پاسخ:
اولاً روايات تفسيري وارده از معصومين بخصوص ائمه اطهار(ع) آن چنان هم كم نيست كه در فهم قرآن و معارف الهي اخلالي به وجود آمده باشد. كم نيستند افرادي كه آيات الهي را تنها از طريق روايت اهل البيت تفسير نموده باشند از جمله تفسير نورالثقلين تأليف محدث بزرگوار الشيخ عبد علي بن جمعة العروسي الحويزي ره و تفسير علي بن ابراهيم و تفسير امام حسن عسكري(ع) و تفسير برهان و....
ثانياً بعد از رحلت نبي گرامي اسلام(ص) تا سالهاي متمادي كتابت حديث آن بزرگوار قدغن بوده، كسي حق كتابت و نقل روايت از آن بزگورا بخصوص درباره احكام و شأن نزول و تفسير قرآن را نداشت. حتي در زمان خليفه اول بسياري از روايات مكتوب رسول خدا(ص) را جمع آوري كردند و سوزاندند.(1)
هر چند رسول خدا(ص) همه معارف و حقايق قرآن را به امام علي(ع) و... تعليم داده بودند ولي بعد از رحلت آن طوري كه ميبايست نگذاشتند، يا نتوانستند حقايق را بيان كنند.
امام خميني رحمة اللَّه عليه ميفرمايند "مفسران حقيقي قرآن و آشنايان به حقايق را كه سراسر قرآن را از پيامبر اكرم(ص) دريافت كرده بودند و نداي انّي تارك فيكم الثقلان (الثقلين)در گوششان بود با بهانههاي مختلف و توطئههاي از پيش تهيه شده آنان را عقب زده، و با قرآن در حقيقت قرآن را كه براي بشريت تا ورود به حوض كوثر، بزرگترين دستور زندگاني مادي و معنوي بود و هست از صحنه خارج كردند...".(2)
ثالثاً اكثر ائمه(ع) گرفتار زندان، تبعيد، مراقبتهاي شديد و... بودند كه فرصت بيان حقايق قرآن به مقدار شايد و بايد را پيدا نكردند و يا به صورت اسرار در قلوب اصحاب باقي مانده و با مرگ آنها دفن شد.