پاسخ:
1. اين سخن حضرت يوسف(ع) در ادامه آيه قبل است. در اين آيه، از زبان همسر عزيز مصر آمده است: "فَذَ َلِكُنَّ الَّذِى لُمْتُنَّنِى فِيهِ وَ لَقَدْ رَ َوَدتُّهُو عَن نَّفْسِهِى فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئن لَّمْ يَفْعَلْ مَآ ءَامُرُهُو لَيُسْجَنَنَّ وَ لَيَكُونًا مِّنَ الصَّـَغِرِينَ ؛ (همسر عزيز مصر، خطاب به زنانى كه به كاخ خود دعوت كرده و آنان با ديدن حضرت يوسف، مدهوش شده بودند گفت:) اين، همان كسى است كه به خاطر (عشق) او، مرا سرزنش كرديد. (آري) من او را به خويشتن دعوت كردم، و او خودارى كرد. واگر آن چه را دستور ميدهم انجام ندهد، به زندان خواهد افتاد، و مسلّماً خوار و ذليل خواهد شد." اين آيه شريف، به ويژه قسمت آخر آن، تهديدى از سوى وى به حضرت يوسف است؛ آن هم تهديدى شديدتر از تهديد نخست كه از شوهرش تقاضا نموده بود. در آيه 25 همين سوره آمده است: دليل شديدتر بودن تهديد دوّم، آن بود كه الف ـ در تهديد نخست، كيفر راميان زندان و عذاب اليم، مرددّ گذاشت، ولى در اين جا ميان هر دو؛ يعنى زندان و خوارى، جمع كرد ب ـ در تهديد نخست، خود به طور مستقيم تهديد نكرد، بلكه آن را از شوهرش تقاضا نمود، در حالى كه در اين جا گفت: خودم اين كار را ميكنم، و به گونهاى هم گفت كه جاى هيچ گونه ترديدى را باقى نگذاشت و به حضرت يوسف(ع) فهمانيد كه بر تصميم خود كاملاً جدّى است.(تفسير الميزان، علامه طباطبايى؛، ج 11، ص 151ـ152، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات.)
2. عبارتى از آيه شريف كه در متن پرسش آمده، واكنشى از حضرت يوسف(ع) در برابر چنين تهديدى از سوى همسر عزيز مصر است؛ روشن است كه حضرت در برابر اين تهديد، دو راه بيشتر نداشت؛ يا بايد تسليم خواسته زليخا شود و يا به تهديد مزبور تن دهد. طبيعى بود كه حضرت يوسف راه دوم را گردن نهد يعنى تهديد رابپذيرد يعنى زير بار رفتن تهديد انجام شده را ميپذيرفت و چنين هم كرد.
3. بر خلاف آن چه در پرسش مطرح شده، سخن حضرت يوسف كه فرمود: "رب السجن أحبّ إليّ مما يدعوننى إليه"، جملهاى دعايى نيست؛ يعنى مفهوم آن اين نيست كه وى دعا كرده، از خدا ميخواهد او را به زندان انداخته، تا از گناه نجات يابد، تا گفته شود چرا حضرت يوسف(ع) خود با سرافرازى به مبارزه با گناه نشتافت و براى رهايى از آن، از خداوند تقاضاى زندان كرد، بلكه اين عبارت، زبان حال يوسف(ع) در برابر تربيت الهى بود. او در برابر آن دو راهى قرار داده شده به وسيله همسر عزيز مصر، آن هم با چنان جديّت و عزم راسخى كه با فخرفروشى در ميان زنان دعوت شده به كاخ خود همراه بود روى به خداوند كرده ميفرمايد: خدايا! با دورى گزيدن از آنان و بازگشت به سوى تو، لذّت معصيت و دورى از تو را كنار ميگذارم؛ چرا كه رفتن به زندان و قرار گرفتن در جوار محبّت و رضاى تو، براى من بسى دوست داشتنيتر از آن لذّت همراه با معصيت است. در حقيقت، حضرت يوسف با اين بيان، حال خود را اين گونه براى خداوند بيان ميكند كه اگر ميان زندان و آن چه اينان مرا بدان فراميخوانند، مخيّر شوم؛ در آنصورت، زندان را اختيار خواهم كرد؛ البتّه در همين زبان حال، از خداوند ميخواهد كه در اين انتخاب، او را يارى فرمايد، چرا كه اگر تا كنون نيز توانسته از كيد آنان در امان بماند، به وسيله علمى بوده كه خداوند به او تعليم فرموده است؛ در غير اين صورت، مانند ساير مردم جاهل، قربانى هوسبازى ميشد. پس مفهوم "احب اليّ" آن است كه اگر اختيار، دست خودم باشد، من زندان را بر آن چه ايشان مرا به آن فرا ميخوانند، بر ميگزينم؛ از اين رو، "احبّ" در معناى افعل التفضيل به كار نرفته، تا گفته شود پيشنهاد آنان هم محبوب بوده، ولى زندان و رضاى تو نزد من محبوبتر است.(همان، ص 153.)
4. دليل اين كه عبارت: "رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِيَّ إِلَيْه"، جمله دعايى نبوده، بلكه بين حالت درونى حضرت يوسف(ع) است همان گونه كه پيش از اين بدان اشاره شد، آن است كه به دنبال عبارت "فاستجاب له ربّه" آمده است: "فصرف عنه كيدهنّ" چنين ادامهاى در سخن حضرت يوسف(ع) حاكى از آن است كه، تنها آن قسمت از سخن او در آيه شريف دعا بوده است كه فرمود: "وَ إِلآ تَصْرِفْ عَنِّى كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُن مِّنَ الْجَـَهِلِين" زيرا جواب دعا، بايد با متن دعا هم آهنگ باشد و همان گونه كه مشاهده ميشود، اين همآهنگى در موضوع "تَصْرِفْ عَنِّى كَيْدَهُنَّ"؛ يعنى خدايا كيد و حيله آنان را از من دور كن، موجود است؛ از اين رو، معلوم ميشود تنها همان قسمت از عبارت حضرت يوسف(ع) جمله دعايى بوده كه در جواب دعا به آن اشاره شده؛ يعنى موضوع دور كردن مكرو حيله آنان از خود، و جمله اول وي؛ يعنى "رب السجن احبّ اليّ..."،جمله دعايى نبوده، بلكه در آن، حضرت يوسف(ع) تنها زبان حال خود را به خداوند بيان كرده است.(همان ص 153.)
5. با توضيحات فوق، سرانجام به اين نتيجه دست مييابيم كه حضرت يوسف(ع) نه از راهى آسان، بلكه با سرافرازى تمام با گناه مبارزه كرد. چرا كه وى ميان دوراهى تهديد به زندان و خوارى و انجام گناه، با قاطعيت كامل، و نيز با اختيار آگاهانه و آزادانه خود، تهديد را پذيرا شد، نه انجام گناه را؛ پيداست چنين رويكردى، از شهامت حضرت يوسف(ع) در پيكار باگناه حكايت دارد.