پاسخ:
اگر اجازه دهيد كمي درباره «تفسير علمي» سخن بگوييم و تطبيق آن را بر مصاديق، به نوبت ديگري موكول سازيم:
1. تفسير علمي، يكي از روشهاي تفسير است؛ به اين دليل كه يكي از وجوه «اعجاز قرآن»، اعجاز علمي آن بوده و همين مسأله موجب شده است تا «علم»، به عنوان وسيلهاي در «تفسير قرآن» مورد استفاده قرار گيرد.
2. در اين شيوه تفسيري، چندگونه ميتواند عمل شود:
الف) استخدام برخي از نظريات ثابت شده علمي، به عنوان وجوه اعجاز قرآن؛ مثلاً اگر آيهاي از «حركت خورشيد» سخن ميگويد، ميتوان با اثبات حركت زمين و رد ساكن بودن آن، چنين استفاده كرد كه صادر شدن چنين آيهاي در زماني كه مسأله «زمين مركزي» مطرح بوده و صدور اين مطلب از زبان «رسولي امي» چيزي جز وحي و اعجاز نميتواند باشد و به اين ترتيب، كشفيات قطعي علوم، پرده از صحت مطالب قرآن برميدارد. به نظر انديشمندان علم تفسير، چنين شيوهاي از تفسير علمي، مقبول و مطلوب است.
ب ) تحميل تحليل علمي بر ظواهر قرآن و تطبيق افراطي آيات آن با نظريههاي علمي؛ برخي كوشش ميكنند تا با طرح يك نظريه علمي و حتي يك فرضيه علمي - كه هنوز رد و اثبات نشده است -، آن را در صورت توافق ظاهري با آيهاي از آيات قرآن، بر آن تطبيق كنند و اگر آيهاي هم نيافتند، با تأويل و تفسير، معاني و محتواي آيه را با آن نظريه علمي همخوان سازند. اين شيوه به شدت و به حق از سوي مفسران ژرفانديش طرد و رد شده است.
ج ) برخي از مفسران در تلاشاند كه تمام علوم را - با جزئيات و كليات آن - از آيات قرآن به دست آورند؛ مثلاً علومي مانند تاريخ، ستارهشناسي، طب، مديريت و... را به آيات قرآن نسبت ميدهند و با تكلّف از آيات آن استخراج ميكنند كه نتيجهاي جز تأويل نخواهد داشت.
3. مفسران برجستهاي چون علامه طباطبايي - كه به حق يكي از مفسران كمنظير قرن معاصر ميباشد - شيوه سوم و دوم تفسير علمي را مردود دانسته و شيوه اول را پذيرفته است. ايشان معتقد است اين شيوه، در واقع «تطبيق» است و نه «تفسير».
4. هر علمي معيار و متد خاص خود را دارد. علم تفسير نيز چنين است و بر مدار و محك خاصي استوار ميباشد. از اين رو طرح هر پديده نو و جديد، بايد در قالب آن معيار و محك سنجيده شود و سپس از آن استفاده يا امتناع گردد. تفسير علمي به خصوص به شيوه دوم و سوم - كه در يك قرن اخير در ايران و مصر رشد يافت - پيمودن راهي افراطي و خارج از چارچوب و معيار علم تفسير بود كه پيامدي، جز صدمه وارد كردن به قرآن - كه طرح مسائل علمي در آن غرض و هدف اصلي و اولي نيست؛ بلكه ثانوي، عرضي، طفيلي و استطرادي است - اثر ديگري نداشته است.
در اين باره كتابهاي گوناگوني تأليف شده كه به نظر ميرسد مراجعه به كتاب «درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمد علي رضايي اصفهاني، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1375» كافي باشد.