پاسخ:
در مورد تفسير موضوعي و جايگاه آن بين مفسران و منابع آن بنويسيد، آيا اين موضوع مناسبي براي تحقيق است.
پاسخ:
تفسير با اسلوبهاي مختلف نگارش مييابد كه از جملهي آنها تفسير موضوعي و ترتيبي است. و يكي از گونههاي فرعي روش تفسير قرآن به قرآن، تفسير موضوعي است.1
الف) تعريف تفسير موضوعي و ترتيبي:
شيوهي تفسير ترتيبي آن است كه مفسّر، آيات هر سوره را به ترتيب چينش (مصحف يا به ترتيب نزول) تفسير كند.
اما تفسير موضوعي آن است كه مفسّر آيات مربوط به يك موضوع را گردآوري كرده و با استفاده از روش تفسير قرآن به قرآن، آنها را قرينهي تفسير هم ديگر قرار دهد و نظر نهايي قرآن را در مورد آن موضوع روشن سازد.
البته تعريفهاي ديگري نيز براي تفسير موضوعي شده است كه به هم ديگر نزديك است.2
اما اين شيوهي تفسيري را «تفسير موضوعي» ناميدهاند چرا كه از يك موضوع شروع ميكنيم و نظر قرآن را در مورد آن جستجو ميكنيم.
و اين شيوه را «تفسير توحيدي» نامند، چرا كه بين تجربهي بشر و قرآن جمع ميكند و يك نظريهي واحد را در موضوع ارايه ميكند. و گاهي اين شيوه را «تفسير تقطيعي» نامند چرا كه آيات قرآن را تقطيع كرده و جداي از آيات قبل و بعد سوره مورد بررسي قرار ميدهد.
ب) پيشينهي تاريخي:
رشد تفسير موضوعي قرآن پديدهاي نو آمد به شمار ميآيد كه در چند دههي اخير بالنده شده است. اما هنگامي كه به ميراث مكتوب مفسّران قرآن و محدّثان مراجعه ميكنيم متوجه ميشويم كه در احاديث پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) از اين شيوهي تفسيري (كه نوعي تفسير قرآن به قرآن است) استفاده شده است.3
در گذشته نيز اين شيوهي تفسيري به كمرنگ در ميان مفسّران وجود داشته است. كتابهايي همچون احكام القرآن، محمد بن صائب كلبي (م 146 ق) و زبده البيان، محقق اردبيلي، كنزالعرفان، فاضل مقداد و فقه القرآن، راوندي و ... از پيشگامان تفسير موضوعي به شمار ميآيند، بلكه كتابهاي فقهي شيعه و اهل سنت كه موضوعات قرآني (همچون نماز، روزه، زكات و ...) را با توجه به آيات و روايات مورد بررسي قرار ميدادهاند نوعي تفسير موضوعي رقيق به شمار ميآيد.
اما در دو دههي اخير شيوهي تفسير موضوعي بالندگي خاصي پيدا كرد و در موضوعات متنوع نگاشته شد. و تفسير موضوعي منشور جاويد، آيه اللَّه سبحاني، پيام قرآن، آيه اللَّه مكارم، آيه اللَّه مصباح يزدي و ... از نمونههاي جديد اين شيوهي تفسيري به شمار ميآيد.
ج) اقسام تفسير موضوعي:
برخي صاحب نظران تفسير موضوعي را به دو قسم تقسيم كردهاند:5
1. تفسير موضوعي اتحادي: در اين شيوه يك موضوع قرآني (همچون معاد، امامت و ...) در آيات قرآن مورد بررسي قرار ميگيرد.
2. تفسير موضوعي ارتباطي: در اين شيوه ارتباط و موضوع قرآني (همچون رابطهي ايمان و عمل) در آيات مورد بررسي قرار ميگيرد، مثل كتاب جامعه و تاريخ، آيت اللَّه مصباح يزدي.
د) ويژگيهاي تفسير موضوعي:
1. در تفسير موضوعي آيات مربوط به يك موضوع جمع آوري ميشود و مورد بررسي قرار ميگيرد.
براي مثال: آيات مربوط به توحيد، نبوّت و معاد از تمام سورههاي قرآن و با كمك گرفتن از فهرستهاي موضوعي و معجم المفهرس جمعآوري و با همديگر تفسير ميشود.
2. هدف اين شيوهي تفسيري به دست آوردن نظر نهايي قرآن در بارهي يك موضوع است.
3. تفسير موضوعي آيات محكم قرآن را محور قرار داده و آيات متشابه را به آنها باز ميگرداند و تفسير ميكند.
4. تفسير موضوعي معمولاً كاربردي و مرتبط با تجربيات زندگي بشر است و به پرسشها و مشكلات او پاسخ ميدهد.
5. تفسير موضوعي آزاد از قيود زمان، مكان و محدوديتهاي عبارتي است، يعني خصوصيات زماني و مكاني آيات (مثلاً در قصههاي قرآن) الغاء ميشود و لب معاني به دست آمده و به صورت قانون و قاعدهي كلي براي پاسخ گويي مصاديق جديد و موضوعات و مشكلات بشر به كار ميرود.
