محمدعلى محمدى
روش هاى تبليغى پيامبر(ص)
تبليغ در زبان فارسى با دعوت، معرفى، تبيين و... مترادف است و در قرآن براى تبليغ از كلماتى چون: قول، تعليم، بيان، ذكر، دعوت، نبأ، انذار، تبشير، ابلاغ، موعظه، نصيحت و... استفاده شده است.پيش از تبيين روشهاى تبليغى پيامبر اعظم(ص) مناسب است از مهمترين عناصر تبليغ اشاره شود كه عبارتند از: پيام دهنده، پيام گيرنده يا مخاطب، موضوع، ابزار، شيوه، هدف، زمان و مكان و...از آن جا كه بررسى همه اين عناصر از حوصله اين مقاله خارج است، تنها به شيوه و روش پيامبر و ابزارهاى تبليغى آن حضرت اشاره خواهد شد.مهمترين خصوصيتهاى پيامبر(ص) كه از او مبلغ موفقى ساخته بود عبارت است از:
1- علم و آگاهى به محتواى پيام
اولين شرط براى پيامرسانى موفق، آگاهى صحيح و دقيق به محتواى پيام است وگرنه "خفته، خفته را كى كند بيدار؟" به فرموده قرآن بسيارى از گمراه كنندگان به خاطر ناآگاهى كه دارند ديگران را گمراه مى كنند: "و بسيارى از مردم، به خاطر هوى و هوس و بى دانشى، (ديگران را) گمراه مى سازند، و پروردگارت، تجاوزكاران را بهتر مى شناسد." (1) پيامبر(ص) براى تبليغ اسلام به تمام زواياى دين آگاهى كامل داشت. هيچ گاه از ظن و گمانهاى پوچ پيروى نمى كرد. قرآن نيز مى فرمايد: "از آنچه بدان آگاهى ندارى پيروى مكن."(2)
2- ايمان به حقانيت پيام
كسى كه به گفته خودش ايمان نداشته باشد، نمى تواند مبلغ موفقى باشد و "هر آن چه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند" مبلغى كه به محتواى پيامش ايمان نداشته باشد بزودى مى لغزد و به راحتى تسليم مى شود؛ آن چه در تمام مراحل تبليغ مددكار حضرت رسول بود، باور قلبى و يقين كامل او به هدفش بود. به خاطر ايمان و باور او به هدف مقدسش بود كه هيچ گاه تسليم نشد. به عنوان نمونه قريش براى مقابله با تبليغ رسول اكرم(ص) نزد ابوطالب(ع) رفتند و گفتند: برادرزاده ات خدايان ما را ناسزا مى گويد و آيين ما را به زشتى ياد مى كند و به افكار ما مى خندد و پدران ما را گمراه مى داند. يا از او بخواه دست از ما بردارد يا او را در اختيار ما بگذار و حمايت خود را از او سلب كن. ابوطالب(ع) با تدبيرى خاص آنان را بازگرداند اما به خاطر بيانات پيامبر(ص) و تأثير سخنان وى خصوصاً در ماههاى حرام كه حجاج به مكه مى آمدند، آنان بار ديگر نزد ابوطالب(ع) آمدند و اين بار تنها در قالب تهديد به وى گفتند: ابوطالب! تو از نظر شرافت و سن بر ما برترى. قبلاً هم گفته بوديم كه برادرزاده خود را از تبليغ آيين جديد بازدار اما تو اعتنا نكردى، اكنون صبر ما به پايان رسيده است، لازم است او را از هر نوع فعاليت بازدارى وگرنه با او و تو كه حامى او هستى مبارزه خواهيم كرد. ابوطالب قول داد سخنان آنان را به پيامبر اكرم(ص) بگويد و چون پيامبر(ص) حاضر شد، فرمودند: "عموجان! به خدا سوگند اگر خورشيد را دردست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند، تا از تبليغ آيين و تعقيب هدف خود باز گردم، هرگز چنين نخواهم كرد تا آن كه بر مشكلات پيروز شوم و به مقصد نهايى برسم يا در اين راه جان دهم." (3)
3- عمل به گفتار
ويژگى مهم ديگر مبلغ موفق، عمل گرا بودن اوست دريافت كنندگان پيام اگر ببينند گوينده به جاى اين كه اهل عمل باشد تنها اهل گفتار است بزودى از دور او پراكنده شده و گفتارش در دل كسى نمى نشيند.
