على رضايى
زمينه هاى بروز حسادت
حسادت به معناى آرزو كردن زوال نعمت از كسى است كه استحقاق آن را دارد (مفردات ص 234) البته به معناى آرزوى ادامه يافتن فقدان نعمت، نقص و فقر و بدبختى و مانند آن براى ديگرى نيز آمده است. (روح المعانى ج 16 جزء 30 ص 507) ولى بيشتر در معناى نخست به كار مى رود؛ زيرا حسود كسى است كه از وجود نعمتى در دست كسى ناخشنود است و دوست ندارد كه ديگرى از نعمت و راحتى و آسايش و آرامش برخوردار باشد و همواره آرزو مى كند كه نعمت وى به نقمت و سعادتش به شقاوت تبديل شود و حتى گاه براى تحقق آرزوى خويش نيز تلاش مى كند و مقدمات آن را فراهم مى آورد. از اين رو برخى از رفتارها و گفتارهاى وى نسبت به ديگرى براى تحقق زوال نعمت از دست ديگرى است.
حسادت ريشه بسيارى از نابهنجارى هاى اجتماعى است. رفتارها و نابهنجارى هايى چون دروغگويى، تهمت، اهانت، تحقير، استكبار و مانند آن را مى توان در حسادت اشخاص جست و جو كرد. البته از آن جايى كه حسادت امرى در حوزه روان شناسى اجتماعى است و رفتار و اعمال شخص در گروه و اجتماع بازتابى از روحيات و اخلاقيات فردى مى باشد مى بايست به آثار و بازتاب هاى آن در حوزه روان شناسى و اخلاق شخص نيز توجه كرد. بسيارى از كسانى كه دچار بيمارى حسادت مى شوند از نظر روانى تحت تأثير آن قرار دارند و دچار خود كوچك بينى و كمبود، ناتوانى، افسردگى و احساس بيهودگى مى شوند. از آن جايى كه نعمتى را در دست ديگرى نمى توانند تحمل كنند و خود نيز از آن بى بهره اند و هرچه تلاش مى كنند نمى توانند آن را به دست آورند و يا از دست ديگرى بيرون كنند از اين رو دچار روحيه شكست خورده مى شوند و در بلندمدت از ناتوانى و احساس كمبود خويش دچار بيمارى افسردگى و روان پريشى و بيهودگى و حقارت مى شوند. عقده حقارت مى تواند ريشه در همين حسادت و احساس كمبودهايى داشته باشد كه در دست ديگرى مى يابد.
در نخستين بخش از مقاله حاضر به ويژگى هاى حسادت و پاره اى از آثار آن اشاره شد و بيان گرديد كه ريشه و خاستگاه بسيارى از ناهنجارى هاى اجتماعى و فردى، حسادت مى باشد. در دومين بخش اين مقاله علل و عوامل و زمينه هاى بروز حسادت در افراد مورد بررسى قرار مى گيرد كه با هم آن را از نظر مى گذرانيم.
قرآن كريم از برخى مسائل و امور به عنوان زمينه هاى پيدايش و شكل گيرى حسادت در افراد ياد مى كند كه برخى از آنها عبارتند از:
ذكر فضايل ديگرى
ذكر فضايل و خوبى هاى يك شخص موجب مى شود كه زمينه حسادت ديگران برانگيخته شود. تعريف و تمجيد بسيار و دايمى از فرزند خواهر و برادر و يا مرد و زنى موجب مى شود تا حس حسادت در اطرافيان برانگيخته شود و شخص چون خود نمى تواند همانند آنان عمل كند و فضايلى را به دست آورد و نعمتى را تحقق بخشد، به روش عكس العمل و واكنش منفى رو مى آورد و رفتارهاى نابهنجار از خود بروز مى دهد.
در داستان فرزندان يعقوب و حسادت ايشان نسبت به حضرت يوسف(ع) دقيقاً به اين نكته پرورشى و تربيتى و اخلاقى اشاره شده است كه حضرت يعقوب(ع) با رفتارهاى خويش موجبات حسادت را در برادران برانگيخته است.