هـ ) فوايد تفسير موضوعي:
1. به دست آوردن نظر نهايي قرآن در يك موضوع.
2. پاسخ گويي به نيازها و پرسشهاي جديد بشر با استفاده از آيات قرآن.
3. رفع ابهامهايي كه در بدو نظر در برخي آيات به چشم ميخورد و روشن شدن آيات متشابه.
4. آگاهي از شرايط، علل و نتايج موضوعات و مسايل مختلفي كه در قرآن مطرح است.
5. به دست آوردن اسرار و پيامهاي تازهي قرآن از طريق انضمام آيات به يك ديگر.
6. به دست آوردن يك تفسير جامع دربارهي موضوعاتي مانند توحيد، خداشناسي، معاد و... .4
و) تفاوتهاي تفسير ترتيبي با موضوعي:
1. در تفسير ترتيبي مدلول جداگانه آيات بيان ميشود اما در تفسير موضوعي مدلول مركب آيات و نظرنهايي قرآن به دست ميآيد.
2. تفسير ترتيبي صرف، گاهي از يك جنبه به موضوع مينگرد و ديدي ناقص از موضوعات قرآني به انسان ميدهد در حالي كه تفسير موضوعي ديدي جامع و كامل نسبت به موضوع ميدهد.
يادآوري: همين مطلب گاهي موجب ميشود كه افراد در فهم آيات قرآن خطا كنند يا از آيات سوء استفاده كنند. و همين مطلب موجب پيدايش اختلافات مذهبي يا دامن زدن به آنها شده است. مثلاً كساني كه ديدگاه جبري دارند به آياتي كه ظاهري جبري دارد (مثل: مارميت5 - يضلّ من يشاء ...6) استناد ميكنند و افرادي كه ديدگاه تفويض و آزادي انسان را قبول دارند به آياتي كه موافق نظر آنهاست (مثل: انا هدينا السبيل اما شاكراً و اما كفوراً)7 استناد ميكنند در حالي كه اگر هر دو دستهي آيات در كنار هم گذاشته شود ديدگاه معتدل «امر بين امرين» به دست ميآيد.
و همين مسأله در مورد مسألهي شفاعت، شرك، توسّل و مانند آنها اتفاق افتاده است.
3. تفسير ترتيبي مقدمهي تفسير موضوعي به شمار ميآيد، و تفسير موضوعي بدون توجه به تفسير ترتيبي آيات قرآن صحيح نيست چرا كه بسياري از قراين موجود در آيات قبل و بعد (همچون سياق) در تفسير ترتيبي به دست ميآيد ولي در تفسير موضوعي اين گونه نيست.
اما توقف بر مقدّمه (تفسير ترتيبي) و نيز داشتن به تفسير موضوعي، نوعي در جا زدن است.
4. تفسير ترتيبي سلبي است و معمولاً بدون توجه به آيات ديگر قرآن و بدون طرح و نظريه يا موضوع قبلي انجام ميگيرد اما تفسير موضوعي اثباتي است؛ يعني تفسير آيات با توجه به آيات ديگر قرآن صورت ميگيرد و نظر نهايي قرآن اثبات ميشود. به عبارت ديگر: از تفسير ترتيبي ارتباط آيات و مطالب و مفاهيم كشف نميشود به خلاف تفسير موضوعي.8
5. تفسير ترتيبي از نص شروع ميشود اما تفسير موضوعي از واقع حيات بشري شروع ميشود، يعني در تفسير موضوعي به موضوعاتي ميپردازيم كه براي بشر رخ نمودهو مشكل يا پرسشهاي بشر است.
به عبارت ديگر تفسير ترتيبي توضيح آيات قرآن در خلاء و بدون توجه به نياز فعلي اجتماع است اما تفسير موضوعي پاسخي به نياز فعلي جامعهي بشري است از اين رو كاربردي است.
6. تفسير ترتيبي يك طرفه است يعني مفسّر منفعل و شنونده است اما تفسير موضوعي دو طرفه است يعني مفسّر پرسشگر و فعّال است. يعني او پرسشهاي بشريت را از قرآن ميپرسد و با تفسير موضوعي به آنها پاسخ ميدهد.
7. تفسير موضوعي، نسبت به تفسير ترتيبي، رشد علمي بيشتري به بار ميآورد. همان طور كه در جهان حديث اتفاق افتاد، يعني دانشوران حديث به دو گروه محدّثان و فقيهان تقسيم ميشوند، محدثان فقط به نقل حديث و شرح احاديث به صورت ترتيبي پرداختند (مثل مرآه العقول علامه مجلسي و ...) اما فقيهان به شرح موضوعي احاديث پرداختند و آنها را در قالب علم فقه بيان كردند و همين مطلب موجب رشد حديث موضوعي (= فقه) شد اما در جهان تفسير، مفسّران در طول صدها سال به تفسير ترتيبي روي آوردند و به تفسير موضوعي نپرداختند يا كمتر پرداختند از اين رو علم تفسير رشد كمتري پيدا كرد.
