منظور از محكم و مفصّل بودن قرآن چيست‌؟

پاسخ:

واژه محكم در اصل‌، از احكام به معناي "ممنوع ساختن‌" گرفته شده است و به همين دليل به موضوعات پايدار و استوار محكم مي‌گويند، و نيز به سخنان روشن و قاطع كه هر گونه احتمال خلافي را از خود دور مي‌سازند، "محكم‌" گفته مي‌شود. منظور از آيات محكمات‌، آياتي مي‌باشند كه مفهوم و معناي آن به اندازه‌اي روشن است كه جاي بحث و گفت‌وگو در آن نيست‌؛ براي مثال آيه "قل هو اللّه احد؛ بگو خدا يكتاست‌." يا آيه "اللّه خالق كل شي‌ء" و هزاران آيه ديگر مانند اين‌ها، همه از محكمات مي‌باشند.

محكم در برابر متشابه است‌. "متشابه‌" به معناي چيزي است كه قسمت‌هاي مختلف آن شبيه يك ديگر باشد. به جمله‌ها و كلماتي كه معناي آن پيچيده است و گاهي احتمال‌هاي مختلف درباره آن داده مي‌شود، "متشابه‌" مي‌گويند، مانند آيات‌: "يَدُ اللَّه‌ِ فَوْق‌َ أَيْدِيهِم‌؛(فتح‌،10) دست خدا بالاي دست‌هاي آن‌ها است‌." كه منظور قدرت خداوند مي‌باشد.(تفسير نمونه‌، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 3، ص 431، نشر دارالكتب الاسلاميه‌.) يا آيه "إِلَي‌َ رَبِّهَا نَاظِرَه‌ٌ ؛(قيامت‌،23)

درباره اين گونه آيات‌، احتمالات متعددي مي‌رود؛ از اين رو، به آن متشابه گويند، گرچه با توجّه به آيات محكم‌، تفسير و معناي آن‌ها روشن است‌. قرآن با صراحت مي‌فرمايد: برخي از آيات محكم است و برخي متشابه‌.(آل عمران‌،7)

خداي متعال در يك مورد به تمام آيات قرآن "محكم‌" اطلاق فرموده است‌: "كِتَـَب‌ٌ أُحْكِمَت‌ْ ءَايَـَتُه‌ُو ثُم‌َّ فُصِّلَت‌ْ مِن لَّدُن‌ْ حَكِيم‌ٍ خَبِيرٍ ؛(هود،1) قرآن كتابي است كه تمام آياتش متقن و محكم است و سپس از طرف خداي حكيم تفصيل و جدا شد." فصل به معناي بريدن‌، فاصله انداختن‌، جدا كردن دو چيز از هم ديگر، هب گونه‌اي كه ميان آن دو فاصله باشد.(قاموس قرآن‌، سيد علي اكبر قرشي‌، ج 5، ص 180، نشردارالكتب‌.) چگونه آيات قرآن هم محكم و هم مفصّل است‌؟ مفسّران در اين مورد نظرات مختلفي دارند؛ زيبنده است در اين جا نظر مفسّر بزرگ علاّمه طباطبايي‌1 بيان شود: "مراد از اين كه آيات محكم هستند و آن گاه به صورت تفصيل در مي‌آيند اين است كه آيات كريم قرآن‌، با اختلاف مضامين و مقاصد و اغراض پراكنده كه دارد، همگي به يك معناي واحد و بسيط و يك غرض اصلي ومنفرد كه هيچ گونه اختلاف در آن راه ندارد برمي‌گردد، به طوري كه هيچ آيه‌اي نيست كه مقصدي را تعقيب كند و دنبال هدفي باشد، مگر آن كه غرض اصلي آن روحي است كه در كالبد آن جاري بوده اين كتاب كريم‌، با آيات مختلف و اجزاي متفرقي كه دارد، جز يك غرض واحد ويگانه ندارد؛ اين غرض واحد را وقتي به تفصيل در مي‌آورند، در يك مورد به صورت اصل ديني در مي‌آيد و در مورد ديگر مسئله اخلاقي‌، و در مورد سوم حكم شرعي‌، هر چه از اصول تنزّل كرده به فروع برسيم و از فروع به فروع ديگر، هيچ گاه از معناي واحد خارج نمي‌شود و از غرضي كه دارد تجاوز نمي‌كند."(تفسير الميزان‌، علامه طباطبايي‌، ج 10، ص 217، ترجمه محمد جواد حجتي كرماني‌، نشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي‌.)

بعضي مفسران در اين‌باره مي‌گويند: تشابه در قرآن به دو معنا به كار رفته است‌: 1. همانند و يك سان بودن‌: چنان چه خداوند در قرآن مي‌فرمايد: "اللَّه‌ُ نَزَّل‌َ أَحْسَن‌َ الْحَدِيث‌ِ كِتَـَبًا مُّتَشَـَبِهًا؛(زمر،23) خداوند بهترين گفتار را فرو فرستاده و آن نوشته‌اي است سرتا پا يكسان ويك نواخت‌."

و اين خود دليل بر آن است كه از نزد خداوند فرو فرستاده شده و سخن بشري نيست‌، زيرا اگر گفتاري همانند گفتار آدميان بود، هر آينه در آن اختلاف و دگرگوني به چشم مي‌خورد.

2. شبهه‌انگيز بودن‌: اگر گفتار يا كرداري بر اثر احتمال‌هايي‌، شبهه برانگيز باشد و مقصود پنهان گردد، مانند اين كه در سوره بقره آمده است‌: "إِن‌َّ الْبَقَرَ تَشَـَبَه‌َ عَلَيْنَا" گاوي كه دستور ذبح آن صادر گشته اكنون براي ما بني اسرائيل مايه شبهه گرديده و روشن نيست كه مقصود كشتن يك گاو معمولي است‌، يا آن كه در پس اين دستور، رازي نهفته كه ما از آن آگاهي نداريم‌.(علوم قرآني‌، محمد هادي معرفت‌، ص 272، نشرمؤسسه فرهنگي تمهيد.)

محكم در برابر متشابه‌، به معناي استوار و خلل‌ناپذير، از ريشه "حكَم‌َ" به معناي "منع‌" گرفته شده است و معناي بازداشتن و جلوگيري از هر گونه اخلال‌گري و تباهي را مي‌رساند.(همان‌.)

قرآن كتابي است محكم كه يك روح دارد و آن روح توحيد است و تمام داستان‌ها و مواعظ و احكام و آيات ان تفصيل همان روح توحيد است‌.

در پايان يادآوري اين نكته لازم است كه مفصّل در اصطلاح به سوره‌هاي كوچك قرآن نيز اطلاق مي‌شود. شيخ طبرسي در اين‌باره فرموده‌اند: سوره‌هاي مفصّل‌، تمام سوره‌هاي داراي (حم‌) و نيز سوره‌هاي كوتاه قرآن است و به اين جهت مفصل خوانده شده كه به دليل كوتاهي سوره‌ها، "بسم اللّه الرحمن الرحيم‌" ميان آن‌ها زياد فاصله انداخته است‌.(تفسيرمجمع البيان‌، طبرسي‌، ج 1، ص 14، نشر؟)