سيد منذر حکيم
اشاره:
اهداف بلند اسلام راستين در امامت تجلى يافته است و تحقق اهداف رفيع و گسترده امامت در مهدويت به ثمر مى نشيند.و مهدويت در فردى معصوم از تبار خاتم پيامبران تجلّى يافته است تا برگ برنده و زرّين تحقق تمام و کمال اهداف رسالتهاى الهى در طول تاريخ را از آنِ خود کند و قدرت دين را همراه حکمت و رحمت بر گستره زمين برافراشته نموده و بشريت سرگردان را به سر منزل معبود و مقصود هدايت نمايد.قرآن کريم روشى ويژه و منحصر به فرد براى مطرح نمودن دکترين مهدويت به کار گرفته است و تمام اصول خود را در اين الگو نهادينه نموده است. و با توجه به سنّتهاى تخلّف ناپذير الهى و نويد و تحقق اين آرمان بزرگ الهى را به بشريت داده است و منتظران راستين امام مهدى عجل الله فرجه اشريف را بينشى روشن و مسيرى صحيح و انگيزه اى متعالى بخشيده است، و آنان را به سوى سازندگى همه جانبه در دوران انتظار دعوت نموده و شاخصها و ويژگيهاى منتظران را نيز ترسيم کرده است.
کليد واژه ها:
1. قرآن کريم؛
2. اسلام؛
3. دکترين مهدويت.
1. قرآن کريم: يگانه مرجع وحيانى اسلام است که به صورت تدوين شده و مکتوب نيز به دست ما رسيده است.
اعجاز قرآن کريم، دسترسى انسانها به گزاره هاى وحيانى آن را آسان نموده است.از جمله وجوه اعجاز قرآن، اعجاز علمى آن است که قرآن را کتاب علم و دانش، و منبعى سرشار و لايزال قرار داده است، و حقايق و قوانين هستى را در کنار سنّتهاى الهى حاکم بر جوامع بشرى ـ به گونه اى بسيار گويا و قابل فهم ـ براى ما انسانها به ارمغان آورده، ما را به تحقيق و پژوهش در اين کتاب آسمانى مدوّن و تحريف ناپذير دعوت نموده است.بنابراين، براى دست يابى به ديدگاههاى آخرين آيين آسمانى در باب حقايق جهان هستى و سنّتهاى حاکم بر آن بايد به قرآن کريم مراجعه کرده و از رهنمودهاى اين کتاب نامتناهى و معجزه هميشه جاويد اسلام پيوسته بهره مند شويم، و بسيارى از اصول، فروع و نيز اسرار انسان و هستى را از متن و بطن قرآن کريم بيرون کشيده و در فضاى آشوب زده علوم، عرضه اى زيبا و آراسته از حقايق قرآنى داشته باشيم.
2. اسلام: قله هاى رفيع هستى، و قله هاى کمال انسانى را بهم پيوند داده، و راهنماى انسان در تمام مراحل هستى بوده است و همواره بهترين و شايسته ترين طرح و برنامه، امکانات و مسير رسيدن به قله هاى کمال انسانى را فرا روى انسان نهاده است و آخرين سخن خود را در آخرين آيات وحيانى خود ـ براى تمام بشريت ـ به خوبى ترسيم کرده است. آنجا که پيامبر خاتم پس از ابلاغ آخرين پيام الهى، و پايه گذارى مهمترين عامل استقرار حاکميت الهى در جامعه بشرى؛ يعنى امامت، به دريافت آيه اى رسا از محکمات ام الکتاب نايل مى گردد و آن را براى بشريت به عنوان هديه اى الهى اما بسيار بزرگ و بى بديل به ارمغان مى نهد:
(اليوم اکملتُ لکم دينکم و أتممتُ عليکم نعمتى و رضيتُ لکم الاسلام ديناً).
در چنين روزى با پايه گذارى اصل متين و استوار امامت در نهاد جامعه اسلامى، کامل ترين دين (اسلام) و متمم نعمت هاى الهى (نعمت امامت) بر انسانيت سايه افکنده، و اسلام در اين چهره زيبا و آسمانى تجلى يافته، مترقى ترين آيين الهى براى بشريت گشته است.
تمام نقشه هاى دشمنان اسلام، با بنيان گذارى اصل امامت، نقش بر آب شده و نويد پيروزى جهانى دين مبين اسلام، و شکست مفتضحانه بدخواهان اين رسالت آسمانى، عليرغم همه تنگناها و مشکلات، امرى مسلّم گشته، استقرار آيين حق در جامعه بشرى بدون ترديد و بدون وقفه انجام مى يابد و بشريت به سوى اهداف از پيش تعيين شده در حرکتى پيوسته و تکامل زا و تکامل آفرين خواهد بود.(اليوم يئس الذين کفروا من دينکم، فلا تخشوهم واخشون).
بنابراين، با توجه به استقرار اصل امامت در نهاد جامعه اسلامى و جامعه انسانى، هيچگونه ترس و واهمه اى از تسلط کافران و بدخواهان بر اين مکتب و برنامه الهى، نداشته باشيد؛ زيرا که تمام اميدهاى آنان به يأس و نوميدى تبديل گشته و نبايد به خود هرگونه هراسى را راه دهيد، و به جاى ترس از آنان، از آفريدگار حکيم، دانا، مهربان و تدبير کننده زندگى تان بترسيد، و در حقيقت از ضعفهاى خود در برابر تکاليف سنگين الهى که بر دوش شما گذاشته شده است و عدم حرکت در راستاى امامت راستين بايد بيم داشته باشيد.
اين پيام بسيار رسا و حکيمانه قرآن کريم، مسير طبيعى و منطقى تمام انسانها را در عصر امامت راستين ـ که پس از ارتحال ملکوتى خاتم پيامبران، عهده دار رهبرى جامعه انسانى است ـ ترسيم نموده است، و نقش امامت راستين را در طول تاريخ تبيين مى نمايد.
3. مهدويت: در اسلام از جايگاه رفيعى برخوردار بوده و آخرين قله از قله هاى امامت راستين براى بشريت است، که در جاى جاى آيات قرآن، ريشه و اصول و پايه هاى آن، و مصاديق و نقش هاى زيبا و حياتى آن گوشزد شده است.سوره هاى مکى و مدنى قرآن، به طور پيوسته و بسيار نغز، حق مدارى قوانين الهى و عدالت مدارى برنامه هاى اسلام را مطرح مى کند، و ارزشى بودن اين حرکت پيوسته را در امامت راستين اسلام متجلّى نموده، و نمونه بى بديلِ حق گرايى و عدالت مدارى را در مهدويت اسلامى خلاصه کرده است.
تجلّى اهداف بلند اسلام در امامت، و تجلّى امامت گسترده و فراگير در مهدويت، و تجلّى مهدويت در فردى از تبار خاتم پيامبران؛ يعنى حضرت محمدبن الحسن العسکرى عليه السلام به اين معناست که تمام اهداف انبياى پيشين را در مقطع زمانى خاص جارى و سارى کرده و برگ زرّين اين پيروزى موعود را در دست قدرت، حکمت و رحمت خود گرفته، بشريت را به سر منزل مقصود مى رساند.
روش شناسى فرهنگ آفرينى قرآن کريم
قرآن کريم براى آفريدن فرهنگى نوين، و زدودن فرهنگ جاهلى آميخته با واپس گرايى شرک و بت پرستى، لازم بود که جهشى نو و حرکتى پيوسته در جهت بازيافت توحيد ناب ـ و فراموش شده يا آلوده به مفاهيم مسخ شده و اساطير برخاسته از ذهنيتهاى حصار يافته با زنجيرهاى شرک و بت پرستى ـ را آغاز نمايد؛ به همين جهت، براى رسيدن به اين هدف بزرگ، روشى ويژه به کار گرفت.ترتيب نزول آيات و سوره هاى قرآن کريم در دوران 13 ساله مکه و ده ساله مدينه مى تواند نشانگر اين روش باشد.
هر چند که اصول اين روش در چند کلمه خلاصه مى شود، اما پياده کردن و اجراى صحيح آن به زمانى طولانى و آياتى فراوان و پيوسته نياز داشت، و آثار موفقيت روش قرآن را در تحقق يک جهش عظيم و آن هم در زمانى بسيار اندک ـ با توجه به عمق تخريب فرهنگى ناشى از تحريف مفاهيم بلند آسمانى، که در تعاليم ابراهيم خليل و تعليمات ناب موساى کليم و عيسى روح الله? تجلى يافته بود ـ مى توانيم لمس کنيم.
فرهنگ سازى و فرهنگ زايى قرآن کريم را در کنار آسيب زايى فرهنگ جاهلى بايد مطالعه نماييم، تا زيباييهاى فوق العاده و معجزه برتر اين کتاب الهى را به خوبى در يابيم.روش منحصر به فرد قرآن کريم در زير و رو کردن مفاهيم و ارزشهاى جاهلى، و تحوّل فرهنگ جاهلى گروندگان به اسلام به فرهنگ متعالى و ناب الهى، با مطالعه دقيق آيات قرآن کريم آن هم (به ترتيب نزول) به دست مى آيد.نقطه آغاز تحوّل را در مطلع سوره مبارکه علق و سپس در سوره حمد و مطالع سوره هاى مزمل، مدثر و قلم تا آخرين سوره که مائده باشد مى بينيم.دستور خواندن، و فراگيرى علم و معرفت، در يک محيط جاهلى و کاملاً بيگانه با علم و معرفت، توجه دادن به نام و نشان ربوبيت و پروردگارى، آفرينش و آفرينندگى و حرکت تکامل يافته هستى و انسان، بذل و بخشش و جود و کرم که براى يک عرب جاهلى بسيار معنادار و با ارزش است، و توجه دادن انسان به منبع بذل و بخشش و سرچشمه جود و کرم و سخاوت که در بخشش علم و معرفت بهترين تجلى را داشته است، و انسان را از تاريکى هاى نادانى به افقهاى پرفروغ دانايى رهنمون بوده، نشانگر يک جهش جديد و بسيار متفاوت با دنياى معروف علم در جهان آن روز مى باشد.
سير از آيات روشن و محسوس و ملموس الهى به سمت آيات نهفته و از ياد رفته، حرکتى بسيار زيبا، پر جاذبه و دقيق، با يک روان شناسى عميق بوده، که قله هاى معرفت را در دسترس همان انسان عصر جاهلى قرار داد. و با تکرار حکيمانه، و پيوستگى و آراستگى قالب هاى لفظى و مفاهيم بلند، و مراعات ظرفيتها و انگيزه ها و ايده آلها به صورتى عالمانه و انسان شناسانه يک تجربه بسيار بزرگ را عينيت بخشيد، و يک جهش عظيم نرم افزارى را پديد آورد که دانشمندان هنوز در حال مطالعه عميق آن هستند و بايد باشند.
آنچه مسلم و غيرقابل ترديد است، برکات و آثار مثبت اين روش الهى در قرآن کريم است که تمدن عظيم اسلامى مديون و مرهون آن مى باشد.تمام محورهاى عنوان شده در آيات قرآن به ترتيب نزول هر چند به تنهايى امکان مطالعه را داراست، ولى به صورت پيوسته با ساير مفاهيم و منظومه وار و در يک جا و يک واحد همه جانبه و آن هم فراگير براى تمام زمينه هاى وجودى انسان و جهان، به گونه اى دقيق تر قابل مطالعه خواهد بود.آيات ويژه مهدويت را به صورت جداگانه از ساير محورها و زمينه هاى مرتبط به آن مى توانيم ببينيم، ولى مطالعه آن به صورت يک بخش از يک کلّ به هم پيوسته، مطالعه اى دقيق و عملى بوده و آن را بهتر مى توانيم دريابيم.زيرسازهاى يک مفهوم و لوازم آن، و مفاهيم مرتبط به آن، در فهم بهتر آن مفهوم ـ در يک بررسى علمى ـ امرى اجتناب ناپذير مى باشد.
زيرساختهاى مهدويت در قرآن کريم
1. هدايت به حق
2. امامت فراگير
هدايت به حق، روح امامت راستين بوده و محور اصلى تمام برنامه هاى الهى براى تکامل و پيشرفت صحيح و مطلوب انسان مى باشد.هدايتى که خود حق است و انسانها را به سمت حق مى کشاند، تا با رسيدن به آن، و تحقق کامل آن، يک انسان هدايت يافته، امکان هدايت گرى پيدا کند، و با رسيدن به قله رفيع حق شناسى، حق خواهى و حق پرستى، ديگران را به حق شناسى و حق خواهى و حق پرستى رهنمون باشد.تمام تحولات هستى و جامعه انسانى را بر محور حق، و با هدايت به امر قرار داده است.
هاديان الهى، هميشه خود هدايت يافتگانى هستند که هدايتگرى مهمترين ويژگى آنان بوده، و يکى از آثار اين هدايت گرى فراگير، امامت راستين آنان براى ديگران مى باشد.بنابراين، اساس مهدويت را در اصل اصيل و اجتناب ناپذير "انّ علينا للهدي" بايد بيابيم، و سپس اين سير هدايتگرى را در جامعه بشرى تعقيب نموده، تا از راه همين ويژگى اساسى به امامان راستين دست يابيم، و اصول و افقهاى گسترده و قله هاى مرتفع اين هدايت را در کنار هم ببينيم، و کارکرد آن را در عرصه هاى به هم پيوسته زمانى از لابه لاى سنتهاى تخلف ناپذير الهى به دست آوريم، تا اين که قله رفيع اين يگانه محور تکامل بخش و تکامل آفرين را در اصل مهدويت راستين ببينيم.پيروزى مسلّم حق بر باطل، و بطلان پذيرى باطل ، و تجلى آن در ستم زدايى امامت راستين، و مقهور شدن مفتضحانه ستمگران، و سکاندارى متقيان و صالحان و بدست گرفتن رهبرى حرکت انسانها، به سمت اهداف والاى آفرينش، که در عبوديت گسترده آنان براى حق تجلى مى يابد، از آثار روشن و بينش عميق قرآن کريم در طرح حقيقت، و ابعاد و لوازم و نتايج طبيعى و منطقى (اصل هدايت الهى) مى باشد.
بنابراين، وراثت زمين از آنِ نيکان است، و پاکان از هر گونه شرک و بت پرستى و آلودگيهاى ستم و ستمگرى در تمام سطوح زندگى و در تمام ابعاد آن؛ يعنى عصمت و مصونيت از هرگونه انحراف، عهده دارى حاکميت، در تمام اين کره خاکى، را پشت سر خواهد داشت. و نياز اين امامت به مؤمنان صالح و صابر امرى بديهى بوده و جهاد با کژيها و کژانديشى ها و کژانديشان را سرلوحه کار آنان قرار خواهد داد.در اين مجموعه، نقش سنّتهاى تخلف ناپذير تاريخ، و نقش انسانها در تحولات فردى و اجتماعى جامعه انسانى، و نقش انبيا و اوصيا در هدايتگرى و کمال يابى انسان، و نقش امتحان ها و آزمونهاى الهى در پيشرفت انسان و رسانيدن او به اهداف آفرينش، و نقش امامت راستين همه با همديگر ديده شده، و قرار گرفتن مهدويت در قله رفيع امامت مسأله اى روشن خواهد بود.باطل ستيزى براساس حق طلبى و حق خواهى، و ظلم ستيزى براى برچيده نمودن بساط باطل و ستم و شرک و بت پرستى براساس اصول شناخته شده عدالت مدار، اصلاحى گسترده و فراگير را مى طلبد، و جهان انسانيت را با امامتى عدالت مدار، آرمان گرا و عبوديت پرور براى خالق يکتا آشنا مى سازد و پيوند مى دهد، و پايان حرکت انسان ها را در پيوند ناگسستنى انسان با حق و عبوديتِ فرا گير و همه جانبه و تکامل زا رقم مى زند. که چهره واقعى دين خاتم را چهره اى پرفروغ و بى بديل نشان داده (ليظهره على الدين کله) ، و پرچم عبوديتِ پيوسته انسان ها را براى حق که تجلى ربوبيت همه جانبه اوست بر افراشته خواهد نمود و (يعبدوننى لايشرکون بى شيئاً) به بهترين شکل، و در رساترين قامت خود نمايان خواهد گشت.و بدين ترتيب، دوران غيبتِ اسرار آميز، و انتظار شايسته، از فصلهاى به هم پيوسته اين حرکت راستين امامت و هدايت به امر خواهد بود.و با سپرى شدن فصل اين بارور شدن طولانى و دوران زمينه هاى تحقق آرمانهاى بلند الهى و مهدوى، و با رهنمود قرآنى (وليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً) بسترى آرام از امنيت و آرامش را براى پرتوافشانى عبوديت تکامل يافته فراهم خواهد نمود.
دکترين هدايت و امامت در سوره هاى مکى
(اِنّ علينا للهدى) ؛ به درستى که هدايت بر عهده ما است.راهنمايى، راهبرى، دستگيرى و هدايت گمراهان بر عهده آفريننده و هدايتگر اصلى جهان؛ يعنى خداوند متعال مى باشد.امّا اين که چرا وظيفه اصلى هدايت گرى بر عهده اوست؟ و چه کسانى مى توانند عهده دار اين وظيفه بسيار اساسى در حرکت، تکاپو و تکامل کائنات ـ از جمله انسانها باشند ـ در آيه اى ديگر روشن شده است.
2. (أفمن يهدى الى الحق أحقّ أن يتّبع أم من لايهدّى اِلا أن يهدى، فما لکم کيف تحکمون).
آيا کسى که به حق هدايت مى کند سزاوارتر است که پيروى شود يا اين که کسى که نيازمند به هدايت ديگران است؟ شما را چه شده است که در اين امر بسيار روشن و بديهى به خطا مى رويد؟
يعنى چگونه مى پذيريد که هدايت گرى بر عهده کسى باشد که خود نياز به آن داشته باشد؟پر روشن است که نيازمند به چيزى نمى تواند دهنده آن به ديگران باشد (وفاقد الشيء لايعطيه).بنابراين، هدايت گر اصلى بايد خود هدايت يافته باشد، و جز خدا هيچ کس چنين شايستگى را ندارد. و بر همين اساس، هدايت گران ديگر بايد در وهله اول، خود هدايت يافته باشند. و پيامبران الهى بدون نياز به تعليم ديگران، خود معلّم آنان هستند و تعليمات خود را از منبع وحى دريافت مى نمايند و براى ديگران مشعل داران پرفروغ هستند، به همين دليل آنان سزاوار راهبرى و راهنمايى گمشدگان، گمراهان و نيازمندان به هدايت هستند.
خداى منّان به خاتم پيامبران مى فرمايد:
3. (و وجدک ضالاً فهدى و وجدک عائلاً فأغنى) .
"خدا تو را گمراه يافت پس هدايت کرد، و نيازمند يافت پس تو را بى نياز نمود".
اين امر بيانگر يک اصل اجتناب ناپذير و بسيار بديهى مى باشد. و براى تمامى انبيا همين راه مطرح بوده و مى باشد.
4. (اولئک الذين هدى الله فبهداهم اقتده) .
"همانا (پيامبران) کسانى هستند که مشمول هدايت (مستقيم) الهى گشته پس به آنان اقتدا و از آنان پيروى کن."
5. (وجعلناهم أئمه يهدون بأمرنا و أوحينا اليهم فعل الخيرات) .
"و ما آنان را پيشوا (و پيشرو) قرار داديم، که با دستور و فرمان ما هدايت مى کنند، و به آنان از راه وحى، انجام نيکى ها را و آنچه که شايسته است تعليم نموديم."
بنابراين، زيرساخت امامت در قرآن کريم، همان هدايت است. هدايت به امر هم فقط توسط هدايتگر اصلى هستى ـ يعنى خدا ـ تحقق مى پذيرد.حال از اين سخن که هدايت وظيفه اصلى او است، و تمام نيازمندان به هدايت، توسط او هدايت مى يابند؛ چنين مى يابيم که تمام مردم، در همه اعصار و قرون بدون امام و پيشوا نخواهند بود.اين اصل فراگير بودن امامت و راهبرى را در سوره اسرا مى بينيم.
6. (يوم ندعو کل اناس بامامهم) .
"روزى که هر گروهى را با امامشان دعوت مى کنيم".
بنابراين، براى هر گروهى از مردم، امامى و پيشوايى منظور شده است و وظيفه آنان پيروى از او مى باشد.امامت فراگير و همه جانبه و در طول زمان و به طور پيوسته، اصل اجتناب ناپذير قرآنى است.و اين در تمام مقاطع تاريخى تحقق يافته، و ابراهيم (خليل الرحمن) براى هدايت گرى الهى منصوب شده و امامت و پيشوايى در اين نصب تجلى يافت، و سپس در نسل او ماندگار شد و استمرار اين امامت راستين به جهانيان اعلام شده است.
آنجا که مى فرمايد:
7. (وجعلها کلمه باقيه فى عقبه) .
"خداوند اين امامت و هدايت را در نسل او باقى و ماندگار قرار داد".
دکترين هدايت و امامت در سوره هاى مدنى
در اولين سوره مدنى چنين مى خوانيم:
(واذ ابتلى ابراهيم ربه بکلمات فاتمّهن قال انى جاعلک للناس اماما، قال و من ذريتى: قال لاينال عهدى الظالمين) .
و به ياد بياور آن زمانى که پروردگار ابراهيم، ابراهيم را مورد آزمايش قرار داد و با کلماتى او را آزمود و ابراهيم آن کلمات را به انجام رساند و در اين آزمون موفق شد، و خدا او را به پيشوايى و امامت منصوب نمود. ابراهيم به پروردگارش عرض کرد: از فرزندانم نيز (امام قرار مى دهى)؟ پروردگارش فرمود: عهد من ـ امامت ـ به ستمگران نمى رسد.
يعنى فرزندان ابراهيم که از ستمگرى رها هستند به اين امامت مفتخر خواهند بود.بنابراين، امامت الهى و راستين در نسل حضرت ابراهيم عليه السلام تداوم خواهد يافت، و علّت گزينش اين افراد براى پيشوايى، فقط شايستگى و پيشتازى آنان در مسير خيرخواهى اعلام شده است، و اين علت را در سوره هاى مکى ذکر نموده است. آنجا که مى فرمايد:
(ثم اورثنا الکتاب الذين اصطفينا من عبادنا... و منهم سابق بالخيرات باذن الله) .
به پيشوايان راستين، علم و دانش و کتاب را داده ايم. اين افراد مورد گزينش قرار گرفته اند... علت اين گزينش شايستگى آنان مى باشد ونشانه اين شايستگى پيشتازى آنان در انجام نيکى ها و خيرات (و خيرخواهى) مى باشد، که آنان را بر ديگران مقدّم مى دارد.
2. در سوره نساء ـ که ششمين سوره مدنى است و در آغاز مرحله تأسيس و راه اندازى حکومت الهى در مدينه نازل گرديده ـ مسأله ولايت امر و حاکميت الهى توسط پيامبر مطرح مى باشد دستور اطاعت و فرمانبردارى همه جانبه و بى چون و چرا به مؤمنان داده مى شود، و مