پاسخ:
مهمترين منبع تفسير قرآن، خود قرآن كريم است كه مبيّن ، شاهد و مفسّر خويش است. بهترين و كارآمدترين شيوه تفسيري قرآن، كه شيوه تفسيري اهل بيت: نيز هست، همان روش خاصي است كه از آن به "تفسير قرآن به قرآن" تعبير ميكنند. در اين روش، هر آيه از قرآن كريم با تدبّر در ساير آيات قرآني و بهرهگيري از آنها، باز و شكوفا ميشود. تبيين آيات فرعي به وسيله آيات اصلي و محوري و استناد و استدلال به آيات قويتر در تفسير، بر اين اساس است كه برخي از آيات قرآن كريم، همه مواد لازم را براي پي ريزي يك بنيان محكم معرفتي در خود دارد و برخي از آيات، تنها عهده دار بخشي از موادّ چنين بنايي هستند؛ آيات دسته دوم با استمداد از آيات گروه اول تبيين و تفسير ميشود.
توضيح اين كه: قرآن كريم كه كتابي است همگاني و هميشگي، خود را به عنوان "نور" معرفي ميكند؛ ميفرمايد: "يَـََّأَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَآءَكُم بُرْهَـَنٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَآ إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا ؛(نسأ،174) اي مردم! دليل روشن از طرف پروردگارتان براي شما آمده و نور آشكاري به سوي شما فرستاديم".(ملاحظه كنيد: مائده، 15 ؛ اعراف، 157.) بارزترين ويژگي نور آن است هم خود روشن است و هم روشنگر غيرخود است؛ يعني هم در روشن بودن خود و هم در روشن كردن اشياي ديگر نيازمند به غير نيست. مقتضاي نور بودن قرآن كريم نيز هم چنين است يعني در روشن بودن خود نيازمند غير نيست.
از سويي ديگر، بي ترديد بسياري از معارف قرآني، با ضميمه كردن دو يا چند آيه حاصل ميشود و رسيدن به آن معرفت، از راه يك آيه قرآن به تنهايي ميسور نيست. نور بودن قرآن ايجاب ميكند، همه آياتي كه روشن كننده حدود و قيود يك مطلب است باهم بررسي شود، تا قرآن كريم در هيچ بخشي مطلب تيره و مبهم نداشته باشد. افزودن بر اين، يكي از صفات قرآن، "تبيان كل شيء" است؛ ميفرمايد: "وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَـَبَ تِبْيَـَنًا لِّكُلِّ شَيْءٍ؛ (نحل، 89) و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است." كتابي كه بيانگر همه علوم و معارف ضروري و سودمند براي بشر، يا بيانگر همه حقايق جهان آفرينش است، در تبيين و تفسير خود نيازي به غير ندارد، بلكه در بيان خويش به خودش متكي است و برخي از آياتش با برخي ديگر تبيين و تفسير ميشود و گرنه كتابي كه تبيان خود نباشد، چگونه ميتواند تبيان هر چيز ديگر باشد؟ بنابراين تفسير واقعي قرآن، تفسيري است كه از تدبّر در آيات و استمداد در آيه به آيات مربوط ديگر به دست آيد؛ يعني تفسير قرآن به قرآن، كه اهل بيت: در آموزهها و سيره عملي خود به اين روش سفارش فرمودهاند، پيامبر اكرم9 فرمودهاند: "انّ القرآن ليصّدق بعضه بعضاً؛ آيات قرآن برخي، برخي ديگر را تصديق ميكنند".(كنز العمال، علاء الدين المتقي الهندي، ج 1، ص 119، ح، مؤسسه الرساله.) و امام عليميفرمايد: "اين كتاب خداست كه با آن (حق را) ميبينيد و ميگوييد و ميشنويد و قسمتي از آن قسمت ديگرش را گويا ميسازد و برخي از آن، بر برخي ديگر گواهي ميدهد.(نهج البلاغه، خطبه 133، به نقل از ميزان الحكمه، محمد محمدي ري شهري، ترجمه حميدرضا شيخي، ج 10، ص 4807، ح 16423، دار الحديث.)
البته لازم به ذكر است كه اين نوع تفسير، كوشش زياد و تسلط فراوان نسبت به قرآن را ميطلبد كه نمونهاي از آن در عصر حاضر تفسير الميزان علامه طباطبايي است.( ر.ك: تفسير تسنيم، آيت الله جوادي آملي، ج 1، ص 61 ـ 131، مركز نشر اسرأ ، ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي؛ ترجمه آيت الله مكارم شيرازي، ج 1، ص 7 ـ 12، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي ، قرآن در اسلام، علامه طباطبايي ؛، ص 85، دار الكتب الاسلاميه.)