امام عارفان

محمدباقر شجعيان

در مقاله‌هاى پيشين جلوه‌هايى از تجلى قرآن کريم در شعر فارسى و نمونه هايى از اثر پذيرى‌هاى شاعران فارسى از اين کتاب کريم را ديديم. اينک برآنيم تا اگر خداوند يارى کند، ديد و داورى پاره‌اى از شاعران بزرگ فارسى را درباره قرآن کريم بياوريم و قرآن را در آئينه سروده‌هاى آنان به تماشا بنشينيم. از سنايى، که در بسيارى از زمينه‌هاى شعر فارسى پيشگام است، آغاز مى‌کنيم.

قرآن در ديد و داورى سنايى غزنوى

سنايى غزنوى، عارف بزرگ و شاعر توانا سده ششم هجرى که در تحول و تکامل شعر فارسى، نقشى بسيار برجسته و کارساز دارد و در پاره‌اى از زمينه‌ها به ويژه پيوند دادن شعر و ادب با عرفان و تصوّف، بيشترين نقش و اثر را داشته است. شاعرى است با اعتقادات استوار دينى و از اين روى به دين و سرچشمه جوشان آن (قرآن کريم) سخت به ديده احترام مى‌نگرد و شاعرى خويش را در خدمت آنها مى‌گذارد و از شعر خويش، چون ابزارى براى گسترش دين، اخلاق، ايمان و عرفان يارى مى‌جويد. در اين مقاله پاره‌اى از ديد و داورى‌هاى او را درباره قرآن مى‌خوانيم.

سنايى، افزون بر اين که در جاى جاى سروده‌هاى بسيار خويش به مناسبت بيت‌هايى درباره قرآن آورده است، در فصل دوم کتاب «حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة» را بدان، زير عنوان‌هاى «فى الکلام ذکر کلام الملک العلام يسهل المرام»؛ «ذکر جلال قرآن»، «در سرّ قرآن»؛ «در اعجاز قرآن»؛ «ذکر هدايت قرآن»، «فى عزّة القرآن»، «ذکر حجّت قرآن»، «ذکر تلاوت قرآن» و «ذکر سماع قرآن» تقريباً به گستردگى سخن گفته است و نکات نغزى در ميان آورده است. البته، گفتنى است که حديقه سنايى، گويا چنان که بايد از سوى خود شاعر ويراسته و آراسته نشده است، در حقيقت شاعر چنين فرصتى را نيافته. از اين رو آشفتگى‌ها و درهم و برهمى‌هاى فراوانى در آن ديده مى‌شود، به گونه‌اى که در بسيارى از موارد به پيش نويس ناويراسته‌اى مى‌ماند، از اين رو بخش ويژه قرآن نيز به پاره‌اى از ناهماهنگى و آشفتگى همراه است؛ مثلاً برخى از عناوين ياد شده با بيت‌هاى آمده در ذيل آن چندان تناسب و هماهنگى ندارد يا برخى نکته‌ها در ذيل چند عنوان تکرار شده است و پاره‌اى از واژه‌ها و عبارات را تحريف شده مى‌نماياند.

بارى، در اين بخش حديقه، سنايى نخست از قرآن و پاره‌اى از ويژگى‌ها و اوصاف آن سخن گفته است و سپس به اين نکته مهم پرداخته که: قرآن ظاهرى دارد و باطني. ظاهر آن همين واژه‌ها و آيه‌هايى است که مى‌نويسيم، مى‌خوانيم، مى‌شنويم و مى‌بينيم. اين ظاهر پرده‌اى است که قرآن راستين را يعني؛ حقيقت باطنى قرآن را فرو پوشانده است و ما گرچه نخست ناگزير با همين پوشش ولايه برونى قرآن سرو کار داريم، امّا بايد بدانيم که قرآن حقيقى و حقيقت قرآن، نه همين لايه برونى و واژگانى است. از اين‌روى بى آنکه اين لايه بيرونى را فرو گذاريم، بايد بکوشيم تا به لايه‌هاى درونى قرآن راه يابيم و چهره راستين آن را از پس اين پرده‌هاى واژگانى بجوييم و بيابيم، البته اين مرحله شايستگى‌ها و بايستى‌هايى مى‌طلبد، از همه مهم‌تر و کارسازتر پيراستگى جان و روان و پاکى ديده و دل است. سپس انگشت انتقاد مى‌نهد بر شيوه کسانى که قرآن را همى لايه واژگانى آن مى‌دانند و تنها به خواندن و شنيدن همين واژه‌ها بسنده مى‌کنند و براى بهره‌مندى از رهنمودهاى قرآن و راه يابى به لايه‌هاى درونى آن، نه هيچ کوششى مى‌کنند و نه اصلاً به اين چيزها کارى دارند. سپس به اين مى‌پردازد که قرآن ريسمان و دستاويزى است که خدا فرو فرستاده تا ما بدان چنگ زنيم و خويش را از سياه‌چال بى‌راهى بر آوريم. نه اين که آن را ابزار دکان دارى و عوام فريبى و سود اندوزى سازيم و اينجاست که تيغ تيز طنز و طعن را بر مى‌کشد و به آنان که به هر گونه و شيوه‌اى قرآن را دکان سود اندوزى و مردم فريبى ساخته‌اند، سخت هجوم مى‌آورد و پاره‌اى از شيوه‌هاى عوام فريبانه آنان را بر مى‌شمرد و بدين گونه پرده تزوير، ريا، نفاق و نيرنگ آنان را مى‌درد. سرانجام سخن را به شکوه و شکايت قرآن در قيامت، از چنين قرآن خوانانى مى‌کشاند اين بود فهرست واره‌اى از ديد و داورى‌هاى سنايى در باره قرآن. و اينک با آوردن بيت‌هايى در اين زمينه مطلب فوق را مستدل مى‌گردانيم.

*قرآن چنان شکوه‌مند و متعالى و فرا رتبه است که فکر، فهم، عقل و وهم را در برابر آن جز حيرت و شيفتگى راهى نيست:

وهم حيران ز مشکل صورت‌هاش عقل واله ز سرّ سورت‌هاش

ص 171 بيت 13

عقل کل را افکنده در شدّت نفس کل را نشانده در عدّت

ص172بيت7

عقل نبود دليل اسرارش عقل عاجز شده است در کارش

ص176بيت1

به همين دليل شکوه‌مندى و فرا رتبگى است که هيچ سخنور بليغ و هنرورى نمى‌تواند سوره‌اى بل آيه‌اى همانند آن بياورد. نکته‌اى که در خود قرآن نيز چند بار آشکارا آمده است:

عقل و نفس از نهاد او حاجز فصحا از طريق آن عاجز

ص172بيت6

شگفتى‌ها و شکوه‌مندى‌هاى خدايى قرآن، تا بدانجاست که با گذشت روزگاران کهنه نمى‌شود و از طراوت و تازگى نمى‌افتد و روزگارى که همه چيز را کهنه مى‌کند و از طراوت و تازگى مى‌اندازد، به حريم والاى آن نمى‌تواند دست اندازد:

نشد از دور طارم ازرق‌1 عرق‌2 اوست و تازگى‌اش خَلَق‌3

1. طارم ارزق: گردش روزگار. 2. عرق: رگ و ريشه و اصل و بنياد هرچيز. 3. خلق: کهنگي.

ص173بيت6

*قرآن ظاهرى آراسته و باطنى پيراسته و پرورده دارد. يعنى هم ساختار زبانى و ظاهرى آن در اوج شيوايى، زيبايى، رسايى، فصاحت و بلاغت است و هم باطن آن سرشار از حقايق و معارف است و از اين روى هم برونى دل آويز دارد و هم درونى دل پذير:

مغز و نغز است حرف و صورت او دلبر و دلپذير صورت او

ص171بيت14

*از اينجاست که در ديد دل قرآن خوانانِ قرآن شناس، بهشتى است آراسته و خوانى است گسترده که چون به خواندن آن مى‌پردازند، خود را بر خوانى گسترده در بهشت مى‌يابند:

روضه انس عارفان است او جنّة الأعلى روان است او

ص172بيت12

کم ز مهمانسراى عدن مدان خوان قرآن به پيش قرآن خوانى

ص174بيت3

*نيز از اينجاست که به جان شيرينى مى‌بخشد و درد و داغ آن را درمان مى‌سازد:

دل مجروح را شفا قرآن دل پر درد را دوا قرآن

ص171بيت17

دل مجروح را شفا ز وى است جان محروم را دوا ز وى است

ص173بيت17

نکته‌اى که در خود قرآن نيز بدين‌گونه آمده است: «وَ نُنَزِّلُ منَ القُرآن ما هُوَ شِفاءّ وَ رَحمَةّ لِلمُؤمنين…؛ و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مى‌کنيم». (سوره اسراء، آيه 82)، و نيز در رواياتى چون: «و القرآن هو الدواء. همانا که قرآن دواست». (ميزان الحکمة، ج3، ص2520)

*از اينجاست که هم آدمى و هم پديده‌هاى ملکى و ملکوتى از قرآن قوت، قوّت، نوا و نيرو مى‌گيرند:

زان گرفته مقيم‌1 قوّت و قوت زاده ملک و داده ملکوت

1. مقيم: همواره، هميشه.

ص171بيت15

* قرآن از درون سو، چراغى است که راه شريعت و ديانت را براى روندگان روشن و آشکار مى‌سازد و آنها را از گمراهى و کژ راهى باز مى‌دارد و از برون سو، باور دينى مردم را پاس مى‌دارد:

از درون شمع منهج‌السلام وز برون حارس عقيده عام

ص172بيت17

پديدآورنده: سيد محمّد راستگو

 بشارت :: خرداد و تير 1385، شماره 53

قرآن از ديد گاه دانشمندان جهان

1.آلوارو ماچوردوم کومينز:

شاعر و نويسنده ومحقق اسپانيايى مى‌گويد: عده‌اى از من خواستند بعضى از سورهاى قرآن را برايشان ترجمه کنم من هم سوره توحيد را انتخاب کردم که از يگا نگى خداوند مى‌گويد اين سوره و موسيقى آن، آنچنان زيبا بود که براى من بسيار مهم بود. همچنين سوره فاتحه الکتاب را که در باره جهانى بودن خداوند است، ترجمه کردم. به اين‌ترتيب بود که جهانى بودن و يگانگى خداوند مرا به اين نتيجه رساند که اين دين مردمى‌ترين و منطقى‌ترين دين براى از بين بردن ناآراميها و مشکلات جوانان امروزى است

2. توماس کارلايل دانشمند و مورخ مشهور اسکاتلندى :

اگر يک بار به اين کتاب مقدس نظر افکنيم، حقايق برجسته وخصايص اسرار وجود طورى در مضامين جوهرى آن پرورش يافته که عظمت و حقيقت قرآن بخوبى از آنها نمايان مى شود و اين خود مزيت بزرگى است که فقط به قرآن اختصاص دارد و در هيچ کتاب علمى و سياسى واقتصادى ديگرى ديده نمى‌شود.

بلى؛خواندن بعضى از کتابها تأثير عميقى در ذهن انسان مى گذارد؛ ولى هرگز با تأثير قرآن قابل مقايسه نيست.