ز) تفسير موضوعي مقدم است يا تفسير ترتيبي:
معمولاً تفسير ترتيبي را مقدم بر تفسير موضوعي ميدانند چرا كه مفسر نخست بايد با مفاهيم آيات آشنا شود و يك دوره تفسير قرآن بياموزد تا تسلّط نسبي بر تفسير پيدا كند سپس به تفسير موضوعي بپردازد.
اما برخي صاحب نظران بر آنند كه تفسير موضوعي مقدم بر تفسير ترتيبي است چون كه در تفسير ترتيبي نظر نهايي قرآن به دست نميآيد و تصويري ناقص از موضوعات و نظرگاههاي قرآني ترسيم ميشود، پس براي فهم قرآن بايد به سراغ تفسير موضوعي رفت.9
اما به نظر ميرسد كه راه ميانهاي نيز وجود داشته باشد كه به صواب نزديكتر است و آن اين كه تفسير ترتيبي قرآن را با تفسير موضوعي همراه كنيم. همان روشي كه علامه طباطبايي(ره) در تفسير الميزان پيموده است يعني آيات قرآن را به ترتيب تفسير ميكند ولي گاهي يك موضوع قرآني (مثل معجزه، رؤيا و ...) را مورد بررسي همه جانبه قرار ميدهد و در موارد ديگر در تفسير ترتيبي به آيات آن كمتر ميپردازد و به آن تفسير موضوعي كه انجام شده ارجاع ميدهد.
ح) آسيبشناسي تفسير موضوعي:
يكي از آسيبهاي جدّي تفسير موضوعي تقطيع است؛ يعني با جدا كردن آيات، از قراين موجود در آيات قبل و بعد غافل شويم.
به عبارت ديگر بايد تفسير موضوعي با تفسير ترتيبي همراه باشد تا گرفتار اين لغزش نشويم. يعني هر گاه آيات مربوط به نبوت را بررسي ميكنيم هر آيهاي كه مورد توجه قرار ميگيرد نخست به تفسير ترتيبي آن مراجعه كنيم و قراين عقلي و نقلي و سياق آيه را بررسي كنيم سپس آن را در چرخهي تفسير موضوعي وارد كنيم.
آسيب ديگر تفسير موضوعي آن است كه كسي گمان كند ميتواند بدون هيچ پيشينهي تفسيري وارد حوزهي تفسير موضوعي شود، و آيات را كنار هم گذاشته و نتيجه بگيرد. درحالي كه مفسّر قرآن شرايطي دارد كه از جملهي آنها ممارست و تمرين تفسير است؛ يعني مفسّر قرآن بايد قبلاً با تفسير ترتيبي و روشهاي تفسيري آشنا شده باشد و سپس به تفسير موضوعي بپردازد و گرنه ممكن است گرفتار لغزش يا تفسير به رأي شود.
آسيب سوم در تفسير موضوعي آن است كه مفسّر با تحليلهاي برون قرآني (قبل از بررسي موضوع در قرآن)، نظر خويش را انتخاب كرده و بر قرآن تحميل كند، كه اين كار منتهي به تفسير به رأي ميشود. در حالي كه روش صحيح آن است كه آيات مربوط به موضوع در قرآن گردآوري و بررسي و جمع بندي شود و نظر قرآن اعلام و پذيرفته شود.
برخي از بزرگان و پيشگامان در تفسير موضوعي نيز موارد زير را از مشكلات تفسير موضوعي بر شمردهاند:
1. تكيه بر الفاظ معجم المفهرس و غفلت از مفاهيم قرآني كه با الفاظ ديگر به كار ميرود.
2. عدم دقّت در جمع بندي آيات .
3. گستردگي موضوعات و نياز به حوصله زياد در بررس آنها.10
ط) تفاسير موضوعي مشهور:
1. منشور جاويد، آيتاللَّه سبحاني، اين كتاب دوازده جلد آن چاپ شده و به زبان عربي نيز تحت عنوان «مفاهيم القرآن» ترجمه شده است.
2. پيام قرآن، آيتاللَّه مكارم شيرازي، اين كتاب نيز بيش از ده جلد آن چاپ شده است.11
3. تفسير موضوعي قرآن مجيد، آيتاللَّه جوادي آملي، از اين كتاب تا كنون چهارده جلد آن منتشر شده است.
4. معارف قرآن، آيتاللَّه مصباح يزدي.
5. گامي به سوي تفسير موضوعي سورههاي قرآن كريم، محمد غزالي، ترجمهي علي اصغر محمدي، نشر فرهنگ اسلامي.
6. فرهنگ قرآني، علي اكبر هاشمي رفسنجاني، مركز فرهنگ قرآن قم.
7. تفسير الموضوعي للقرآن لكريم، دوازده جلد، سميح عاطف الزين.
بررسي تفسير موضوعي قرآن و ابعاد آن و روشهاي فرعي آن از موضوعات نوپديد است كه جاي كاوش بسيار دارد بويژه در مورد تفسير موضوعيهاي بين رشتهاي مثل قرآن و مديريت، قرآن و فلسفه و...