اگر حضرت يوسف(ع) در معرض قتل قرار گرفت و درنهايت با وساطت برادر بزرگ از مرگ نجات يافت و در چاه انداخته شد و سپس به عنوان برده به كاروانيان فروخته شد و موجبات جدايى پدر و فرزند خردسال فراهم آمد، ريشه برانگيخته شدن حسادت و زمينه هاى بروز آن را مى بايست در توجه بيش از اندازه يعقوب(ع) و ذكر فضايل و يادكرد آن حضرت دانست.
حضرت يعقوب(ع) با آن كه مى دانست حضرت يوسف(ع) به مقامات عالى دست خواهد يافت و از پيامبران خواهد شد و اين مسئله در خواب به يوسف(ع) بيان شده بود با اين همه از مسئله حسادت فرزندان خويش آگاه بود و لذا از يوسف(ع) مى خواهد كه اين فضيلت خويش را ياد نكند تا به گوش برادران نرسد. (يوسف آيه 5)
اظهار محبت بيش از اندازه
در تحليل قرآن از زمينه هاى بروز حسادت در اشخاص، مسئله اظهار محبت بيشتر به برخى به عنوان يكى از علل ذكر شده است. اين بدان معنا است كه براى اشخاص، كسانى كه در محدوده دايره ارتباط اجتماعى قرار دارند همسانى و عدم تفاوت، بيش از اندازه مهم و اساسى است. فرزندان اين توقع و انتظار را دارند كه از سوى پدر و مادر به طور مساوى و يكسان موردتوجه و اهتمام قرار گيرند و تبعيض و تفاوتى ميان ايشان و ديگر برادران نباشد.
گاه چگونگى برخورد، اين توهم را پديد مى آورد كه پدر و مادر ميان فرزندان تفاوت و تبعيض قايل شده اند اين توهم، زمينه بروز حسادت و يا رفتارهاى نابهنجار براى از ميان بردن اين نعمت و توجه خاص فراهم مى آورد. اين گونه است كه شخص افزون بر جداشدن از پدر و مادر به علت تبعيض و يا توهم تبعيض، كارهايى را انجام مى دهد تا زمينه جدايى بين پدر و فرزند موردتوجه، نيز تحقق يابد. اين گونه است كه حسادت باعث مى شود كه بسيارى از نابهنجارى ها در رفتارهاى شخص در حوزه عمل اجتماعى پديد آيد و گاه دست به قتل و يا توطئه براى از ميدان به در كردن رقيب زند. اين كم ترين واكنش منفى است كه شخص از خود بروز مى دهد. واكنش درونى از اين خطرناك تر است و شخص گاه براى جلب توجه ديگرى مانند پدر و مادر، رفتارهاى نابهنجار و زشتى را شروع مى كند تا بيش تر مورد اهتمام قرار گيرد واين گونه است كه فاصله هاى ميان پدر و فرزند روزبه روز افزون مى شود و درنهايت فرزند شكست خورده و سرافكنده از جنگ جلب محبت، دچار افسردگى و خودكشى مى شود.
در گفت وگويى كه قرآن از برادران يوسف درباره علل و انگيزه هاى قتل او و يا آدم ربايى و دوركردن فرزند از پدر بيان مى كند به اين نكته به صراحت و روشنى اشاره شده كه پدر به ما كم توجه است و همه محبت و عشق خويش را به يوسف و برادرش مى بخشد: قالوا ليوسف و اخوه احب الى ابينا: گفتند يوسف و برادرش موردمحبت بيشتر پدر است. (يوسف آيه 8)
قرآن خطاب به مردمان اين هشدار را مى دهد كه اين گونه رفتار بسيار خطرساز و يكى از علل حسادت و رفتارهاى نابهنجار است. از اين رو مى فرمايد: لقد كان فى يوسف و اخوته آيات للسائلين؛ در داستان وقايع يوسف و برادرانش نشانه ها و مطالب مهمى براى پرسشگران است. (يوسف آيه 7) به اين معنا اگر كسى پرسشى درباره چگونه رفتار پدر و مادر نسبت به فرزند و تربيت آنان دارد مى تواند به اين داستان از اين جنبه نيز بنگرد تا دريابد كه حسادت چگونه پيامدهاى خطرناكى را پديد مى آورد و تمامى اصول تربيتى را فرو مى پاشد و نتيجه را دگرگون مى سازد.
توهم حسادت زا
قرآن به اين مساله نيز مى پردازد كه در ايجاد و زمينه سازى حسادت و انگيزش آن لازم نيست تا مساله همان باشد كه اشخاصى كه دچار حسادت مى شوند تحليل و تجزيه مى كنند. به اين معنا كه گاه توهم و تحليل و تجزيه نادرست نيز مى تواند موجب حسادت شود. شخص هر چند كه به نظر خويش رفتارى مثبت نسبت به همگان دارد و در واقع نيز چنين است ولى اين بدان معنا نخواهد بود كه ديگران نيز همان تحليل و برداشت را داشته باشند. هرگونه رفتارى كه موجبات توهم تبعيض را پديد مى آورد مى تواند عامل مهمى در ايجاد حسادت باشد. از اين رو مى بايست هر از گاهى به ديدگاه و تحليل ديگران نيز توجه شود و در گفتمان ها و گفت و گوهاى روزانه ديدگاه ها و بينش هاى ديگران نسبت به مساله دانسته شود. بازخورد مهم رفتارى را مى توان در اين گفت و گوهاى دوستانه به دست آورد.
در واقع نياز نيست كه انسان رفتارى تبعيض آميز داشته باشد بلكه رفتارى كه موجبات توهم را فراهم مى آورد و تحليل نادرستى را برانگيزد نيز مى تواند در ايجاد حسادت نقش داشته باشد. قرآن در آيه 8 سوره يوسف به اين مساله از ديدگاه برادران يوسف مى پردازد و نشان مى دهد كه در تحليل و نگرش فرزندان نسبت به رفتار پدر چه چيزى مطرح است. آنان به صراحت پدر خويش را به گمراهى نسبت مى دهند و مى گويند كه (پدر با اين رفتار تبعيض آميز خويش، عدالت و حق را مراعات نكرده است؛ زيرا آنان گروهى كارآمد و توانا و مفيد هستند و خانواده ايشان بر نيروى آنها پايدار است در حالى كه به جاى آن كه از اين گروه مفيد تشكر و قدردانى شود پدر از دو بچه خردسال حمايت مى كند و آنان را مورد تشويق و محبت خويش قرارمى دهد. اين گونه رفتار پدر نشان دهنده آن است كه مسائل را به درستى تحليل نمى كند و فرزندان را بر پايه فعاليت ها و كارهاى مفيد مورد توجه قرار نمى دهد. از اين رو خروج از اعتدال و عدالت درباره رفتار پدر ثابت است و پدر در حقيقت در گمراهى است).
در تحليلى كه برادران از رفتار پدر خويش ارايه مى دهند به اين مساله توجه داده شده است كه از نظر آنان پدر قادر نيست تا رفتار درست تربيتى را در پيش گيرد و به جاى آن كه افراد و اشخاص مفيد را تشويق كند، به كسانى توجه مى كند كه مفيد و كارآمد نيستند.
در اين جا به مساله نگرش و بينش و در حقيقت ملاك هاو معيارهاى سنجش و داورى نيز اشاره شده است. به سخن ديگر برادران با ملاك و معيارى كه دارند به ارزيابى و تحليل مى پردازند. از نظر آنان ملاك برترى و تشويق مى بايست كارآيى و مفيد بودن باشد؛ در حالى از نظر پدر ملاك و معيار، امرى ديگر است. خردسالى دو فرزند موجب شده كه كم تر به فرزندان بزرگ توجه شود. به نظر يعقوب نيازى نيست كه برادران بزرگ و كامل و توانمند مورد توجه و اهتمام بيش تر قرار گيرند. اين مساله موجب شده است كه فرزندان بزرگ تر ناديده گرفته شوند. در حالى كه آيه به خوبى نشان مى دهد كه فرزندان در هر سنى كه باشند و حتى پس از آن كه خود صاحب زن و فرزند مى باشند احساس نياز به محبت پدر و مادر دارند و هرگونه كوتاهى مى تواند آثار زيانبارى داشته باشد.
