پاسخ:
براي روشن شدن پاسخ، چند مطلب را يادآور ميشويم:
1. در زمان پيامبر(ص) مردم مستقيماً از منبع وحي (يعني پيامبر(ص)) استفاده كرده، و هر مشكلي كه در ارتباط با آيات قرآن پيش ميآمد از ايشان سؤال ميكردند. در زمان ائمهمعصومين: نيز وضع شيعه بر همين منوال بوده و مشكلات خود را از پيشوايان معصوم: ميپرسيدند؛ از اينرو، بسياري از روايات اسلامي، تفسير آيات قرآن است (تفسير روايي)، كه از پيشوايان معصوم: سؤال شده و ايشان آيات قرآن را توضيح داده و تفسير نمودهاند.
امّا بر اثر گسترش اسلام و برخورد مسلمانان با فرقههاي مختلف بحثهاي عرفاني، عقلي، فلسفي و... رشد كرد و فرقههاي مختلفي در بين مسلمانان پديد آمد؛ مانند؛ اهل حديث، متكلمان، فلاسفه، صوفيه و... كه هر كدام آيات قرآن را طبق مذهب مورد قبول خود تفسير و يا تأويل ميكردند و درباره آن كتاب مينوشتند؛ به همين جهت، تفسيرهاي متعددي از قرآن در جهان اسلام پديد آمد.(اقتباس از: درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، ص 90، انتشارات اسوه ، سير تكاملي تاريخ قرآن و تفسير، دكتر يوسف فضايي و محمد حيدري، ص 229، چاپ چاپخانه ديبا.)
2. قرآنكريم، هم چون باغ پُر گلي است كه هر كس از زاويه علومي كه در آن تخصص داشته، در آن نگريسته است: يكي به مناظر دلانگيز و شاعرانه پرداخته، ديگري مانند يك معلم علوم طبيعي به ساختمان برگها، گلبرگها و ريشهها توجه كرده، سومي به مواد غذايي قابل استفاده از آن و چهارمي به خواص دارويي و آن ديگري به اسرار آفرينش اين همه شكوفهها و گلهاي رنگارنگ و ششمي در اين انديشه است كه از كدامين گل ميتوان عطري بهتر تهيه كرد و... .
قرآن، كلام خدا و تراوشي از علم بي منتهاي او است؛ بنابراين نبايد انتظار داشت كه انسانها همه چهرههاي قرآن را ببينند و مفسران به تمام تفسير آن واقف شوند، چرا كه نميتوان دريايي را در كوزهاي جاي دارد. اين امر سبب شده تا پويندگان راه تفسير هر كدام از زاويه تخصص خود به قرآن بنگرند و تفسير بنويسند؛ در نتيجه تفسيرهاي مختلف روايي، فلسفي، عرفاني، ادبي، و... پديد آمده و هر كدام جلوهاي از آن همه زيباييها و اسرار قرآن را منعكس ميسازند.(اقتباس از مقدمه تفسير نمونه، آيتاللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 1، ص 21، دارالكتب الاسلاميه.)
3. هر عصري ويژگيها، ضرورتها و مقتضياتي دارد، كه از دگرگون شدن وضع زمان و پيدا شدن مسائل جديد و مفاهيم تازه در عرصه زندگي سرچشمه ميگيرد. اين امر سبب شده تا دانشمندان در هر عصر، مطابق نياز و تقاضاهاي آن عصر به تفسير قرآن بپردازند؛ در نتيجه تفسيرهايي با مطالب و سبك جديدتري (مطابق مقتضيات زمان) نوشته شود؛ چرا كه قرآن كتابي است كه با گذشت زمان و پرورش استعدادها، مطالب جديدتري از آن كشف ميشود، چنانكه از ابنعباس (شاگرد مكتب حضرت علي) نقل شده است كه: "القرآن يفسره الزمان؛ گذشت زمان، قرآن را تفسير ميكند."(اقتباس از مقدمه تفسير نمونه، همان، ص 20 و 23.)
در پايان شايان ذكر است كه تفسير هر مفسري قابل اعتماد نيست، بلكه مفسّر قرآن بايد داراي دو شرط اساسي باشد: يكي تخصص در علم تفسير كه با آشنايي به ادبيات عرب (صرف و نحو، لغت، اشتقاق، معاني، بيان، بديع) و علم فقه، اصول فقه، آگاهي كامل و استدلالي به علم اصول دين (توحيد و نبوت و عدل و امامت و معاد) و علوم قرآني، تاريخ قرآن و همچنين احاديث، روايات و شناخت روش تفسير و ... حاصل ميشود، و ديگري، طهارت و پاكي روح و داشتن تقوا كه با رعايت دستورهاي الهي و غلبه بر هواي نفس حاصل ميگردد.(درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، ص 61 ـ 74، انتشارات اسوه ـ التفسير و المفسّرون، محمدهادي معرفت، ص 52 ـ 56، دانشگاه علوم اسلامي رضوي مشهد.)
"إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُو لَحَـَفِظُونَ ؛(حجر،9) ما قرآن را نازل كرديم، و ما به طور قطع آن را پاسداري ميكنيم."
در اين كه منظور از محافظت و پاسداري از قرآن، در برابر چه اموري است؛ چند چيز گفته شده كه هيچ يك با هم تضاد و تنافي ندارند؛ به عبارت ديگر: از اين كه خداوند، حفاظت از قرآن را به طور مطلق مطرح كرده است ـ يعني نفرموده ما آن را از چه چيزي حفظ ميكنيم ـ اين مطلب استفاده ميشود كه، اين محافظت، متعلق و بُعد خاصّي ندارد و هر گونه حفاظتي را شامل ميشود، ولي از آن جا كه نوع و كيفيّت محافظت از هر چيزي، متناسب با همان چيز است، با دقت در قرآن در مييابيم كه آن چه متناسب با حفاظت قرآن است مصون ماندن از هر گونه تحريف و تغيير و فنا و نابودي و سفسطههاي دشمنان وسوسهگر است؛ همان چيزهايي كه كتب آسماني تورات و انجيل را آن چنان تحت تأثير خود قرار دادند كه اينك اثري از آن در كتاب آسماني به چشم نميخورد؛ البته گوناگوني تفاسير و اختلاف آنها، ضربهاي به صيانت قرآن وارد نميسازد، زيرا حفاظت از قرآن به اين معنا نيست كه حتي تفسير اشتباهي نيز از قرآن نشود، زيرا با وجود اصل قرآن و قواعد و قوانين محكم، در رابطه با تفسير آيات الهي، ضعف اين گونه تفاسير روشن ميشود.(ر.ك: تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 11، ص 17ـ18، نشر دارالكتب الاسلاميه.)