3. سديو مستشرق فرانسوى

قرآن مجموعه‌اى است که آداب و حکم چيزى را فروگذار نکرده است . اساس اين کتاب مقدس بر عدل و احسان و حکمت قرار گرفته و جامعه بشرى را به سوى فضايل انسانيت وکمال راهنمايى مى نمايد. معارف درخشان اسلام و احکام قرآن موجب سرشکستگى، بلکه‌کورى چشم عيبجويان و دشمنان اوست . در عظمت اين کتاب مقدس و آورنده آن همين‌قدر کافى است که بگوييم اعراب وحشى وباديه نشين را با نداشتن هيچ گونه امتياز و داشتن ‌هر گونه رذائل اخلاقى به درجه سعادت، بلکه در رديف معلمان بشريت درآورده است.

پديدآورنده: محمد باقر شجعيان

       

دانشنامه حوزه :: تفسير و علوم قرآنى :: قرآن :: کلياتى درباره قرآن :: قرآن از ديدگاه مشاهير جهان

بشارت :: مهر و آبان 1383، شماره 43

قرآن از ديدگاه مشاهير جهان

پروفسور مونتگمرى وات (محقق انگليسى)

قرآنى که فعلاً در دست است. خواه به زبان اصلى عرب باشد يا ترجمه انگليسى، مجموعه‌اى است از وحى و الهاماتى که محمّد ـ صلَّى اللّه عليه و آله ـ دريافت داشته است. به طور کلّى خدا گوينده است و مخاطب آن محمّد ـ صَلَّى اللّه عليه و‌آله ـ يا مسلمانان يا عموم خلايق مى‌باشند.

بنابر عقيده مسلمانان، قرآن کلام خداست و محمد(ص) خود نيز با اين ديد به آن نگريسته، مخاطب قرآن، عرب قرن هفتم است؛ لذا مى‌بايست کاملاً به زبان عربى باشد، بلکه مى‌بايست خود بخود به شما نمايانده شود، و همين خود ارزشى غير از ارزش ادبى است.

اگر کتابى از قلب بيرون آمده باشد به تمام قلوب نفوذ خواهد کرد، تمام صنايع و شاهکارهاى نويسندگى در مقابل آن بسيار کم ارزش خواهند بود. مى‌توان گفت:اوّلين صفت مشخص قرآن، سادگى و روشنى آن است. حقيقت و واقعيت آن به نظر من، يکى از شؤون بزرگ قرآن است.

بالأخره اين اوّلين و آخرين هنر کتابى است که موجب بروز انواع هنرها مى گردد و هر گونه ارزش و احترامى را براى پيرو خود، بوجود مى‌آورد. اسلام شناسى غرب:ص48

ويل دورانت (دانشمند و محقق و موّرخ معاصر:1885. م)

در قرآن، قانون و اخلاق يکى است، رفتار در قرآن شامل رفتار دنيوى نيز هست وهمه امور آن از جانب خدا و به طريق وحى آمده است. قرآن شامل مقرّراتى در خصوص ادب ، تندرستى ، ازدواج ، طلاق ، رفتار با فرزند ، برده ، حيوان ، تجارت ، سياست ، ربا ، دين ، عقود ، وصايا ، امور صناعت ، مال ، جريمه ، مجازات ، جنگ و صلح است .

مدت چهارده قرن، قرآن در حافظه اطفال مسلمان محفوظ مانده و خاطرشان را تحريک کرده، اخلاقشان را فرم داده و قريحه‌ى صدها ميليون مرد را صيقلى کرده است.

قرآن در جانها عقايدى آسان و دور از ابهام پديد مى‌آورد که از رسوم و تشريفات ناروا و از قيد مراسم بت‌پرستى و کاهنى آزاد است و ترقّى اخلاق و فرهنگ مسلمانان به برکت آن انجام گرفته و اصول نظم اجتماعى و وحدت جمعى را در ميان آنها استوار کرده و به پيروى مقرّرات بهداشت ترغيب‌شان کرده و عقولشان را از بسيارى از اوهام و خرافات و از ظلم و خشونت رهايى داده است.تاريخ تمدن، ويل دورانت، ج 11 ص52

منبع :بشارت ، مرداد و شهريور 1379، شماره 18