پيامبر(ص) همواره، بيش از همه به دستورات دينى كه آن را ابلاغ مى فرمود، عمل مى كرد. با اين روش هم اطمينان و اعتماد مخاطب را جلب مى كرد و هم ثابت مى نمود كه عمل به دستورات دينى كار مشكلى نيست. عبادت هاى طولانى، راز و نيازهاى شبانه، ايثارهاى فراوان، همكارى در همه امور دينى و... از پيامبراكرم چهره اى ترسيم مى كند كه هيچ كس نمى توانست ادعا كند پيامبر به دستوراتى كه به مردم مى دهد عمل نمى كند. به عنوان نمونه اگر رسول اكرم(ص) دستور مى داد انفاق كنيد خودش سرآمد انفاق كنندگان بود به گونه اى كه گاه براى حضور در نماز جماعت لباس مناسبى برايش نمى ماند.
4- مدارا و ملايمت در ابلاغ
خداوند در اين باره مى فرمايد: "به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب و در كارها، با آنان مشورت كن اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش و) بر خدا توكل كن زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد".(4)
پيامبر نه تنها به اين دستور عمل مى كرد بلكه به ديگران نيز دستور مى داد چنين باشند به عنوان نمونه وقتى پيامبر(ص)، امير مؤمنان(ع) و معاذ را براى تبليغ به يمن روانه مى سازد مى فرمايد: "مردم را مژده و بشارت دهيد و آنها را از خود مرانيد. بر آنها سهل و آسان بگيريد نه سخت و دشوار."
5- خيرخواهى و دلسوزى براى مردم
از مهمترين ويژگيهاى رسول اكرم(ص) كه نه تنها دوستان بلكه دشمنان با انصاف نيز به آن معترفند خيرخواهى آن حضرت است: خيرخواهى او براى مؤمنان به حدى بود كه در چند آيه خداوند از آن حضرت مى خواهد به جهت خيرخواهى بيش از حد خودش را به مشكل و ناراحتى گرفتار نكند. در آيه 103 سوره يوسف مى خوانيم: " و بيشتر مردم، هر چند اصرار داشته باشى، ايمان نمى آورند" چنانكه در آيه ديگرى خداوند در وصف پيامبر مى فرمايد: "به يقين، رسولى از خود شما بسويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است، و اصرار بر هدايت شما دارد، و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است".(5)
6- تواضع
از اصلى ترين شرايط تبليغ و مبلغ موفق فروتنى و تواضع است. انسان متكبر و خودخواه نمى تواند به خوبى ازعهده تبيين و تبليغ آن چه بدان موظف است برآيد. خداوند دراولين دستور براى آشكار كردن دعوت به پيامبر(ص) مى فرمايد: "نخست خويشاوندان نزديك را انذار كن، آن گاه پر و بال رحمت را بر تمام پيروان با ايمانت به تواضع بگستران."(6)
7- سعه صدر
اين ويژگى نيز از شرايط لازم مبلغ موفق است. وقتى حضرت موسى مأموريت يافت براى تبليغ دين خداوند نزد فرعون رود از اولين دعاهايى كه كرد درخواست سعه صدر بود.
