پاسخ:
آيه بالا، در حقيقت ـ با عنايت به آيههاى افك و آيههاى پيش از آن ـ، در مقام بيان يك سنت طبيعى در جهان آفرينش است كه شريعت نيز با آن همآهنگ مىباشد. مراد از "خبيثات" و "خبيثين"، مردان و زنانى هستند كه به سبب نداشتن ايمان، به خباثت توصيف شده، حالتى پليد دارند و به خاطر كفر، وضعى ناخوشايند به خود مىگيرند و اگر زنان خبيث را به مردان خبيث و مردان خبيث را به زنان خبيث اختصاص داده، به خاطر هم جنسى و يكى بودن مرام آنها است، در نتيجه، اين گونه افراد از آلودگى به فحشا دور نيستند.
و مراد از "طيبين" و "طيبات"، مردان و زنانى هستند كه به جهت ايمانى كه دارند، به پاكى توصيف شدهاند و همين ويژگى سبب مىشود از آن چه مردم درباره آنها مىگويند، دور باشند؛ از ين رو، مردان و زنان مؤمنى كه ازدواج كردهاند، از نسبتهاى ناروايى كه شاهدى بر آن اقامه نشود پاك بوده، هر يك از آنِ ديگرى است و از جهت ايمانى كه دارند مورد عفو و آمرزشاند: "أُوْلَغكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ ؛ اينان از نسبتهاى ناروايى كه به آنها داده مىشود به دور هستند و براى آنها آمرزش (الهى) و روزى پرارزش است."
اصل "نوريان مرنوريان را طالباند، ناريان مر ناريان را جاذباند" و ضرب المثل: "كند هم جنس با هم جنس پرواز" و...، برگرفته از آيه مورد بحث است؛ بديهى است كه ذره ذره موجودات در جهان آفرينش، هم جنس خود را هم چون كاه و كهربا جذب مىكنند؛ به همين جهت، هر جنسى احكام ويژه خود را دارد.
البته روشن است كه اين قانون، هر چند عام است، اما استثناپذير نيز مىباشد؛ مانند پسر حضرت نوح(ع) كه كافر و از خبيثان شد و بالعكس، مانند آسيه، همسر فرعون، كه زنى مؤمن و از پاكان بود.
ديگر سخن اين كه برخى، منظور از "خبيثات" و "خبيثين" را به معناى سخنان ناپاك، تهمت، افترا، بديها، مطلق كارهاى بد و...گرفتهاند، اما صحيحترين تفسير آن است كه مراد از آن، زنان و مردان آلوده دامان است و آيات قبل نيز همين را تأييد مىكند.
و نيز، اگر چه برخى منظور از "طيبات" و "طيبن" را به معناى سخنان پاك، مطلق خوبىها و... گرفتهاند، اما از قراين و سياق آيات استفاده ميشود كه مراد، زنان و مردان پاكدامن ميباشند، اما آيا معناى پاك دامن و آلودهدامن، فقط جنبههاى عفت و ناموسى است، يا هر گونه ناپاكى فكرى، عملى و زبانى را نيز شامل مىشود، مطلبى است كه پاسخ آن از حوصله اين گفتار خارج است. جهت آگاهى بيشتر مىتوانيد به نشانياى كه در زير آمده است مراجعه كنيد.(ر.ك: تفسير الميزان، علامه طباطبايى؛، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، ج 15، ص 138ـ139، بنياد علمى و فرهنگى علامه؛ ، تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى و ديگران، ج 14، ص 421ـ425، دارالكتب الاسلاميه.)