آيا تفسير سمبليك از قرآن صحيح است ؟ و داستان حضرت آدم(ع) و فرشتگان سمبليك است ؟

 

پاسخ:

براي پاسخ به سؤال يادشده، مطالب ذيل عرضه مي‏گردد:

نخست بايد به اين مطلب مهم توجه كرد كه گاهي منظور ما از «سمبل و نماد»، طرح برخي از داستانها و توصيف برخي شخصيتها، به عنوان يك ايده و آرمان است، بدون اينكه واقعيت خارجي داشته باشد.

«چنان كه در تعريف «سمبوليك» گفته‏اند: چيزي كه داراي ارزش و كارآيي خاص خود نيست و نشانه و مظهر چيز ديگري است و «سمبوليسم» شيوه‏اي است كه در حدود سال 1880 در ادبيات پيدا شد. به گونه‏اي كه شاعران سمبوليست معتقد بودند كه شعر بايد از راه آهنگ كلمات، حالات روحي و احساسات را كه امكان بيان مستقيم آنها نيست به خواننده يا شنونده القا كنند». (ر.ك: زمرديان، رضا، فرهنگ واژه‏هاي قبل اروپايي در فارسي و فرهنگ معين)

 ولي گاهي منظور از «سمبل و نماد» انتقال يك پيام ويژه خارج از حصار زمان و مكان، و ارائه يك الگوي تمام عيار به دور از تأثيرات زمان، در قالب بيان يك داستان واقعي، و توصيف يك شخصيت حقيقي مي‏باشد.

كه با توجه به شأن كلام خدا و شواهد تاريخي و بيانات پيامبر و امامان (صلوات‏الله عليهم اجمعين)آنچه در قرآن مجيد آمده است؛ از نوعدوم است.

نمونه آشكار، داستانهاي سمبليك و نمادين قرآني، داستان آفرينش و خلافت حضرت آدم(ع) و سجده فرشتگان و استكبار شيطان مي‏باشد.

اين گونه كه، اگر چه داستان حضرت آدم(ع)، به طور واقعي اتفاق افتاده است؛ ولي توانايي حضرت آدم(ع) بر تعليم اسماء و نيل به مقام خلافت الهي، منحصر در شخص ايشان نيست، چه اينكه تعظيم فرشتگان در برابر آدم(ع) و وسوسه و استكبار شيطان در برابر او نيز، منحصربه شخص حضرت آدم(ع) نيست. بلكه حضرت آدم(ع) به عنوان نمادي از آدميت و جايگاه بشر در نظام هستي مطرح مي‏باشد.

چنان كه علامه طباطبائي(ره) در تفسير الميزان مي‏فرمايد:

«خلافت نامبرده اختصاصي به شخص آدم(ع) ندارد، بلكه فرزندان او نيز در اين مقام با او مشتركند، آن وقت معناي تعليم اسماء اين مي‏شود كه خداوند متعال اين علم را در انسانها به وديعه سپرده، به طوريكه آثار آن وديعه به تدريج و به طور دائم از اين نوع موجود سربزند».(ر.ك: موسوي همداني، محمدباقر، ترجمه الميزان، ج 1، ص 220 و 221)

 همچنين ايشان مي‏فرمايد: «پس اگر آن روز ملائكه را وادار كرد تا براي آدم سجده كنند از اين جهت كه خليفه خدا در زمين است، در حقيقت اين حكم سجده شامل همه افراد بشر مي‏شود و در حقيقت سجده ملائكه براي خصوص آدم از اين باب بوده كه آدم قائم مقام و نمونه ونايب از همه جنس بشر بوده است». (همان، ص 250 و ر.ك جوادي آملي، عبدالله، تفسير ترتيبي سوره بقره ذيل آيات 30 تا 38

با توجه به آنچه گفته شده مطالب سمبليك و نمادين در قرآن وجود دارد، با اين ويژگي كه داراي واقعيت و آميخته با حقيقت مي‏باشد.

پاسخ به يك اشكال:

چه بسا برخي از صاحبنظران، با توجه به غيرمادي بودن فرشتگان و شيطان، سجده فرشتگان و گفتگوها و استكبار ورزيدن شيطان را دور از ذهن بدانند و به سمبليك بودن اين داستان از جهت عدم تحقق آن در واقع نظر داشته باشند. (اشاره به مطالب بيان شده از سوي يوسفي اشكوري مراجعه شود).

در پاسخ بايد گفت: با استفاده از آيات قرآن، تمثل فرشتگان براي انجام مأموريتهاي الهي، بارها اتفاق افتاده است. چنانكه در داستان حضرت مريم(س) مي‏خوانيم: «فأرسَلاْ إلَيْهَا روحنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراسَويّاپس روح خود را به سوي او فرستاديم تا به (شكل )بشري خوش اندام بر او نمايان شد» (سوره مريم ، 17)

 همچنين در داستان حضرت ابراهيم و لوط(ع) مي‏خوانيم كه فرشتگان مأمور عذاب الهي به صورت انسان، ميهمان آن دو پيامبر شدند. (ر.ك: سوره هود: 69 تا 81)

بنابراين در صورت آشنايي با فرهنگ قرآن و خارج ساختن خود از چهارچوبهاي تنگ حصارهاي مادي، به خوبي آشكار مي‏شود كه سمبليك بودن برخي از مطالب قرآني با واقعي بودن آنها، سازگاري دارد.

براي توضيح بيشتر به گفته يكي ديگر از محققين در اين باره اشاره مي‏شود: (ر.ك: نقي‏پورفر، ولي‏الله، تدبر در قرآن، ص 292)

قرآن كريم در عين حال كه از واقعيات سخن مي‏گويد، بيانش «رمزي و سمبليك» مي‏باشد، بدين معني كه از بيان امور خارجي واقعي، علاوه بر واقعيت، معاني هدايتي و تربيتي را اشاره دارد و از دلِ واقعيت، نقبي به درون حقايق متعالي مي‏زند كه در واقع، «واقعيت و پيام» را باهم جمع نموده است؛ ... مثلاً، تعبير «فاخلَع نعليك اِنكَ بالوادِ المقَدّس طُوي»(طه ، 12) به ظاهر در آوردن كفشها را مطرح مي‏نمايد چرا كه حضرت موسي در وادي مقدس «طوي» قرار دارد و درمكان مقدس نبايد با كفش رفت، اين معناي ظاهري در عين حال كه واقعا جزء دستور خداست ليكن تمام مطلب نيست، بلكه به «رفعِ دو خوف نيز اشاره دارد كه يكي خوف از تلف شدن همسرش مي‏باشد كه در حال زايمان بسر مي‏برد و ديگري خوف از فرعون مي‏باشد كه فكرش را به خود مشغول داشته‏اند».» (ر.ك: بحار، ج 13، ص 64، ح 2)

 در آيه، بحث خوف نشده است بلكه دو معني در جمله «نعليك» است معني واقعي ظاهري همان احترام ادب ظاهري برون آوردن كفش معني دوم سمبليكي ادب روحي و فراغت دل از ياد غير خدا حتي زن و دشمنان مي‏باشد در پايان توجه به اين نكته مهم ضروري مي‏باشدكه:

براي برداشتهاي سمبليك از آيات قرآن، علاوه بر اينكه نبايد واقعيت را ناديده گرفت، براي مصونيت از انحراف التقاط، بايد آشنايي كافي با ديگر آيات قرآني و سخنان معصومين و مفسران، داشته باشيم.