در قرآن ذكر شده خداوند به موسى گفت: "اينك به سوى فرعون برو، كه او طغيان كرده است." (موسى) گفت: "پروردگارا سينه ام را گشاده كن، و كارم را برايم آسان گردان و گره از زبانم بگشاى، تا سخنان مرا بفهمند" (7) پيامبر اسلام نيز همين ويژگى را داشت؛ چنانكه خداوند مى فرمايد: "آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم، و بار سنگين تو را از تو برنداشتيم؟ همان بارى كه سخت بر پشت تو سنگينى مى كرد و آوازه تو را بلند ساختيم." (8)
8- تبليغ به مقتضاى حال
مبلغ موفق كسى است كه به مقتضاى حال شنوندگان مطالب خودش را بيان كند. مردم به چند دسته تقسيم مى شوند. عده اى با براهين عقلى و مسائل آن آشنا بوده و ذهنى عقلانى دارند و به اصطلاح "اهل منطق و استدلال" هستند و عده ديگر كه غالب مردم هستند به عاطفه بيش از عقل توجه دارند و با اندرز كه بيشتر جنبه عاطفى دارد و با تحريك عواطف آنان مى توان آنها را به طرف حق متوجه ساخت و دسته سوم افرادى هستند كه سؤالات و شبهاتى در ذهن آنها وجود دارد كه مبلغ موفق بايد آن سؤالات و شبهات را پاسخ دهد تا آمادگى براى پذيرش حق پيدا كنند. يا اگر دشمنى قصد حمله به بنيانهاى فكرى و فرهنگى مسلمانان را داشت مبلغ موظف است با دفاع منطقى و دقيق و صحيح سره را از ناسره باز شناساند. پيامبر اعظم(ص) نيز موظف بود از همه روشهاى صحيح در تبليغ كمك بگيرد، چنانكه خداوند مى فرمايد: " (مردم را) با حكمت- گفتار درست و استوار- و پند نيكو به راه پروردگارت بخوان، و با آنان به شيوه اى كه نيكوتر است مجادله و گفت و گو كن." (9)
طبق اين آيه، رسول گرامى مأمور شده كه به يكى از اين سه طريق دعوت كند:
الف- حكمت
"حكمت" آن گونه كه در مفردات راغب آمده به معناى رسيدن به حق به وسيله علم و عقل است. مراد از حكمت در اين آيه حجتى است كه حق را نتيجه دهد آن هم طورى كه هيچ شك و ابهامى در آن نماند.
ب- موعظه
يعنى كارهاى نيك طورى يادآورى شود كه قلب شنونده از شنيدن آن بيان، رقت پيدا كند، و در نتيجه تسليم گردد، به عبارت ديگر، موعظه عبارت از بيانى است كه نفس و قلب شنونده را نرم كند و آنچه مايه صلاح حال شنونده است از مطالب عبرت آور كه آثار پسنديده و ثناى جميل ديگر آن را در پى دارد بيان شود.
ج- جدال
جدال كه به معنى مناظره و مباحثه نيز آمده است عبارت است از دليلى كه صرفاً براى منصرف نمودن خصم از آنچه كه بر سر آن نزاع مى كند بكار برود، يعنى خلع سلاح خصم با آن چه خودش قبول دارد و رد ادعاى دشمن. بنابراين، اين سه طريق كه خداى تعالى براى دعوت بيان كرده با همان سه طريق منطقى، يعنى برهان و خطابه و جدل منطبق مى شود.(10)
البته خداى تعالى موعظه را به قيد "حسنه" مقيد كرده و شايد قيد فوق اشاره بر آن است كه اندرز در صورتى مؤثر واقع مى شود كه خالى از هر گونه خشونت، برترى جويى، تحقير طرف مقابل، تحريك حس لجاجت او و مانند آن بوده باشد چه بسيارند اندرزهايى كه اثر معكوس مى گذارند به خاطر آنكه مثلاً در حضور ديگران و توأم با تحقير انجام گرفته، و يا از آن استشمام برترى جويى، گوينده شده است، بنابراين موعظه هنگامى اثر عميق خود را مى بخشد كه "حسنه" باشد و به صورت زيبايى پياده شود و جدال را هم به قيد" التى هى احسن" مقيد نموده است، و اين خود دلالت دارد بر اينكه بعضى از موعظه ها حسنه نيستند، و بعضى از جدالها حسن (نيكو) و بعضى ديگر احسن (نيكوتر) و بعضى ديگر هيچ حسنى ندارند و مبلغ موفق بايد از اين گونه موعظه ها و جدل خوددارى كند. مجادله و مناظره هنگامى مؤثر واقع مى شود كه حق و عدالت و درستى و امانت و صدق و راستى بر آن حكومت كند و از هر گونه توهين و تحقير و خلافگويى و استكبار خالى باشد و خلاصه تمام جنبه هاى انسانى آن حفظ شود. (11)
9- تفاهم و تكيه بر مشتركات
پيامبر(ص) در سراسر دوران تبليغ خويش بحث را از جايى كه مورد پذيرش طرف مقابل بود آغاز مى كرد. اين شيوه سازنده به ويژه در مواجهه با اهل كتاب به كار گرفته مى شد. خداوند مى فرمايد: "بگو اى اهل كتاب بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است، كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم، و بعضى از ما، بعضى ديگر را- غير از خداى يگانه- به خدايى نپذيرد. هر گاه (از اين دعوت) سر باز زنند، بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم".(12)
10- شناخت روشهاى دشمن در تبليغات ضد دينى
مبلغ موفق كسى است كه دشمن و راهكارهاى او را بشناسد و در مواقع لازم بتواند از نقاط ضعف دشمن استفاده كرده و با ابزارها و روشهاى دشمن مقابله كند.
