پاسخ:
قرآن كريم، خطوط كلّي معارف دين رابيان ميكند و در تبيين خطوط اصلي معارف دين، روشن است؛ ولي در جزئيّات، خصوصيات و حدود آن به تفسير و تبيين نياز دارد كه خداوند سبحان ابتدا آن را بر عهده پيامبر اكرم(ص) گذاشته است.(1) قرآن كريم ميفرمايد: «و انزلنا اليك الذكر لتبيّن للناس ما نزل اليهم؛(2) ما قرآن را بر تو فرو فرستاديم تا براي مردم، آن چه را به سوي ايشان نازل شده است، توضيح دهي».
زماني كه آيات قرآن نازل ميشد، مسلمانان به دستور رسول خدا(ص) تا ده آيه را به همراه تفسير و شأن نزول آن نمينوشتند، به ده آيه ديگر نميپرداختند. بدينسان، مجموعهاي كامل تدوين يافت؛ امّا با درگذشت حضرت محمد(ص) به عللينگاشتن حديث و تفسير آيات از سوي خلفا ممنوع شد. و مسلمانان از آن گنجينه عظيم محروم شدند. از آن پس تبيين آيات قرآن از سوي اهل بيت(عليهم السلام) و شاگردان ممتاز ايشان دنبال شد؛ بنابراين، شكي نيست كه نخستين مفسّر قرآن، پيامبر اكرم(ص) بود كه صحابه هر گاه در فهم آيهاي مشكل داشتند به حضرت مراجعه ميكردند و رسول خدا برايشان تفسير ميكرد.اكنون نمونههايي از تفسير آيات به وسيله پيامبر(ص) در كتابهاي تفسير روايي، مانند تفسير نور الثقلين، الحويزي؛ الدرالمنثور، سيوطي؛ البرهان، بحراني؛ و كتابهاي ديگر جمعآوري شده و مسلمانان بر اساس تفسير پيامبر، قرآن را تفسير ميكنند.
درباره اين كه آيا پيامبر، همه قرآن را تفسير كرد يا نه، نظرهاي متفاوتي وجود دارد؛ از آن جمله:
1.پيامبر تمام آيات قرآن تفسير و بيان كرده است؛
2. تعداد كمي از آيات را تفسير و تبيين كرده است؛
3.پيامبر قسمت عمده آيات را تفسير فرموده است.(3)
آن چه به نظر صحيحتر ميرسد، اين است كه پيامبر اكرم(ص) به مقتضاي وضع زماني خود و ظرفيّت صحابه و يارانش، آن چه را نياز آنان بود، تفسير و تبيين كرد؛ ولي بقيّه معارف دين و تفسير آيات را در اختيار خواص و اوصياي خودش (امامان معصوم(عليهم السلام» قرار داد تا در زمان مناسب براي مردم و مشتاقان قرآن بيان كنند، بدين سبب در حديث متواتر ثقلين فرمود: من از بين شما ميروم؛ در حالي كه دو چيز گرانبها(قرآن و عترتم) را بين شما ميگذارم. اگر به اين دو تمسّك كنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد. قرآن كريم داراي ظاهر و باطن و تأويل و تنزيل است. استفاده از ظواهر الفاظ آن در حدّ تبيين كلّيّات دين با رعايت شرايط ويژه آن، بهره همگان است؛ ولي علم به باطن و تأويل آيات در اختيار پيشوايان معصوم(عليهم السلام) است. افزون بر آن، يك سري آيات در زمان پيامبر به علّت محفوف بودن به قراين و شواهد حاليه و مقاليه، معنايش روشن بود؛ امّا با گذشت زمان و از بين رفتن قراين و شواهد، معناي آن براي ما مبهم شده، به تفسير نياز دارد كه بايد به روايات پيشوايان معصوم(عليهم السلام) و تفسير دانشمنداني كه شاگردان آن مكتب هستند، مراجعه كنيم، تا معنايش برايمان روشن شود.(4)