پاسخ:
فهم و برداشت هر متن مقدمات و مباني و روش و شرايطي دارد كه اگر رعايت شود، فهم صحيح و معتبر از متن حاصل ميشود و اگر رعايت نشود، فهمنده را به بيراهه ميبردو برداشت و تفسيري غير حقيقي از متن و مقصود نويسنده ارائه ميكند.
برداشت از قرآن كريم يا به عبارت ديگر فهم و تفسير متن مقدس مسلمانان نيز از اين قاعده مستثني نيست. بنابراين لازم است كه در پيريزي نظاموارهاي براي منطق فهم و تفسير قرآن باشيم.
البته فقدان فهم و تفسير قرآن يا عدم رعايت آن موجب لغزشها و آسيبهايي ميشود، كه در برخي از تفسيرها شاهد آن بودهايم، بنابراين لازم است كه سنجشهاي فهم و تفسير روشن شود و آسيبها و موانع فهم مشخص گردد تا مفّسر قرآن گرفتار آن دامها نگردد.
منطق تفسير قرآن، موضوعي نو پديد است كه در حوزه تفسير مطرح شده است هر چند كه در مورد زير مجموعههاي آن در برخي كتابها مطالبي بيان شده و ريشههاي اصلي بحث را در برخي آيات و احاديث و برخي مقدمههاي تفسيرها و مقالات ميتوانيم پيدا كنيم. كه در ادامه به مناسبت به آنها اشاره ميكنيم:
منطق فهم و تفسير قرآن يا شيوه صحيح برداشت از قرآن:
براي آنكه برداشت صحيحي از قرآن داشته باشيم، ناچاريم كه حداقل مراحل زير را طي كنيم:
اول: آماده سازي زير ساختهاي تفسير و كسب آمادگيها و مقدمات:
1. بدست آوردن شرايط مفسر قرآن:
از جمله: تسلّط بر ادبيات عرب (صرف، نحو، لغت،...)، آگاهي از شأن نزول آيات، اطلاع از علوم قرآن، علم فقه، علم اصول فقه، آگاهي از احاديث و مراجعه به آنها، علم به قرائات قرآن، آگاهي از بينشهاي فلسفي، علمي، اجتماعي و اخلاقي، آشنايي با تفاسير.
البته روشن است كه تفسير قرآن همچون هر علم ديگر نيازمند تخصص است و كسي كه بدون شرايط لازم به سراغ تفسير قرآن برود همچون كسي است كه بدون تخصص به جراحّي قلب بپردازد كه البته كاري ناپسند در نظر عقلاء است و در نتيجه قرآن چنين كاري موجب تفسير به رأي ميگردد كه ممنوع است. براي اطلاع از كميت و كيفيت اين شرايط و ديدگاههاي ديگر در اين زمينه به كتابهاي زير مراجعه كنيد: الاتقان في علوم القرآن، سيوطي، درآمدي بر تفسير علمي قرآن، از نگارنده، روششناسي تفسير، رجبي و ديگران، شروط و آداب تفسير و مفسر، كامران ايزدي.
2. تفكر و تعقّل و تدّبر در آيات قرآن:
قرآن كريم در موارد متعدد افراد را به تفكر در آيات1 يعني انديشهورزي در جزئيات و مقدمات و علل و زمينهها فرا ميخواند.
و در برخي از آيات، افراد را به تعقّل در آيات2 يعني انديشهورزي در امور كلّي فرا ميخواند.
و گاهي افراد را به تدّبر يعني پيامدهاي امور فرا ميخواند.3 - 4
البته هر سه مورد فوق براي فهم آيات و برداشت از آنها لازم است.
براي مثال اگر قرآن به سرگذشت عذاب آلود قوم عاد اشاره ميكند ما بايد در مورد زمينهها و علل جزئي اين حادثه تفكر كنيم. و نيز در مورد سنت و قانون كلي الهي در مورد اقوام سركش در طول تاريخ تعقّل نماييم و نيز در مورد پيامدهاي اين حادثه تاريخي و تأثير آن در سرنوشت افراد و ملتها تدّبر كنيم و در مجموع عبرتهاي اين حادثه را بدست آوريم و بيان كنيم. اين نوع برخورد با آيات منتهي به برداشتهاي جالب ميشود كه اگر با رعايت ضوابط صورت گيرد قابل انطباق با هر زمان و مكان مشابه است.