در ادامه اين مقاله نگاه كوتاهى به روشهاى تبليغى دشمن و مقابله پيامبر اعظم(ص) با اين روشها خواهيم نمود.
روشهاى تبليغى دشمن و شيوه مقابله پيامبر(ص)
الف- تهديد و تطميع
وقتى آيه فاصدع بما تؤمر... نازل شد پيامبر(ص) دعوتش را علنى كرد و از اين زمان دشمنان آن حضرت به اولين حربه خودشان روى آوردند ابتدا به روشهاى مختلف حضرت را تهديد كرده و در بسيارى از موارد ايشان را آزردند، ولى وقتى اين حربه ها كارگر نيفتاد به تطميع آن حضرت روى آوردند كه پيشنهادهاى مالى چشم گير از جمله آنان بود. به عنوان نمونه يك بار بيست و پنج نفر از اشراف قريش نزد ابوطالب(ع) آمدند و با ارائه چند پيشنهاد مالى از ابوطالب(ع) خواستند جلوى پيامبر(ص) را بگيرد آنان گفتند اى ابوطالب اگر اين كارها را به خاطر نيازمندى و ثروتمندشدن انجام مى دهد ما ثروت هنگفتى در اختيار او مى گذاريم تا ثروتمندترين فرد عرب شود. اگر مقام مى خواهد، او را فرمانرواى خود مى كنيم و سخن او را مى شنويم. وقتى ابوطالب حضرت محمد(ص) را طلبيد و جريان را براى آن حضرت گفت محمد(ص) فرمود: بگويد "لا اله الا ا..."، چون قريش اين سخن را شنيدند همگى برخاستند و گفتند: آيا قرار مى دهد خدايان ما را يك خدا؟ پس بدين مناسبت اين آيات نازل شد: "آنها تعجب كردند كه پيامبر بيم دهنده اى از ميان آنان به سويشان آمده، و كافران گفتند: اين ساحر بسيار دروغگويى است آيا او به جاى اين همه خدايان، خداى واحدى قرار داده؟
اين براستى چيز عجيبى است سركردگان آنها بيرون آمدند و گفتند: "برويد و خدايانتان را محكم بچسبيد، اين چيزى است كه خواسته اند (شما را گمراه كنند) ما هرگز چنين چيزى در آيين ديگرى نشنيده ايم، اين تنها يك آيين ساختگى است آيا از ميان همه ما، قرآن تنها بر او (محمد) نازل شده؟" (13)
روايت شده كه پيغمبر(ص) پس از اطلاع از گفتار قريش گفت: "اى عمو اگر خورشيد در دست راست من قرار داده شود و ماه در دست چپ من، هرگز سخن خود را ترك نمى كنم." (14)
ب: تنها گذاشتن مبلغ دينى
يكى از سياستهاى مستكبران در طول تاريخ اين بوده كه نگذارند مردم دور مبلغان دينى و پيامبران الهى جمع شوند و با تهديد پيروان، تمسخر، فشارهاى اقتصادى، ضرب و جرح سعى مى كردند پيامبران را تنها بگذارند.