ضعف خداشناسى
قرآن علت ديگرى كه براى حسادت و زمينه هاى بروز و ظهور آن بيان مى كند مساله ضعف خداشناسى و جهل به حكمت تفاوت هاى موجود در ميان انسان هاست.
بسيارى از افراد به علت وجود نعمتى چون مال و فرزند و خانه و مانند آن نسبت به ديگرى حسادت مى ورزند. در حالى كه علت وجود تفاوت ها مى تواند مسائلى چون آزمون و ابتلا باشد. به اين معنا كه به برخى از اشخاص ثروت و مال داده مى شود تا دانسته شود چگونه با اين مال و ثروت خويش رفتار مى كند.
بسيارى از كسان هنگامى كه در تنگدستى هستند از خدا مى خواهند كه ثروتى به ايشان بدهد تا به ديگران كمك كنند برخلاف كسانى كه در حال حاضر از ثروت برخوردار هستند و كمكى نمى كنند. اين اشخاص هنگامى كه به ثروت دست مى يابند گذشته خويش را فراموش مى كنند و وعده ها را از ياد مى برند. اين در حالى است كه خداوند در مال هر كسى حداقل دو سهم براى دو گروه در نظر گرفته است. به اين معنا كه هر ثروت و مال كم و زياد، دو شريك طبيعى دارد يكى از آنان محرومان و ديگرى سائلين هستند كه به جهاتى دست نياز به سوى اين و آن دراز مى كنند. اين دو گروه دست كم در هر ثروتى به عنوان حق، شريك هستند. (ذاريات آيات 19 و 20)
بنابراين آزمون و ابتلا و آزمايش مى تواند از علل برخوردارى از نعمتى باشد. اين بدان معنا نيست كه آن نعمت براى وى نقمت و بلا نشود؛ چنان كه فقر و ندارى نيز مى تواند براى كسانى زمينه بروز استعدادها شود. بيل گيتس با بيست دلار خويش شركت معظمى را ايجاد كرد كه ميلياردها دلار مى ارزد. وى كارش را در اوج ندارى شروع كرد و نرم افزار نخست خويش را در يك گاراژ نوشت. در حقيقت فقر و ندارى موجب شد تا استعدادهاى خويش را بيابد و براى رهايى از مشكل مالى تلاش كند و اين گونه موفق شد.
بسيارى از امورى كه انسان از خدا مى خواهد مى تواند براى او شر و بلا باشد و بسيارى از امورى كه شر و بلا مى نمايد و انسان آن را ناخوش مى شمارد مى تواند براى او مفيد باشد: عسى ان تحبوا شينا و هو شر لكم و عسى ان تكر هوا شينا و هو خير لكم.
به هر حال يكى از علل حسادت نسبت به ديگرى آشنا، مى تواند عدم آگاهى از حكمت خداوند باشد كه چرا يكى را سرمايه دار و ديگرى را بينوا و يا كسى را شاه و ديگرى را گدا مى كند. به يكى فضل و نعمتى مى دهد و از ديگرى مى ستاند. (نساء آيه 32)
آگاهى ناقص و تحليل نادرست
آگاهى ناقص از مسايل و تحليل برخاسته از اين آگاهى و دانش اندك، عامل مهمى در انگيزش حسادت در انسان است. اين مسأله درمورد برادران يوسف نيز ديده شده و در آيات قرآنى بدان پرداخته شده است.