دوم: انتخاب مباني در تفسير:
در اين مورد لازم است به اين پرسشهاي اساسي پاسخ داده شود:
1. آيا تفسير قرآن جايز است؟ (جواز بمعني امكان يا جواز بمعناي جواز شرعي).
2. آيا ظواهر قرآن حجّت است؟
3. آيا قرآن علاوه بر ظاهر، باطن يا باطنهايي دارد، يعني آيا قرآن داراي ساختهاي معرفتي و چند لايه است يا يك ساخت دارد؟
4. آيا قرآن تحريف شده است يا از تحريف مصون مانده است؟
5. آيا استعمال لفظ در بيشتر از يك معنا جايز است؟
6. كدام منابع در تفسير قرآن معتبر است؟ مثل قرآن، سنت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع)، عقل، شهود و اجماع و اقوال صحابه و تابعين و...
7. آيا خبر واحد در ضوابط تفسير قرآن (همچون فقه) حجّت است يا نه؟
8. آيا قرآن كلامي منسجم و حكيمانه است و در هر سوره اهداف مشخصي را دنبال ميكنند؟
انتخاب يك نظر و مبنا در مورد هريك از موارد بالا، براي مفسّر لازم است، چرا كه خط اساسي او را در تفسير و برداشتهاي قرآني مشخص ميسازد. و اين مبنا همچون پيش فرض در تمام مراحل يك مفسّر ياري ميرساند.
براي مثال: اگر كسي ظاهر قرآن را حجّت نداند و فقط تفسير را منحصر به معصوم بداند در نتيجه هر كجا كه قرائن روائي وجود ندارد، نميتواند با استفاده از قرائن عقلي تفسير كند و از آيات برداشت نمايد.
مثال ديگر: اگر كسي شهود عرفاني و اجماع و اقوال صحابه و تابعين را در تفسير معتبر و حجّت بداند، تفسير او رنگ خاصي به خود ميگيرد اما اگر اينها را معتبر نداند و در پي قرائن عقلي و سنت پيامبر(ص) و اهل بيت(ص) باشد تفسير و برداشت او جهت و رنگ ديگري ميگيرد.
يادآوري: براي اطلاع از مباني تفسير و ديدگاهها در اين زمينه به كتابهاي زير مراجعه شود: روششناسي تفسير، رجبي و ديگران، درآمدي بر تفسير علمي قرآن، از نگارنده، اصول التفسير و قواعده، شيخ خالد عبدالرحمن العك و مباني و روشهاي تفسير، دكتر محمد كاظم شاكر.
سوم: قواعد فهم و ضوابط تفسير قرآن:
قبل از برداشت و تفسير قرآن لازم است قواعد تفسيري يا مؤثر در تفسير قرآن را بشناسيم تا بتوانيم فهم معتبري از قرآن داشته باشيم؛ از جمله:
1. قاعده سياق يعني فضاي حاكم بر آيه با توجه به آيات مرتبط قبل و بعد كه در فهم آيه و تفسير آن مؤثر است.
2. قواعد ادبي كه معمولاً در علوم صرف ونحو ومعاني و بيان، تبين ميشود.
3. قواعد اصول الفقه مثل عام و خاص، مجمل و مبين، مطلق و مقيد و... كه معمولاً در علم اصول الفقه توضيح داده ميشود.
4. قواعد فقهي و معلومات فقهي براي فهم آيات الاحكام.
5. قاعده ممنوعيت كاربرد اسرائيليات در تفسير، يعني مفسر حق ندارد از مطالب يهود و مسيحيت براي تفسير آيات كمك بگيرد. همانطور كه كعب الاحبارها در طول تاريخ اين كار را كردهاند و در برخي تفاسير مثل تفسير طبري وارد شده است.5
6. قاعده عدم جواز كاربرد غير علم (عادي) در تفسير: چرا كه تفسير بيان كلام خداست امور غير علمي به خدا جايز نيست. از اين رو برخي مفسران تفسير قرآن با خبر واحد ظني را معتبر ندانستهاند.6
7. ضوابط فهم تفسير معتبر قران مثل اينكه:
الف: تفسير قرآن مخالف آيات ديگر قرآن نباشد.
ب: تفسير قرآن مخالف سنت قطعي نباشد.
ج: تفسير قرآن مخالف عقل نباشد.
د: تفسير قرآن مخالف علم تجربي قطعي نباشد.
اگر مفسر قرآن اين قواعد و ضوابط را نشناسد، نميتواند برداشت صحيح و معتبري از قرآن داشته باشد.