ج: پيشنهاد مصالحه
وقتى كافران ديدند كه توان مقابله با موج توفنده اسلام را ندارند، به پيامبر(ص) پيشنهاد مصالحه موذيانه اى دادند. آنان گفتند: اى محمد! بيا و از دين ما پيروى كن، ما هم از دين تو پيروى مى كنيم.تو يك سال خدايان ما را پرستش كن، يك سال هم ما خداى تو را عبادت كنيم. در اين صورت هر كدام كه بر حق باشيم ديگرى هم نصيبى از حق برده است.
به اين ترتيب اشراف در تلاش بودند با طرح شك در اين كه صراط واقعى معلوم نيست، پيامبر(ص) را به پذيرش قرائت خود وادار سازند و آنان نيز به قرائت پيامبر احترام بگذارند و به اين ترتيب بذر شك در دلها كاشته مى شد. اما پيامبر(ص) همچنان بر يقين خود باقى ماند و قرائت خود را كه از منشاء وحى گرفته بود، يگانه قرائت واقعى دانست و در دام آنان گرفتار نشد. اشراف حتى راضى شدند پيامبر(ص) در ظاهر به خدايان آنها احترام گذارد و آنان نيز خداى محمد را تأييد كنند. اما سوره كافرون در همين زمان نازل شد و آنان را ناكام گذاشت. خداوند در اين سوره مى فرمايد: "بگو، اى كافران آنچه را كه شما مى پرستيد، من هرگز نمى پرستم. و شما نيز آن خدا را كه من مى پرستم، پرستش نمى كنيد نه من معبودان شما را عبادت مى كنم، و نه شما خداى مرا عبادت مى كنيد.دين شما براى شما و دين من براى من"
د: استهزاء و تمسخر
اين وسيله نيز از وسايل عمومى دشمنان مبلغان الهى است كه از دير زمان مورد استفاده آنان بوده است. به عنوان نمونه خداوند درباره حضرت نوح مى فرمايد؛ "و (نوح) كشتى را مى ساخت و هر گاه گروهى از قومش بر او مى گذشتند مسخره اش مى كردند. وى گفت: اگر ما را مسخره مى كنيد، ما نيز شما را مسخره خواهيم كرد چنانچه شما ما را مسخره مى كنيد. پس بزودى خواهيد دانست كه كيست آن كه عذابى بدو رسد كه وى را رسوا و خوار كند و عذابى پاينده بر او فرود آيد."(15) اين روش درباره پيامبر نيز با شدت بيشترى پيگيرى مى شد، خداوند به پيامبر گوشزد مى كند كه اين سياست اختصاصى، به او نداشته و درباره پيامبران پيشين نيز مصداق داشته: "و هر آينه پيامبرانى كه پيش از تو بودند استهزاء شدند، پس كسانى را كه ايشان را تمسخر مى كردند آنچه بدان استهزا مى كردند- يعنى عذاب- فرو گرفت."(16)
استهزاء از اصلى ترين حربه هايى بود كه در طول عمر پيامبر بر عليه آن حضرت استفاده مى كردند .حتى ابن سعد، ابن اسحاق و بلاذرى اسامى استهزاءكنندگان را ضبط كرده اند از ميان دهها اسمى كه ابن سعد آورده، تنها دو نفر ايمان آوردند و بقيه در جنگها كشته شدند يا پيش از فتح مكه مردند. ابولهب در تمام دوران بعثت از هيچ كوششى در راه مبارزه با پيامبر(ص) كوتاهى نكرد. او و همسرش ام جميل چنان در تمسخر و آزار پيامبر(ص) پيشقدم شدند كه نامشان در قرآن در سوره تبت آمده است.
