الف ـ منظور از تفسير اجتماعي چيست‌؟ گستره لفظ "اجتماعي‌" كه به لغات‌، آيات و تفسير اضافه شده (آيات اجتماعي و تفاسير اجتماعي)‌ تا چه حد است‌؟

ب ـ در فصل پاياني كتاب هم كه قسمتي از نقد آقاي خرمشاهي به تفسير آيه 11 سوره رعد آمده بود، مسأله براي من مشتبه شد.

با توجه به توضيح بالا، مختصري درباره تفسير آيه 11 سوره رعد كه به نحوي روشن كننده مسأله باشد، مرقوم فرماييد.

پاسخ:

الف‌) ابتدا لازم است به ارتباط قرآن با نظام‌هاي اجتماعي‌، در نظرگاهي كلي‌، توجه شود. قرآن كتاب هدايت و انسان‌سازي است و آن‌چه انسان در راه رسيدن به كمال بدان نيازمند است‌، در آن به شكل حكيمانه‌اي قرار داده شده است‌. اين مطلبي است كه آيات و روايات بسياري بر آن دلالت دارند(ر.ك‌: نحل‌، 89 ... و تفسير نورالثقلين ذيل آيه 89 سوره نحل‌.)؛ اما اين بدان معنا نيست كه قرآن بسان كتاب‌هاي تخصص علوم گوناگون حيات بشري و از جمله مانند كتاب جامعه شناس و نظام‌هاي اجتماعي و... عمل كرده باشد. جامعه شناس و راه كارهاي اداره جامعه و تأمين رفاه و امنيّت آن در حوزه‌هاي فرهنگ‌، اقتصاد و سياست‌، خود مانند علوم تجربي در حال پيشرفت است و به تكامل دانش بشر، شكل پيچيده‌تري به خود مي‌گيرد. نظام اجتماعي در جامعه ابتدايي‌، ساده و در جامعه‌اي وسيع و پيچيده‌، از سيستمي پيچيده برخوردار است كه رسيدن به چنان تكاملي متناسب با محيط جامعه‌، به تكاپوي دانشوران و كارشناسان بستگي دارد. اين مسير در جامعه ديني‌، بر محورهايي كلي استوار مي‌شود كه آن محورها از فيلتر شريعت مي‌گذرد و يا اساساً از ابتكارات و تأسيسات آن است و از جاودانگي و اعجاز قرآن در ارائه مباني و اصول راهگشا، همين امر است‌. قرآن كريم با بيان اصولي كلي‌، مسير تلاش و تكاپوي كارشناسان را از در آمدن به بيراهه‌ها مصون مي‌سازد و آن را به مقصدي صحيح رهنمون مي‌شود.

تمامي برنامه‌هاي اجتماعي اسلام‌، مانند نمازهاي جماعت و جمعه ، جهاد، هجرت‌، امر به معروف و نهي از منكر، اطاعت از ولي امر، ساماندهي روابط دروني و بيروني‌، احكام مالي چون زكات و خمس‌، احتمام به امور مسلمانان‌، انفاق‌، شورا، وحدت و بسياري اموري ديگر، زمينه‌هاي لازم را براي تحقق يك نظام برتر فراهم مي‌سازند. نقش روايات نيز در تكميل اين هدف بسيار مؤثر و اساسي است و "فقه پوياي‌" شيعي داعيه دار تطبيق نوآوري‌هاي و راهكارهاي اراده جامعه و سيستم‌ها و چرخه‌هاي آن با مباني و اصولي كلي ارائه شده از سوي قرآن است‌.

آيات و تفسيرهاي اجتماعي‌

بر اساس آنچه گفتيم‌، توصيف آيات به "اجتماعي‌"، در واقع توجه به پيام‌ها و ابعاد اجتماعي آن است‌. يك آيه مي‌تواند ـ هم زمان ـ پيام‌هايي در حوزه‌هاي گوناگون اخلاق‌، ايدئولوژي‌، فرهنگ‌، سياست‌، و يا غير آن داشته باشد كه مفسر با توجه به گرايش تفسيري خود، به بعد و يا ابعادي از آن مي‌نگرد و به تفسير آن همّت مي‌گمارد؛ بنابراين‌، يك آيه مي‌تواند در حوزه‌هاي مختلفي چون‌: اخلاق‌، حقوق‌، سياست‌، اقتصاد و... جاي گيرد؛ لذا تقسيم بندي و استخراج دقيق آيات مربوط به نظام‌هاي اجتماعي و مسائل درون آن‌، اگر ناممكن نباشد كار بسي دشوار و نسبت به ذوق‌ها و برداشتهاي گونه گون و مختلف است و تنها راسخان در علم كه اهل بيت‌: مي‌باشند، به طور كامل از عهده آن برمي‌آيند؛ از اين رو تلاش در استخراج مفاهيم اجتماعي قرآن‌، هميشه به روز و همراه با دريافت‌هاي تازه است‌.