براي مثال اگر مفسر قرآن، قاعده پنجم را نداند يا رعايت نكند. ممكن است در داستان آدم و حوا روايتي را بپذيرد كه ميگويد: زن از دنده چپ آدم پيدا شد، در حالي كه اين روايت اسرائيلي است و اصل آن در تورات است.7
مثال ديگر: اگر مفسر قرآن قواعد ادبي يا اصول يا فقهي را نداند در تفسير آيات با مشكل جدّي روبرو ميشود.و حتّي در ترجمه قرآن نيز با مشكل روبرو ميشود.8 (البته ترجمه قرآن نوعي خلاصه تفسير است.)
يادآوري: براي اطلاع بيشتر از قواعد و ضوابط تفسير به كتابهاي زير مراجعه كنيد: مباني و روشهاي تفسير، دكتر محمد كاظم شاكر، روششناسي تفسير، رجبي و ديگران، درآمدي بر تفسير علمي قرآن، از نگارنده، قواعد التفسير، خالد بن عثمان السبت، اصول التفسير و قواعده، شيخ خالد عبد الرحمن العك.
چهارم: شناخت روشهاي تفسيري معتبر و بهرهگيري از آنها:
مفسران قرآن بر اساس منبع خاصي كه در تفسير قرآن استفاده ميكنند، روش خاصي را در تفسير ميپويند، اين روشها متفاوت است پس براي فهم قرآن و تفسير آن لازم است كه روشهاي صحيح و معتبر شناخته شود و نيز روشهاي غير صحيح و غير معتبر مشخص گردد، تا برداشت و تفسير ما به بيراهه نرود و گرفتار خطاي روشي نشويم.
چرا كه انتخاب روش صحيح در تفسير موضوعيت دارد همانطور كه علامه طباطبائي(ره) ذيل آيه 7 ، آل عمران از اين حديث:
«من قال في القرآن برأيه فاصاب فقد اخطاء»9
(هركس در مورد قرآن بر اساس برداشت شخصي سخني بگويد و به واقع برسد [و مطلب صحيح باشد] باز هم خطا كرده است.) استفاده كردهاند.10
يعني اگر كسي با روش غلط، اقدام به جراحي قلب بيمار كند و اتفاقاً نتيجه خوب باشد، باز هم مورد سرزنش عقلاء قرار ميگيرد و از ادامه كار او جلوگيري ميشود، چرا كه نزد عقلاء وجود پزشك متخصص و ابزار و اتاق عمل و شيوه صحيح عمل براي هر جراحي لازم است؛ و روش تفسير نيز همينگونه است.
روشهاي معتبر فهم و تفسير قرآن عبارتند از:
1. روش تفسير قرآن با قرآن (مثل تفسير الميزان علامه طباطبائي و تفسير القرآني للقرآن، عبدالكريم خطيب.)
2. روش تفسير قرآن با احاديث (مثل تفسير البرهان، محدث بحراني و تفسير الدّر المنثور، سيوطي.)
3. روش تفسير قرآن با عقل (برهانهاي قطعي عقل) (مثل تفسير القرآن و العقل، نورالدين اراكي.)
4. روش تفسير قرآن با علوم تجربي قطعي (مثل تفسير الجواهر، طنطاوي.)
5. روش تفسير اشاري قرآن (با طلني صحيح) (مثل تفسير حقايق التفسير سُلّمي و تفسير القرآن العظيم، تستري و كشف الاسرار، ميبدي.)
و روش غير معتبر در تفسير قرآن همان روش تفسير به رأي است كه گاهي در شيوههاي فرعي برخي روشهاي فوق نيز سايه ميافكند. و در احاديث اسلامي به شدّت محكوم شده است.11
روش تفسير به رأي بدان معناست كه مفسر قرآن بدون توجه به قرائن عقلي و نقلي (آيات ديگر قرآن و احاديث) به تفسير قرآن بپردازد و يا نظر خود را بر قرآن تحميل كند، يعني تفسير او برداشت شخصي باشد نه برداشت علمي.12
توضيح كامل هم از اين روشها در حوصله اين نوشتار نيست ولي تأثير آنها در فهم آيات قرآن قابل انكار نيست از اين رو كاربرد آنها در تفسير و احتراز از تفسير به رأي كاملاً ضروري است تا بتوانيم تفسير معتبر و برداشت صحيحي از آيه داشته باشيم.
مثال:
إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَه الْقَدْرِ (قدر، 1)
اگر اين آيه تفسير بر اساس هر كدام از روشهاي فوق تفسير شود نكته و برداشت خاص تفسيري را بدنبال دارد.
