پاسخ:
آيه شريفه فوق در زمينه رعايت اخلاق اجتماعى از سه امر نهي شده است:
1. بدگمانى: در قسمت اوّل آيه شريفه، سوءظنّ نسبت به مردم را نهى كرده است، وگرنه "حسن ظنّ" بسيار خوب است و نسبت به آن سفارش شده است، چنان كه در آيه 12 سوره نور در اينباره مىفرمايد: "لَّوْلاَ َّ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَـَتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا؛ چرا مؤمنين و مؤمنات، وقتى تهمتها را ميشنوند، به يكديگر حسن ظن نمىورزند."
نكته مهمى كه در اجتناب از سوء ظنّ است، اين است كه نسبت به آن ترتيب آثار ندهيم، يعنى هر گاه گمان بد نسبت به مسلمانى پيدا كرديم، در عمل كوچكترين اعتنايى نكنيم، مناسبات خود را با او به هم نزنيم و نسبت به او توهين و رفتار بد ديگر نداشته باشيم.
پيام ديگر اين فراز از آيه اين است كه براى دورى از گناهان حتمى بايد از گناهان احتمالى نيز اجتناب كنيم، زيرا بسيارى از گمانها گناه است، بايد ازهمه گمانها دورى كنيم، چه آنهايى كه مىدانيم گناه است و چه آنهايى كه نمىدانيم.
2. نهى از تجسّس: پىگيرى، اطلاع و فاش كردن اسرار پنهانى مردم نيز مورد نكوهش است.
قرآن كريم با نهى از اين دو چيز در واقع زمينههاى غيبت را مسدود كرده است، زيرا راه ورود به غيبت، اوّل سوءظن، بعد پيگيرى و تجسس و كشف عيب ديگران است.
3. نهى از غيبت: "غيبت"، آن است كه در غياب كسى درباره او چيزى گفته شود، كه اگر بشنود ناراحت شود، به همين دليل نيز غيبت و بدگويى پشت سر افرادى كه فسق آشكار دارند، جزء غيبت محسوب نمىشود.
آبرو و شخصيت هر كس بزرگترين سرمايه او است، با غيبت، حرمت افراد شكسته ميشود و حيثيت آنها لكهدار ميگردد، پيوندهاى اجتماعى سست گشته و سرمايه اعتماد از بين ميرود، به همين منظور با ذكر مثالى، قبح و زشتى اين عمل را كاملاً مجسم كرده و ميگويد: آرى آبروى برادر مسلمان هم چون گوشت تن او است و ريختن اين آبرو به وسيله غيبت، هم چون خوردن گوشت تن او است در حالى كه مرده است.
در پايان، از آن جا كه ممكن است، افرادى آلوده به بعضى از اين گناهان سه گانه باشند و تصميم به جبران آنها داشته باشند، راه به روى آنها گشوده شده است، ميفرمايد: "واتقوا اللّه..." نخست بايد روح تقوا و خداترسى زنده شود، آن گاه توبه از گناه صورت گيرد، تا لطف و رحمت الهى شامل حال آنها گردد.(ر.ك: تفسير الميزان، علامه طباطبايى؛، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، ج 18، ص 510ـ115، نشر بنياد علمى و فكرى علامه طباطبايى ، تفسير سوره حجرات، محسن قرائتى، ص 12، نشر مركز فرهنگى درسهايى از قرآن.)