پاسخ:
خداوند هنگامى كه خواست در زمين جانشينى براى خودش قرار دهد، موضوع را با فرشتگان در ميان گذاشت، فرشتگان چنين گفتند: "...قَالُوَّاْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَآءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَك...؛(بقره،30)...گفتند: آيا در آن كسى را ميگمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد؟ و حال آن كه ما با ستايش تو، (تو را) تنزيه ميكنيم، و به تقديست ميپردازيم..."
خداوند در پاسخ آنان فرمود: "...إِنِّيَّ أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ؛(بقره،30)...من چيزى ميدانم كه شما نميدانيد."
از ابن عباس و ابن مسعود نقل شده كه منظور از آن چه خدا ميدانست و فرشتگان نميدانستند، كبر، عجب و معصيت ابليس است. گويا خداوند ميخواهد بگويد من ميدانم منشأ اين اعتراض، كبر و حسادت ابليس نسبت به خلافت آدم است.
از قتاده نقل شده كه مراد، پيامبران و صالحان از ذريّه آدم است؛(التبيان، شيخ طوسي، مكتب الاعلام الاسلامي، ج 1، ص 135.) يعنى شما نميدانيد كه چه پاكان و بزرگانى از ذريّه آدم، پا به عرصه وجود ميگذارند و شما نميدانيد كه آفرينش آدم لطف خفيّ خداست؛ زيرا پيامبران و امامانى از او پديد ميآيند كه با داشتن شهوت و غضب، در برترين درجه طهارت و عصمت و عبادت قرار دارند و در هدايت و اصلاح مردم براى عبوديت خدا كوشش ميكنند.
شما تنها يك روى سكّه را ديدهايد و نميدانيد كه اگر در اين تركيب و درگيرى عقل با شهوت و غضب، عقل غلبه يابد، صفاتى چون عفت، شجاعت، انصاف و... پديد ميآيد و آثارى چون احاطه بر جزئيات و استنباط صناعات و استخراج منافع زمين از قوّه به فعل، آشكار ميشود.
شما نميدانيد كه در انسان استعداد آگاهى از اسمأ است كه شما از آن بيخبريد و توان آموختن آن را نيز نداريد و من براى همين جهت او را ميآفرينم.
از آن جا كه آگاهى از غيب مختص خداوند است و هر مقدار كه خداوند به ديگران ياد دهد، ميدانند. علم به وجود چنين استعدادى در آدم از موارد غيب بود كه تنها خدا ميدانست. از اين رو، در ادامه خداوند فرمود: "...أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّيَّ أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَـَوَ َتِ وَ الاْرْض وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ؛(بقره،33) آيا به شما نگفتم كه من نفهته آسمانها و زمين را ميدانم و آنچه را آشكار ميكنيد و آن چه را پنهان ميداشتيد ميدانم؟"(ر.ك: تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 1، ص 116، دفتر انتشارات اسلامى ، تفسير تنسيم، آيت اللّه جوادي، ج 3، ص 80ـ84، مركز نشر اسرأ ، تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى و ديگران، ج 1، ص 171ـ179، دارالكتب الاسلاميه.)