انسان ها بدون آگاهى و دانش كامل از مسايل نسبت به ديگرى حسادت مى ورزند و اين درحالى است كه شخص محسود ممكن است در وضعيت بدتر باشد و يا درحال گذر از آزمونى قرار داشته باشد. دانش ناقص موجب مى شود تا براساس آن، تحليلى نادرست ارايه شود و در نتيجه، آن شخص مورد حسادت قرار گيرد. برادران يوسف نيز با اين گونه دانش ناقص خود به تحليل نادرستى رسيدند و نزديك بود برادر خويش را پس از ربايش بكشند.
پس حسادت مى تواند برخاسته از دانش و آگاهى اندك نسبت به امور و مسائل باشد و اين گونه است كه تحليل هاى نادرستى داده مى شود و براساس اين تحليل هاى نادرست، قضاوت و داورى هاى نادرست تر به عمل مى آيد و رفتارها و نابهنجارى ها شكل مى گيرد. بسيارى از مخالفت ها برخاسته از كم دانشى و كم اطلاعى اشخاص به مسايل است. (نساء آيه51و54)
جهل نسبت به مشيت الهى
از ديگر عوامل انگيزش حسادت در انسان ها نسبت به آشنايان و دوستان و كسانى كه با آنان ارتباط دارند، جهل و نادانى نسبت به نقش مشيت و اراده الهى در مسايل و امور هستى است. (بقره آيه105)
اگر انسان ها به اين مسأله يقين داشته و آگاه باشند كه خداوندى عليم و خبير و حكيم و قادر، جهان را مديريت مى كند، كم تر دچار حسادت مى شوند. اگر شخص به اين باور برسد كه برگى از درختى بدون علم و حكمت الهى نمى افتد به اين نتيجه خواهد رسيد كه بهره مندى اشخاصى از نعمتى به معناى آن است كه وى پاداش كارى را گرفته و يا در آزمونى قرار گرفته و يا حكمتى ديگر در اين بين است كه وى از آن آگاه نيست و تنها خداوند آگاه و خبير و عالم و حكيم مى داند كه چه مى كند.
كسى كه باور داشته باشد كه خداوند هيچ كارى را بى حكمت و دليل و قصد و هدفى انجام نمى دهد به اين باور نيز خواهد رسيد كه او اگر به كسى نعمتى داده بر اساس حكمتى بوده است كه يا از آن آگاه خواهد شد و يا هرگز از آن آگاه نخواهد شد. بنابراين نمى بايست نسبت به وجود نعمتى در ديگرى خود را به رنج اندازد و خواهان زوال و از ميان رفتن آن شود و نسبت به او حسادت بورزد.
شيطان همراه هميشگى حسود
ازنظر قرآن، شيطان دشمن آشكار و هميشگى انسان است. اين دشمن سوگند خورده، به هر راه و روشى مى كوشد تا به اهداف پليد خويش در گمراهى و تباهى بشر دست يابد. از اين رو همواره در كمين مردمان است و مى كوشد تا آنان را به هر طريقى گمراه و به دوزخ بفرستد. حسادت، يكى از ابزارهاى شيطان است. او با اين كار هم آرامش را از شخص حسود مى گيرد و هم رنج و زحمت را براى ديگرانى كه محسود واقع مى شوند فراهم مى كند. اين گونه است كه قرآن از دشمن درونى آدمى يعنى هواى نفس و دشمن وسوسه كننده بيرونى باز مى دارد و هشدار مى دهد كه مواظب و مراقب باشند تا در دام شيطان نيافتند كه وى مى كوشد تا آنان را گرفتار و در بند كشد. (يوسف آيه5)
اين ها بخشى از آيات قرآنى است كه به مسأله حسادت و زمينه هاى بروز و ظهور آن اشاره دارد. باشد كه باتوجه به دشمنان درونى و بيرونى از اين بيمارى خطرناك كه آدمى را از درون متلاشى و در جامعه دچار رنج و زحمت مى كند رهايى يابيم. حسادت نابهنجارى اجتماعى است كه آثار خطرناكى براى فرد و ديگرى به دنبال دارد. به اميد آنكه با بهره گيرى از بينش و نگرش قرآنى، از شر و آسيب هاى فردى و اجتماعى آن در امان بمانيم.