استاد معرفت‌، در تبيين و توصيف "تفسيرهاي ادبي ـ اجتماعي‌"، با بسط معناي اجتماع و مسائل پيرامون آن‌، چنين مي‌نگارد:

"...اين نوع تفسير، پديده‌اي نو ظهور است كه نخست به اظهار دقايق تعابير قرآني و سپس بيان آن‌ها؛ اسلوبي زيبا و ادبي و تطبيق آن‌ها با هستي و حيات و سنن اجتماعي موجود در جامعه پرداخته است‌.

اين نهضت ادبي ـ اجتماعي با تلاش و كوشش فراواني در راه تفسير قرآن و تقريب آن به فهم همگان و انطباق آن با واقعيات موجود آغاز شد.

ويژگي اين شيوه تفسيري‌، اين است كه در آن به دور از هر گونه تعصّبات افراطي به قرآن نگريسته مي‌شود و سعي بر آن است كه مفاهيم قرآن آن گونه كه هست بر مردم عرضه شود؛ نه آن كه قرآن را به دنبال هوس‌ها و خواسته‌هاي گروهي خاص بكشاند؛ لذا تفسير عصري با اين روش‌، از هر گونه تكلّف و ضعف عاري و به رسا بودن و رساندن پيام‌هاي قرآني ـ بدون آلايش ـ آراسته است‌. از آن گذشته‌، از دخالت دادن اسرائيليات و روايات جعلي و ساختگي كه در زماني چهره تفسير را آلوده كرده بود، در فهم و تبيين قرآن به طور كلي پرهيز كرده است‌... دين مكتب تفسيري‌، تفسير را از اصطلاحات علوم و فنون و فلسفه و كلام كه بدون اين كه به آن‌ها نيازي باشد، به تدريج وارد محدوده تفسير شده بودند، در ساخت‌؛ چنان كه اين مفسران تنها به قدر نياز و هنگام ضرورت از اين اصطلاحات استفاده كردند (و اين جنبه سلبي قضيه است‌) اما از جنبه ايجابي ]مثبت‌[، اين مكتب‌، سبكي ادبي ـ اجتماعي در تفسير به وجود آورد و گوشه‌هايي از بدعت قرآن و اعجاز بياني آن را ظاهر ساخت و معاني و جوانب مختلف مفاهيم آن‌ها را مشخص كرد و سنت‌هاي حاكم بر جهان هستي و جامعه را كه در قرآن بدان اشاره شده‌، آشكار كرد و به ويژه به مشكلات جامعه اسلامي و جامعه بشري و طرح ارشادات و راهنمايي‌هاي قرآن كه دربر دارنده سعادت دنيا و آخرت بشر است‌، پرداخت‌. علاوه بر آن‌، بين قرآن و نظريات صحيح و ثابت علمي مطابقت و هماهنگي برقرار نمود و براي مردم روشن ساخت كه قرآن كتاب جاويد الهي است و مي‌تواند همگام با تحولات زمان پيش برود، تا اين كه خداوند زمين را به بندگان صالح خود واگذارد.

همچنين به شبهاتي كه بر قرآن وارد شده بود،  پاسخ گفت و شكوك و توهّماتي را كه در مورد قرآن ايجاد شده بود، با استدلالاتي قوي پاسخ گفت‌... ."(تفسير و مفسران‌، محمد هادي معرفت‌، ج 2، ص 481 و 483، مؤسسه فرهنگي التمهيد.)

ب‌) تفسير آيه 11 سوره رعد

براي اين آيه دو نوع تفسير شده است‌؛ يك تفسير خاص و يك تفسير عام‌. در تفسير خاص‌، نعمت‌هاي پروردگار از لطف او سرچشمه مي‌گيرد و نه از حركت مردم و در تفسير عام‌، نزول نعمت و يا نغمت بسته به حركت و تلاش مردم است و اين تفسير به ظاهر نادرست مي‌نمايد. البته تفسير خاص‌، همه نعمت‌هاي الهي را شامل نمي‌شود و اجمالاً نعمت‌ها را از سوي خدا و بدون دخالت رفتار مردم مي‌داند و اين تخصيص از آيات و روايات استفاده مي‌شود و نكته مهم اين كه محل تفسير عام بر تفكر اومانيستي و مادي بدين جهت است كه حركت مردم در نعمت‌ها دخالت دارد، ولي بايد توجه داشت كه اين دخالت به اراده الهي است‌؛ بنابراين‌، براساس تفسير عام نيز به سوي تفكرهاي غير ديني سوق نمي‌يابد.

