پاسخ:
الف ـ "كهف" بمعناي "غار"، و اصحاب كهف (ياران غار)، گروه كوچكي از جوانان با هوش و با ايمان بودند كه در يك محيط فاسد، در ميان انواع ناز و نعمت بسر ميبردند؛ ولي آنان نه تنها تسليم و جذب محيط فاسد نشدند، بلكه عليه آن قيام نمودند، و براي حفظ ايمان و عقيده خود، و مبارزه با طاغوت زمان خويش، به همه ناز و نعمتها پشت پا زدند، و در نهايت به غاري از كوه پناه بردند، و بدين وسيله استقامت و پايمردي خود را در راه ايمان نشان دادند، خداوند نيز آنان را مورد لطف و ياري خود قرار داد و آنها را از شرّ طاغوت و طاغوتيان حفظ نمود، و سرگذشت آنان را در قرآن مجيد، به عنوان يك "الگو" براي مؤمنان بيان نمود.(ر.ك: تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 12، ص 336 ـ 579، دارالكتب الاسلاميه ، تفسير الميزان، علامه طباطبايي؛، سوره كهف.)
ب ـ در مورد تعداد اصحاب كهف نظرات متعددي وجود دارد؛ ولي به چند دليل هفت نفر بودن آنان را بيان كرده است.
1. قرآن در مورد تعداد افراد اصحاب كهف ميفرمايد: "سَيَقُولُونَ ثَلَـَثَه رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَه سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمَا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَه وَ ثَامِنُهُمْ كَلْبُهُم...؛(كهف،22)
گروهي از مردم خواهند گفت: آنها سه نفر بودند كه چهارمين شان سگشان بوده و گروهي ميگويند: پنج نفر بودند كه ششمين آنها سگ آنها بوده؛ همه اينها سخناني بدون دليل و تير در تاريكي است و گروهي ميگويند: آنها هفت نفر بودند و هشتمين آنها سگ آنها بوده بگو: پروردگار من از تعداد آنها آگاهتر است." گرچه در جمله هاي فوق قرآن با صراحت، تعداد آنها را بيان نكرده است؛ ولي از اشاراتي كه در آيه وجود دارد، ميتوان فهميد كه قول سوم همان قول صحيح و مطابق واقع است؛ چرا كه به دنبال قول اول و دوم، كلمه "تير در تاريكي" كه اشاره به بياساس بودن آنها است آمده؛ ولي در مورد قول سوم نه تنها چنين تعبيري نيست؛ بلكه تعبير "بگو: پروردگارم از تعداد آنها آگاهتر است" و همچنين "تعداد آنها را تنها گروه كمي ميدانند" ذكر شده است كه ميتواند دليلي بر تأييد اين قول باشد.
2. مفسران در اينكه جمله "وَ ثَامِنُهُمْ كَلْبُهُم" با واو آمده امّا در دو جمله قبل يعني:
"ثَلَـَثَه رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَه سَادِسُهُمْ كَلْبُهُم" بدون واو آمده ميگويند: "واو" اشاره به آخرين سخن است و اين تأييدي است بر اينكه عدد واقعي اصحاب كهف عدد هفت بوده؛ زيرا قرآن پس از بيان گفتههاي بياساسِ ديگران، عدد حقيقي آنها را در پايان سخن بيان كرده است.
3. تصريح بعضي روايات نيز قول هفت نفر را كاملاً مشخص و معين ميكند. در روايت مفصلي كه از حضرت علي در مورد اصحاب كهف به دست ما رسيده، آن حضرت ضمن نقل داستان، عبارت "اين هفت نفر" را ذكر فرموده است.(سفينه البحار، ج 2، ص 282، ماده فكر ، و نيز ر.ك: تفسير نمونه، ج 12، ص 383 ـ 400.)
نام اصحاب كهف عبارتند از: "ماكسي بيانوس"، "مالخوس"، "تملي خوس" (تمليخا)، "مارتي نيانوس"، "ديوني سوس" و "يوهانس"(اعلام قرآن، دكتر محمّد خزائلي، ص 174، انتشارات اميركبير.).
مرحوم علامه طباطبايي ميگويد: "تنها غاري كه با علايم موجود در روايات و آيات، منطبقتر است، غاري در كشور اردن و در هشت كيلومتري عمان، در نزديكي روستايي به نام "رجيب" است.(الميزان، علامه طباطبايي، ج 13، ص 295 ـ 299، انتشارات اسلامي.)
ج ـ شفيعان، در قيامت گروه هاي متعددند، يكي از آن گروهها افراد با ايمانند كه در بسياري از روايات، با بيانهاي مختلف به شفيع بودن آنان اشاره شده است؛ از جمله، در روايتي آمده است: از حضرت امام صادقسؤال شد آيا مؤمن ميتواند براي خويشاوندان خود شفاعت كند، آن حضرت فرمود: آري مؤمن شفاعت ميكند و شفاعت او پذيرفته ميشود.(محاسن برقي، احمد بن محمد بن خالد برقي، ج 1، ص 184، دارالكتب الاسلاميه.)
طبق آيات قرآن، اصحاب كهف از مؤمنان واقعي بودند كه به قصد مخالفت با شرك قيام كردند؛ "وَ رَبَطْنَا عَلَيَ قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ السَّمَـَوَ َتِ وَالاْ ئَرْضِ لَن نَّدْعُوَاْ مِن دُونِهِيَّ إِلَـَهًا لَّقَدْ قُلْنَآ إِذًا شَطَطًا "(كهف،14) بنابراين، اين بزرگواران ميتوانند از جمله شفيعان قيامت، حداقل براي هم كيشان خود، باشند.