چرا مسلمانان آيات قرآن را از قول پيامبر تفسير نمي‏كنند؟ آيا پيامبر قرآن را تفسير نكرده است؟ اگر تفسير نكرده، آيا معلوم مي‏شود كه نبايد قرآن تفسير شود؟

پاسخ:

 قرآن كريم، خطوط كلّي معارف دين رابيان مي‏كند و در تبيين خطوط اصلي معارف دين، روشن است؛ ولي در جزئيّات، خصوصيات و حدود آن به تفسير و تبيين نياز دارد كه خداوند سبحان ابتدا آن را بر عهده پيامبر اكرم(ص) گذاشته است.(1) قرآن كريم مي‏فرمايد: «و انزلنا اليك الذكر لتبيّن للناس ما نزل اليهم؛(2) ما قرآن را بر تو فرو فرستاديم تا براي مردم، آن چه را به سوي ايشان نازل شده است، توضيح دهي».

 زماني كه آيات قرآن نازل مي‏شد، مسلمانان به دستور رسول خدا(ص) تا ده آيه را به همراه تفسير و شأن نزول آن نمي‏نوشتند، به ده آيه ديگر نمي‏پرداختند. بدين‏سان، مجموعه‏اي كامل تدوين يافت؛ امّا با درگذشت حضرت محمد(ص) به عللي‏نگاشتن حديث و تفسير آيات از سوي خلفا ممنوع شد. و مسلمانان از آن گنجينه عظيم محروم شدند. از آن پس تبيين آيات قرآن از سوي اهل بيت(عليهم السلام) و شاگردان ممتاز ايشان دنبال شد؛ بنابراين، شكي نيست كه نخستين مفسّر قرآن، پيامبر اكرم(ص) بود كه صحابه هر گاه در فهم آيه‏اي مشكل داشتند به حضرت مراجعه مي‏كردند و رسول خدا برايشان تفسير مي‏كرد.اكنون نمونه‏هايي از تفسير آيات به وسيله پيامبر(ص) در كتاب‏هاي تفسير روايي، مانند تفسير نور الثقلين، الحويزي؛ الدرالمنثور، سيوطي؛ البرهان، بحراني؛ و كتاب‏هاي ديگر جمع‏آوري شده و مسلمانان بر اساس تفسير پيامبر، قرآن را تفسير مي‏كنند.

 درباره اين كه آيا پيامبر، همه قرآن را تفسير كرد يا نه، نظرهاي متفاوتي وجود دارد؛ از آن جمله:

 1.پيامبر تمام آيات قرآن تفسير و بيان كرده است؛

 2. تعداد كمي از آيات را تفسير و تبيين كرده است؛

 3.پيامبر قسمت عمده آيات را تفسير فرموده است.(3)

 آن چه به نظر صحيح‏تر مي‏رسد، اين است كه پيامبر اكرم(ص) به مقتضاي وضع زماني خود و ظرفيّت صحابه و يارانش، آن چه را نياز آنان بود، تفسير و تبيين كرد؛ ولي بقيّه معارف دين و تفسير آيات را در اختيار خواص و اوصياي خودش (امامان معصوم(عليهم السلام» قرار داد تا در زمان مناسب براي مردم و مشتاقان قرآن بيان كنند، بدين سبب در حديث متواتر ثقلين فرمود: من از بين شما مي‏روم؛ در حالي كه دو چيز گرانبها(قرآن و عترتم) را بين شما مي‏گذارم. اگر به اين دو تمسّك كنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد. قرآن كريم داراي ظاهر و باطن و تأويل و تنزيل است. استفاده از ظواهر الفاظ آن در حدّ تبيين كلّيّات دين با رعايت شرايط ويژه آن، بهره همگان است؛ ولي علم به باطن و تأويل آيات در اختيار پيشوايان معصوم(عليهم السلام) است. افزون بر آن، يك سري آيات در زمان پيامبر به علّت محفوف بودن به قراين و شواهد حاليه و مقاليه، معنايش روشن بود؛ امّا با گذشت زمان و از بين رفتن قراين و شواهد، معناي آن براي ما مبهم شده، به تفسير نياز دارد كه بايد به روايات پيشوايان معصوم(عليهم السلام) و تفسير دانشمنداني كه شاگردان آن مكتب هستند، مراجعه كنيم، تا معنايش برايمان روشن شود.(4)

پى نوشتها

[1].تفسير تسنيم، جوادي آملي، ج 1، ص 73 و 74، مركز نشر اسرا.
[2].نحل، 44.
[3].ر.ك: التفسير و المفسّرون، ذهبي، ج 1، ص 43 - 56؛ التفسير و المفسّرون، هادي معرفت، ج 1، ص 176، نشر آستان قدس رضوي.
[4].ر.ك: التفسير و المفسّرون، هادي معرفت، ج 1، ص 14 - 112؛ تفسير تسنيم، عبدالله جوادي آملي، ج 1، ص 52 - 174.