است و دلائلى هم آورده‏اند كه اهم آن روايتى است از عايشه به اين معنا كه بزاز از عايشه نقل مي‏كند كه گفت: «پيامبر(ص)از قرآن چيزى تفسير نكرد مگر تعدادى از آياتى را كه جبرئيل به او تعليم داده بود».(8)

 اگرچه قائلين به هر دو قول را مي‏گويند غلو كرده‏اند و راه سومى و يا راه وسطى را انتخاب و پيشنهاد كرده‏اند، ولى اين نكته شايان ذكر است كه بالاخره، تفسيرى از پيامبر(ص)رسيده است حال چه كم و چه زياد؟ پس اصل تفسير از وجود مبارك آن بزرگوار بنا به نظر فريقين وارد شده است.

 قول متوسط مي‏گويد: «پيامبر تعداد زيادى را تفسير كرده ولى همه قرآن را نه». آيهاللَّه معرفت مي‏فرمايد: «اين‏كه به خوئى و سيوطى نسبت داده‏اند كه پيامبر(ص)از تعدادى آيات سكوت كرده، ناظر به آياتى است كه تفسير آن‏ها از پيامبر(ص)به ما رسيده است.(9) و آن‏چه كه از پيامبر(ص)تفسير نشده آياتى است كه علم آن را فقط خدا مي‏داند. مثل روز قيامت، حقيقت روح، و شبيه به آن ولى رأى عمده اين است كه پيامبر(ص)براى امت و اصحاب خود جميع معانى قرآن را بيان فرموده‏اند، و مسلك و روش و معتقد كريم خود را براى آنان واضح كرده‏اند يا به بيان صريح و يا به بيان تفاصيل اصول و اساس شريعت و فروع آن، به خصوص وقتى كه ما آن‏چه از ائمه معصومين)عليهم السلام( وارد شده است را ضميمه كنيم، مي‏بينيم عمده مطالب و معانى و اصول و فروع بيان شده‏اند.(10)

 چند نمونه از تفسيرها و بيان‏هاى پيامبر(ص)

 امام جعفر صادق(ع) فرمود: «خداوند نازل كرد بر رسولش نماز را ولى چند ركعت است، را ذكر نفرمود، تا اين‏كه پيامبر(ص)آن را بيان فرمود. و حج را نازل كرد ولى بيان نفرمود چند طواف، تا اين‏كه پيامبر(ص)آن را بيان فرموند. و در روايتى ديگر اضافه دارد كه: و زكات را بر رسولش نازل كرد ولى مقدار آن را بيان نفرمود تا اين‏كه پيامبر(ص)بيان فرمود. معنى اين مطلب آن است كه واجبات و احكام در قرآن به صورت اجمال آمده كه تفصيل و بيان آن در بيان و سنت حضرت رسول اكرم(ص)آمده است.(11)

 چند مورد آن اين كه: در قرآن آمده: )اقيموا الصلوه و اتوا الزكاه((12) و )للَّه على الناس حج البيت((13) و )احل اللَّه البيع و حرم الربا(.(14) پس ناچار براى عدد صلوه و ركعت‏هاى آن، و افعال و ذكرهاى آن و سائر شروط آن و احكامش، بايد به سنت رجوع شود و همين طور در بقيه، مثل حج و زكات و بيان نوع بيع حايز و احكام ربا و غيره.

 نمونه‏هاى ديگر:

 1. از پيامبر(ص)از «السابحين» در آيه شريفه )التائبون العابدون الحامدون السابحون الراكعون الساجدون( سؤال شد، فرمود: «آنان روزه‏دارانند».(15)

 2. از پيامبر(ص)از استطاعه در آيه شريفه )و للَّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلاً( سؤال شد. فرمود: «الزاد و الراحله» «زاد و توشه مي‏باشد». چون استطاعت عام است، فرمود: «زاد و توشه يعنى به اندازه وسع كه به تكلف نيافته و نياندازد».(16)

 3. از پيامبر(ص)از معنى «عضين» در آيه شريفه(كما انزلنا على المقتسمين × الذين جعلوا القرءان عضين)(17) سؤال شد، فرمودند: «ايمان آوردند، بعضى و كافر شدند، بعضي...».(18)

 براى پيدا كردن آياتى كه پيامبر(ص)تفسير كرده‏اند به التفسير و المفسرون(19) و كتب تفسير شيعه و سنى بايد رجوع كرد. مطالب فراوانى ذكر شده است.

والسلام

پی نوشتها
(1).اصول كافى، مرحوم كلينى(ره)، ج 8، ص 311.
(2).گفت و گو با علامه حسن‏زاده، انتشارات تشيع، چ اول،1380، ص 62.
(3).اصول كافى، ج 2، ص 446.
(4).گفت و گو با علامه حسن زاده، ص 63.
(5).التفسير المنسوب به الامام ابى محمد الحسن بن على العسكرى(ع)، چاپ اول، 1409، قم، نشر مدرسه الامام المهدى(ع).
(6).نحل ، 44.
(7).مقدمه فى اصول التفسير، ذهبى، ر.ك التفسير و المفسرون، آيهاللَّه معرفت، چاپ اول، 1418، مشهد، ج اول، ص 176.
(8).تفسير ابن كثير، ج 1، ص 6 ، تفسير طبرى، ج 1، ص 209 ، ر.ك التفسير و المفسرون، همان.
(9).همان.
(10).همان، ص 179.
(11).اصول كافى، كلينى، ج 1، ص 287 ، ر.ك شرح اصول كافى، مولى محمد صالح المازندرانى، ج 6، ص 109 )البته دنباله روايت اين است كه و نزلت آيه )اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم( و حضرت فرمود: «نزلت فى الحسن و الحسين و فى على من كنت مولاه فعلى مولاه») ، عالم المدرستين، السيد مرتضى البكسرت و النحال، چاپ اول، 1410، بيروت، ج 1، ص 211 ، شواهد التنزيل، الحسكانى، چاپ اول، 1411، نشر مجله احياء الثقافه الاسلاميه، ج 1، ص 191.
(12).بقره ، 43.
(13).آل عمران ، 97.
(14).بقره ، 275.
(15).تأويل الايات فى فضائل العتره الطاهره، سيد شرف الدين الحسينى، چاپ اول، 1407، قم، ناشر اميد، ج 1، ص 210 ، البدايه و النهايه، ابن كثير، طبع 1408، ج 9.
(16).التفسير و المفسرون، آيه اللَّه معرفت، ج 1، ص 189.
(17).الحجر ، 90 و 91.
(18).همان.
(19).ج 1.