ابوسفيان بن حارث و امية بن خلف نيز از مسخره كنندگان پيامبر(ص) بودند و به قول مفسران سوره همزه درباره او نازل شد."(17)
هـ: توهين و افتراء
با بررسى آيات قرآن مشخص مى شود كه اين حربه از حربه هاى اساسى دشمنان دين بوده است. مشركان با ناسزاگويى و تهمت تلاش مى كردند قداست پيامبر(ص) را بشكنند. و آيات زيادى در اين باره وجود دارد كه به اين تهمتها پاسخ مى دهد. در سوره اعراف آيه 184 مى خوانيم: "آيا فكر نكردند كه همنشين آنها (پيامبر) هيچ گونه (اثرى از) جنون ندارد؟ (پس چگونه چنين نسبت ناروايى به او مى دهند؟) او فقط بيم دهنده آشكارى است (كه مردم را متوجه وظايفشان مى سازد". خداوند در سوره مؤمنون آيه 70 نيز ضمن اشاره به اين تهمت مى فرمايد: "آيا مى گويند او ديوانه است؟ ولى او حق را براى آنان آورده، اما بيشترشان از حق كراهت دارند ( و گريزانند). "اين آيه پاسخ روشنى به تهمت زنندگان است كه روشن مى كند هدف آنان از اين تهمتها حق گريزى است. همچنين خداوند درباره اتهام سحر به رسول خدا مى فرمايد: اين گونه است كه هيچ پيامبرى قبل از اينها بسوى قومى فرستاده نشد مگر اينكه گفتند: "او ساحر است يا ديوانه" آيا يكديگر را به آن سفارش مى كردند (كه همه چنين تهمتى بزنند)؟ نه، بلكه آنها قومى طغيانگرند".(18)
و- بهانه جويى و درخواست هاى غيرمنطقى
بسيارى از دشمنان مبلغان الهى و پيامبران وقتى دستشان از همه جا كوتاه مى شود به بهانه جويى روى آورده و با درخواست هاى غيرمنطقى و گاه درخواست هاى محال سعى مى كنند موقعيت مبلغان را پايين آورده يا آنان را در چشم مردم خوار كنند برخى از درخواست هاى غيرمعقول از حضرت محمد(ص) در اين آيات آمده است: "و گفتند: ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا اينكه چشمه جوشانى از اين سرزمين (خشك و سوزان) براى ما خارج سازى.... يا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد، و نهرها در لابه لاى آن جارى كنى... يا قطعات (سنگهاى) آسمان را -آنچنان كه مى پنداري- بر سر ما فرود آرى، يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى... يا براى تو خانه اى پرنقش و نگار از طلا باشد، يا به آسمان بالا روى، حتى اگر به آسمان روى، ايمان نمى آوريم، مگر آنكه نامه اى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم".
خداوند متعال در ادامه به پيامبر مى آموزد كه چگونه پاسخ اين معاندان اشكال تراش و بهانه جو را بدهد:
"بگو: منزه است پروردگارم (از اين سخنان بى معنى) مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟ تنها چيزى كه بعد از آمدن هدايت مانع شد مردم ايمان بياورند، اين بود كه (از روى نادانى و بى خبرى) گفتند: آيا خداوند بشرى را به عنوان رسول فرستاده است؟ بگو: (حتى) اگر در روى زمين فرشتگانى (زندگى مى كردند، و) با آرامش گام برمى داشتند، ما فرشته اى را به عنوان رسول، بر آنها مى فرستاديم" (چرا كه رهنماى هر گروهى بايد از جنس خودشان باشد).(19)
پيامبر(ص) در برابر اين درخواست ها به آنها وقعى نمى نهد، زيرا براى اعجاز شرايطى لازم است تا زمينه وقوع معجزه محقق گردد كه به چند مورد اشاره مى شود:
امور محال و غيرممكن كه امكان تحقق ندارد، از قلمرو قدرت بيرون است و هرگز مورد مشيت خدا قرار نمى گيرند.
هدف از درخواست اعجاز اين است كه به وسيله آن صدق گفتار پيامبر به دست آيد و سند و دليل بر ارتباط او با جهان فوق طبيعت باشد. هر گاه مورد درخواست مردم از پيامبرى فاقد اين خصيصه شود، دليلى ندارد كه پيامبر كارى را كه مربوط به شؤون او نيست انجام دهد. لذا چشمه اى كه از زمين بجوشد، باغى از خرما، خانه اى از طلا، دليلى بر ارتباط با غيب نخواهد بود.
منظور از درخواست معجزه، ايمان آوردن است و وقتى آنها لجوج هستند، چنين درخواستى اجابت نمى شود.