ما در قرآن چند نمونه پارادكس يا متضاد گونه داريم اينكه خدا در يكجا مي فرمايد 1- و ما ينطق عن الهوي ان هو الاوحي يوحي علم شديد القوي( يعني او هرگزاز هوي نفس پيروي نخواهد كردو تمام كردارهايش از طرف وحي است) 2-انمايريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا(يعني خداوند اراده كرده تا از اهل بيت رجس را ببرد و آنها را پاك كند چه پاك كردني) يعني مجبورند پاك باشند 3- و لقد كان لكم في رسول الله اسوحسنه دسته ديگر آيات 1- الم يجدك يتيما فاوي ووجدك ضالا فهدي و وجدك عايلا فاقني..... 2- و قالوا مال هذا الرسول ياكل الطعام و عيش في الاسواق(فرقان 7) منظور بشر بودن را مي رساند 3- قل انما انا بشرمثلكم يوحي الي (كهف114) و دسته ديگر آيات 1- نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون( ما خودمان فرستاديم و خودمان نيز حفظ مي كنيم) 2- لا تحرك به لسانك لتعجل به ان علينا جمعه و قرآنه(قيامت16) 3- فانما يسرناه بلسانك بشر المتقين(مريم 97) سه دسته بالا كه هر كدام سه آيه بيان شد كاملا با هم پارادكس دارند توجيه اين پارادكسها چيست؟ انبيا و عصمت آنهاوپيامبر و آيات ذكر شده در بالا چي؟ قبلا از پاسخهاي كامل و دقيق شما ممنونم و اگر در نوشتن آيات اشكالي وجود دارد عذر خواهي ميكنم

پاسخ:

نخست بايد دانست در قرآن آيات «عام و خاص» و «مطلق و مقيد» و «مجمل و مفصل» وجود دارد اما اين مفاهيم با تضاد فرق دارند.

_ گروه اول آيات؛ بيانگر آن است كه پيامبر و امامان(صلوات الله عليهم اجمعين) پاك هستند و از هر گونه خطا و اشتباه به دور هستند و پيامبر(ص) در دريافت وحي و ابلاغ وحي و عمل به وحي هيچگونه هواي نفسي بر او غلبه نمي كند. مفهوم آيه تطهير، بيانگر اراده تكويني خداوند بر طهارت اهلبيت است اما اين اراده تكويني گزاف نيست بلكه در ظرفي تحقق پيدا مي كند كه قابليت داشته باشد و آن افراد با اختيار خود پذيراي اين لطف و عنايت خدا باشند. بنابراين پاك بودن اختياري آنان با اراده الهي بر عصمت و پاكي آنان منافات ندارد.

_ گروه دوم آيات؛ بيانگر آن است؛ كه اگر چه پيامبر(ص) در زماني نزد پدر بزرگ و عموي خود بزرگ شد و تهيدست بود. و هنوز به مقام پيامبري مبعوث نشده و به اين حد هدايت نرسيده بود و همچون ديگر انسانها غذا مي خورد و در بازارها و محله ها رفت و آمد داشت. اما همين بشر قابليت آن را داشت كه وحي الهي بر او نازل شود و اسوه و الگوي ديگران باشد.

_ گروه سوم آيات؛ بيانگر آن است كه اراده خداوند تعلق گرفته كه قرآن از تحريف مصون بماند. اما مصونيت آن از راههاي مختلف تحقق يافته است. از آن جمله، حفظ آن در سينه ها، كه پيامبر(ص) براي انتقال آن به ديگران با عجله تلاش مي كرد اما خداوند با نزول اين آيه، از عجله پيامبر(ص) در اين كار جلوگيري مي كند. و همچنين يكي از راههاي حفظ قرآن در ميان مردم، آساني فراگيري آن براي علاقمندان است كه داراي فواصل مناسب و تناسب و هم آهنگي كلمات است. لذا اين دو آيه با آيه نخست منافات ندارد. بلكه اراده خدا بر حفظ قرآن از راههاي مختلف تحقق پذير است كه يكي از آنها از طريق بندگان خداست. شايد ضمير متكلم «انا» بجاي «اني» اشاره به دخالت وسايط ديگر براي حفظ باشد.