پاسخ:
از سوى ديگر، به طور تقريبى مى توان سه شيوة كلى در ترجمه قرآن را نام برد:
1. ترجمه تحت اللفظى است كه واحد ترجمه در آن واژهها است؛ اين ترجمه حتى در غير قرآن هم نارسا و ناقص است، زيرا تركيبى از واژههاى معادل، هميشه هم معنا با تركيب واژههاى اصلى نيست، و تركيبات ايجاد شده در زبان مقصد ممكن است به طور كامل متفاوت از زبان اصلى باشند؛ اين مشكل با سنگين بودن و پرمحتوا بودن مبدأ بيشتر مى شود، چنان چه در قرآن اين چنين است.
2. ترجمه تفسيرى است كه به شرح و بسط عبارتها مى پردازد اين شيوه، مشكل ترجمة نوع اوّل را به طور كامل برطرف مى كند، اما اطلاق عنوان ترجمه به آن هم، چندان به جا نيست، زيرا فراتر از معناى اصطلاحى ترجمه است.
3. ترجمه آزاد است كه در آن سعى مى شود جملهها (و نه واژهها) ترجمه شوند و در عين حال، مطلب فراتر يا كمتر از متن اصلى نيز نباشد. در اين قسم، افزون بر ادبيات، شناخت، سطح معرفت و ميزان آشنايى مترجم با فرهنگ اسلامى در ترجمه، بسيار مؤثر است؛ براى نمونه در قرآن آمده است: "وَ جَآءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا ؛(فجر،22) كه ترجمه تحتاللفظى آن به اين مضمون است: "]در روز قيامت[ پروردگار تو و فرشتگان صف در صف مى آيند."؛ چنين ترجمهاى ، مفاهيم زير را ناخودآگاه به ذهن خواننده مى آورد: اين كه خداوند داراى جسم است؛ صحنه قيامت، ميدان بزرگى است كه خدا در آن جا مى گيرد؛ خداوند وقتى مى آيد؛ يعنى قبلاً آنجا نبوده است و ممكن است خداوند در جايى باشد و در جايى ديگر نباشد؛ و... در حالى كه چنين موجودى به يقين خدا نخواهد بود، زيرا نيازمند و محدود است و مخالف با نصّ آياتى است كه به صراحت خدا را بى نياز مطلق: "وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِى ُّ الْحَمِيدُ ؛(فاطر،15) و محيط به تمام اشيا: "أَلاَ َّ إِنَّهُو بِكُلِّ شَى ْءٍ مُّحِيطُ ؛(فصلت،54)و غير قابل ديدن "لآ تُدْرِكُهُ الاْ ئَبْصَـَرُ؛(انعام،103) مى داند؛ از اين رو به طور معمول مترجمان در ترجمه آيه 22 فجر مى گويند: "امر و فرمان پروردگارت مى آيد." بنابراين، تا اندازهاى اضافه كردن كلمات معترضه به عنوان توضيح در ترجمه قرآن، امرى عادى است كه چارهاى از آن نيست؛ در عين حال، براى پاسخ كاملتر لازم است كه مورد پرسش خود را به طور دقيق بيان كنيد.
(تنها 107 مورد از ترجمههاى فارسى قرآن در كتاب تاريخ قرآن فهرست شده است.)(تاريخ قرآن، محمد هادى معرفت، ص 208، سمت، تهران، 1375.)