آيا خدا بر خلاف توان خود، از روى ظلم قرآنى را ظَنى الدَلالَه نازل كرده است تا مردم را گمراه كند؟

پاسخ:

آيات به دو دسته محكم و متشابه تقسيم مي شود:

" هوالّذي انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هذه ام الكتاب و اخر متشابهات".(1) و محكمات به دو دسته نص و ظاهر تقسيم مي شود. نص آيه اي است كه صريح در مراد مي باشد و جاي هيچ گونه تأويلي در آن نيست مانند" الله خالق كل شيء". اگر دلالت صريح در مراد نباشد و قابل حمل بر دو يا چند معنا باشد، دو حالت متصور است:

1- دلالت بر يك معنا از بين معاني مختلفه و زودتر به ذهن متبادر نمي شود و قرينه اي هم بر دلالت بر احد المعاني نمي باشد، كه دراين صورت "مجمل" ناميده مي شود.

2- دلالت بر يك معنا زودتر به ذهن متبادر مي شود كه به آن ظاهر گفته مي شود.

پس از ذكر اين تقسيم بندي بايد گفت كه اكثر آيات در معناي خود نص و صريح هستند.

اين كه تعداد معدودي از آيات ظني الدلاله هستند، از آن رو است كه خدا شيوه اي خاص و زباني مخصوص براي رساندن پيام هاي خود به مردم اختراع نكرده، بلكه به زبان عربي وحي نموده است. همانطور كه زبان عربي و هر زبان ديگري داراي امر و نهي و عام و خاص، مطلق و مقيد، محكم و تشابه، نص و ظواهر است، وحي الهي نيز داراي همين خصوصيات است، به طور مثال، اطلاقِ مطلق در صورتي حجت است كه هيچ گونه مخصص متصل و منفصلي در مورد آن وارد نشده باشد. در اين جا بحث از توانايي خداوند مطرح نيست، چرا كه خداوند قادر است بياني اختراع كند صريح در مراد، ولي به جهاتي كه طرح مي گردد، چنين زباني به درد مردم نمي خورد. خداوند با زبان مردم با آن ها تكلّم نموده است. و اين تكلّم در سطح فهم مردم و با توجه به گنجايش آنان مي باشد. اصلاً بناي الهي بر تأسيس زبان مخصوص براي نزول قرآن نبوده است. از اين رو قرآن داراي محكمات و متشابهات مي باشد. بعضي از محكمات (ظواهر) ظني الدلاله مي باشد، ليكن اين گونه ظني الدلاله بودن وسيله گمراهي نمي شود، چرا كه جامعه بشري همواره طبق ظواهر (كه ظني الدلاله هستند عمل نموده و به آن استدلال كرده و آن را حجت دانسته اند. بدين خاطر دشمنان قرآن با آن همه جديتي كه عليه قرآن به خرج مي دادند، تا كنون ظني الدلاله بودن را به عنوان شبهه ذكر نكرده اند، چون اساس زندگي بشر بر عمل به ظواهر است. صاحب البيان مي فرمايد: "شكي نيست كه پيامبر اسلام براي محاوره و گفتگوهاي معمولي خويش و براي فهماندن مقصودش، يك روش مخصوص در پيش نگرفته بود، بلكه او هم مانند افراد ديگر جامعه و همانند قوم و عشيره خود با همان روش معمول و متعارف كه عموم مردم در محاوره ها و گفتگوهاي روزه خويش داشتند، سخن مي گفت. در اين حقيقت نيز شكي نيست كه پيامبر اسلام قرآن را بدين منظور آورده است كه مردم معاني آن را بفهمند و در آياتش تدبّر كنند، دستورهايش را به كار ببندند و از آنچه نهي كرده است، خودداري كنند".(2)

وجود آيات ظني الدلاله شايد به دلائل ذيل باشد:

1ـ الفاظ و عباراتي كه در گفتگوهاي انسان ها به كار مي رود، تنها براي نيازمندي هاي روزمره به وجود آمده است و به همين دليل به محض اين كه از دايره زندگي بشري خارج مي شود و مثلاً سخن درباره آفريدگار به ميان مي آيد، به وضوح مي يابيم كه اين الفاظ، قالب آن معاني نيست و ناچاريم كلماتي به كار بريم كه از جهات مختلفي نارسايي دارد.

2‌ـ‌ وجود اين آيات در قرآن نياز شديد مردم را به پيشوايان الهي و اوصياي او روشن مي سازد و سبب مي شود كه مردم به حكم نياز علمي به سراغ آن ها بروند و رهبري آن ها را عملاً به رسميت بشناسند و از علوم ديگر و راهنمايي هاي مختلف آنان نيز استفاده كنند.

3ـ بسياري از حقايق مربوط به جهان ديگر، يا جهان ماوراي طبيعت است كه از افق فكرها دور است و ما به حكم محدود بودن در زندان زمان و مكان، قادر به درك عمق آن ها نيستيم.(3)

4ـ يكي ديگر از اسرار، بكار انداختن افكار و انديشه ها و بوجود آوردن جنبش و نهضت فكري در مردم است و اين درست به مسائل فكري پيچيده اي مي ماند كه براي تقويت افكار دانشمندان طرح مي شود تا بيشتر به تفكر و انديشه و دقت و بررسي بپردازند.

دقيقاً به دليل همين موارد مي باشد كه خدا ضمن محاوره با انسان ها به زبان خودشان معاني و مضامين عاليه اي را به آن ها القا نموده تا در زندگي چراغ راه خود قرار دهند؛ پس ظني الدلاله بودن قرآن از جهت دلالت بر مراد، نه تنها اغراي به جهل و گمراه كردن آدميان نيست، بلكه به دليل مصالح عاليه اي صورت گرفته است.

مرحوم علامه طباطبائي مي فرمايد: "كسي كه در آيات قرآني نظر كرده، خواهد فهميد، كه حتي براي نمونه، يك آيه پيدا نخواهد كرد كه در دلالت بر مدلول خود كوتاهي داشته باشد و انسان را در فهم مراد به گمراهي بيندازد، بلكه پي مي برد كه تمام آيات آن در افاده معنا هيچ گونه قصوري ندارد، منتهي مدلولهاي آن ها فرق مي كند. بعضي آيات داراي مدلول واحدي است كه هر كس عارف به لسان باشد، در همان برخورد ابتدايي آن را درك مي كند و بعضي ديگر داراي مدلول هاي چندي است... و معناي حقيقي آن ها از اصول مسلّمه بيگانه نيست".(4)

پي نوشت ها:

1. آل عمران ( ) آيه 7.
2. آيت الله خوئي، ترجمه البيان، ج 1، ص 414.
3. تفسير نمونه، ج 2، ص 322 تا 324.
4. ترجمه الميزان، ج 3، ص 36.