علاّمه طباطبائي‌؛ در تفسير اين آيه مي‌نويسد: "و اين جمله‌، يعني جمله "إِن‌َّ اللَّه‌َ لاَ  يُغَيِّرُ مَا بِقَوْم‌..."، چكيده‌اش اين است كه خداوند چنين حكم كرده و آن را حتمي نموده كه نعمت‌ها و موهبت‌هايي كه به انسان مي‌دهد، مربوط به حالات نفساني خود انسان باشد كه اگر آن حالات موافق با فطرتش جريان يافت‌، آن نعمت‌ها و موهبت‌ها هم جريان داشته باشد؛ مثلاً اگر مردمي به خاطر استقامت فطرتشان به خدا ايمان آورده و عمل صالح كردند، به دنبال آن نعمت‌هاي دنيا و آخرت به سويشان سرازير شود؛ هم چنان كه فرمود: "وَلَوْ أَن‌َّ أَهْل‌َ الْقُرَي‌ََّ ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَـَت‌ٍ مِّن‌َ السَّمَآءِ وَالأَْ رْض‌ِ وَلَـَكِن كَذَّبُوا"(اعراف‌،96)، و مادام كه آن حالت در دل‌هاي ايشان دوام داشته باشد، اين وضع هم از ناحيه خدا دوام يابد، و هر وقت كه ايشان حال خود را تغيير دادند، خداوند هم وضع رفتار خود را عوض كند و نعمت را به نغمت مبدّل سازد.(اين بيان را آقاي خرمشاهي به اختصار (صفحه 125) بيان كرده است‌.)

ممكن هم هست كه از آيه‌، عموميّت هم استفاده شود؛ يعني نعمت را هم شامل شده‌، چنين افاده كند كه‌: ميان تمامي حالات انسان و اوضاع خارجي ـ چه در جانب خير و چه در جانب شر ـ نوعي تلازم است‌؛ پس اگر مردمي داراي ايمان و اطاعت و شكر باشند، خداوند هم نعمت‌هاي ظاهري و باطنيش را به ايشان ارزاني بدارد و همين كه ايشان وضع خود را تغيير دادند و كفر و فسق ورزيدند، خدا هم نعمت خود را به نغمت مبدل كند و همين طور دچار نغمت باشند تا باز خود را تغيير دهند. همين كه تغيير دادند و به اطاعت و شكر بازگشتند، باز هم نغمتشان به نعمت مبدل شود و نيز...

وليكن سياق با اين عموميّت مساعد نيست‌، مخصوصاً دنباله آن دارد كه‌: "وَ إِذَآ أَرَادَ اللَّه‌ُ بِقَوْم‌ٍ سُوَّءًا فَلاَ  مَرَدَّ لَه‌" زيرا اين دنباله بهترين شاهد است بر اين كه مقصود از "ما بقوم‌ٍ" قبلي ايشان است نه اعم از نعمت و نغمت‌، چون جمله مذكور را توصيف مي‌كند و از اين كه در توصيف معناي آن مي‌فرمايد: وضعشان را به عذاب و بدبختي تغيير مي‌دهيم‌، فهميده مي‌شود كه مقصود از وضع قبليشان نعمت و خوشي ايشان است‌."(ترجمه تفسير الميزان‌، علامه طباطبائي‌؛ ترجمه محمد باقر موسوي همداني‌، ج 11، ص 423ـ424، دفتر انتشارات اسلامي‌.)

ايشان در ادامه در توضيحات ديگري مي‌فرمايد: "از قضاياي حتمي و سنّت جاري الهي‌، يكي اين است كه همواره ميان احسان و تقوا و شكر خدا و ميان توارد نعمت‌ها و تضاعف بركات ظاهري و باطني و نزول و ريزش آن از ناحيه خدا ملازمه بوده و هر قومي كه احسان‌، تقوا و شكر داشته‌اند، خداوند نعمت را بر ايشان باقي داشته‌، و تا مردم وضع خود را تغيير نداده‌اند، روز به روز بيشتر كرده است‌... و اما اين كه اگر فساد در قومي شايع شود و يا از بعضي از ايشان سر بزند، نغمت و عذاب هم بر ايشان نازل مي‌شود، آيه شريفه از تلازم ميان آن‌ها ساكت است‌...."(براي آگاهي بيشتر ر.ك‌: همان‌، ص 426ـ427.)