الف: تفسير قرآن به قرآن آيه، با مراجعه به آيه: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ» (بقره ، 185) روشن ميشود كه شب قدر در ماه رمضان است، همانطور كه بركت آن شب و جداسازي امور از آيه 3 - 4 ، دخان استفاده ميشود.
ب: تفسير روائي آيه: با مراجعه به احاديث و تفسير روائي آيه روشن ميشود كه اين شب بيست و يكم يا بيست و سوم ماه رمضان است.13
ج: تفسير باطني آيه: در برخي از احاديث آمده است كه شب ليله القدر فاطمه(س) است14 كه شايد اشاره به آن باشد كه همانطور كه شب قدر ظرف نزول قرآن صامت است فاطمه ظرف نزول قرآنهاي ناطق يعني ائمه(ع) است و يا اينكه همانطور كه شب قدر نامعلوم است، قبر فاطمه(س) نيز مجهول است.
د. تفسير علمي آيه: در تفسير نمونه، مورد توجه واقع شده كه با طرح يك پرسش شروع ميشود: با توجه به اختلافات طلوع و غروب خورشيد در مناطق مختلف زمين، شب قدر در آمريكا چه موقع است و در نهايت نتيجه ميگيرند كه شب كره زمين هنگامي است كه سايه آن يك دور ميچرخد پس مقصود از شب قدر 24 ساعت است.15 البته مانعي ندارد كه يك آيه با روشهاي مختلف تفسير شود و همه تفاسير لازم و صحيح باشد چون سطح معرفتي اين روشها با همديگر متفاوت است بلكه تفسير كامل آيه با اعمال روشهاي معتبر امكان دارد و در آن صورت كه ما به تفسير جامع آيه دست مييابيم.
يادآوري: براي مطالعه بيشتر در مورد روشهاي تفسيري ميتوانيد به كتابهاي زير مراجعه كنيد:
مباني و روشهاي تفسير قرآن، عباسعلي عميد زنجاني، درسنامه روشها و گرايشهاي تفسير قرآن، از نگارنده، روشها و گرايشهاي تفسيري، حسين علويمهر، اتجاهات التفسير في القرآن الرابع عشر، فهد بن عبدالرحمن بن سليمان الرومي، درآمدي بر تفسير علمي قرآن، از نگارنده (در مورد روش تفسير علمي)، التفسير العلمي للقرآن في الميزان، دكتر احمد عمر ابوحجر، التفسير و المفسرون، دكتر ذهبي، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، آيتاللَّه معرفت، اصول التفسير و قواعده، شيخ خالد عبدالرحمن العك، مذاهب التفسير الاسلامي، گلدزيهر، روشهاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مودب.16
پنجم: شناخت گرايشهاي تفسيري مفسران و استفاده از آنها در جاي مناسب:
مفسران قرآن براساس باورهاي مذهبي، كلامي و جهتگيريهاي عصري و تخصصهاي علمي و سليقه و علاقه شخصي، رنگ خاصي به تفسير خود ميدهند كه موارد زير را شكل ميدهد:
1. مذاهب تفسيري: مثل تفاسير اسماعيليه، تفاسير شيعه، تفاسير اهل سنت.
2. مكاتب تفسيري: مثل تفاسير معتزله همچون متشابه القرآن، قاضي عبدالجبار و تفسير ابومسلم و تفاسير اشاعره همچون تفسير نسفي و تفسير كبير فخررازي و تفاسير شيعه همچون متشابه القرآن ابن شهر آشوب.
3. سبكهاي تفسيري (الوان تفسيري):
الف. تفاسير ادبي همچون كشاف زمخشري؛
ب. تفاسير فقهي مثل تفسير قرطبي و زبده البيان (مقدس اردبيلي)؛
ج. تفاسير فلسفي همچون تفسير قرآن كريم، ملاصدراي شيرازي؛
د. تفاسير اجتماعي همچون تفسير في ظلال القرآن سيد قطب و تفسير نمونه آيتاللَّه مكارم شيرازي؛
هـ . تفاسير اخلاقي همچون تفسير من وحي القرآن، علامه سيد محمدحسين فضل اللَّه؛
و. تفاسير تاريخي همچون تفسير طبري (كه علاوه بر روائي بودن به جنبه تاريخي نيز پرداخته است)؛
ز. تفاسير علمي همچون تفسير الجواهر الطنطاوي.17
4. جهتگيريهاي تفسيري (اتجاهات) همچون تفاسير جهادي، تقريبي، سياسي، معنوي و تربيتي. مثل تفسير الكاشف مغينه و من وحي القرآن، علامه فضل اللَّه.
شناخت گرايشهاي تفسيري براي استفاده از تفاسير و مفسران پيشين بسيار ضروري است، براي مثال كسي كه ميخواهد آيات فقهي قرآن را تفسير كند لازم است تفاسير فقهي مذاهب پنج گانه را بشناسد و بدانها مراجعه كند تا بتواند مجتهدانه آيات الاحكام را تفسير كند.
و نيز براي بررسي آيات العقايد قرآن لازم است به تفاسير مذاهب مختلف اسلامي و مكاتب كلامي مراجعه كند يا از ديدگاههاي آنها اطلاع يابد. وگرنه تصويري ناقص از مباحث خواهد داشت.
البته روشن است كه در مورد هر آيه ممكن است چند روش يا گرايش خاص مورد استفاده قرار گيرد و همه روشها يا گرايشهاي مناسب يك آيه نباشد. ولي استفاده مناسب از گرايشهاي مختلف در تفسير آيات، برداشت تفسيري را كامل و مفسر را جامعنگر ميكند.
يادآوري: براي اطلاع از ويژگيها و تاريخچه و منابع گرايشهاي تفسيري مراجعه به منابعي كه ذيل روشهاي تفسيري معرفي كرديم مناسب است.
ششم: شناخت آسيبهاي تفسير قرآن و پرهيز از آنها:18
آسيبهاي تفسير قرآن به چند دسته اساسي تقسيم ميشود:
الف: آسيبهاي معرفتي: همچون انحراف عقيدتي مفسر و ارائه تفسيرهاي غيرصحيح از قرآن.
ب: آسيبهاي اخلاقي: همچون عدم طهارت روح و در نتيجه عدم پايبندي به ضوابط تفسير قرآن و تحميل نظرات خويش بر قرآن كه منتهي به تفسير به رأي ميشود.
ج: آسيبهاي علمي: همچون نداشتن شرايط علمي مفسر و در نتيجه ضعف علمي در ناحيه ادبيات، علوم قرآن و... كه موجب بياعتبار شدن تفسير ميشود.
د: آسيبهاي روشي: همچون عدم آگاهي از روشهاي تفسير قرآن و عدم شناخت نسبت به تفسير به رأي كه نتيجه آن گرفتار شدن در دام تفسير به رأي است.
در مجموع ميتوان گفت مهمترين آسيب تفسير قرآن همان تفسير به رأي است (كه در مباحث قبل بيان شد) تفسير به رأي ميتواند بر همه روشها و گرايشهاي تفسيري سايه گستر شود و تفسير را از اعتبار ساقط كند.19
تذكر: روشهاي تفسير متن را به دو شيوه سمانتيك و هرمنوتيك تقسيم ميكنند،20 روش سمانتيك (= سنتي SEMANTICS) تفسير كتابهاي مقدس از جمله قرآن، در پي كشف قصد مولف است، يعني مفسر ميخواهد مراد خداي متعال (= دلالت تصديقي) را از آيات قرآن بدست آورد.
و روش ديگر هرمنوتيك21 (HERMENUITICE) است كه در پي كشف نيّت مولف نيست بلكه بر مطلق فهم تاكيد دارند و معتقدند كه هر متن از ديدگاه خاص مفسر مورد تفسير قرار ميگيرد؛ اين نوع دوم همان تفسير به رأي است يعني محور فهم متن رأي و ديدگاه مفسر است و هدف مفسر آن است كه نظر خود را بجاي مؤلف متن بيان كند. در حالي كه در ديدگاه سمانتيك (و براساس تعريفي كه ما از تفسير بيان كرديم) مفسر در پي فهم هدف و قصد مولف است كه با توجه به قرائن عقلي و نقلي بدست ميآورد.
نتيجهگيري:
برداشت از قرآن مستلزم طي مراحل شش گانه كلي فوق است كه منتهي به تفسير معتبر ميگرد، كه اين مراحل منطق فهم و تفسير قرآن است البته هر كدام از اين مراحل نيازمند توضيح و تفصيل بيشتر و مقاله مستقل است كه مجال ديگري را ميطلبد. ما در اين نوشتار نماي كلي مطالب را بيان كرديم، اميد است توفيق توضيح و تفصيل بيشتر را بيابيم.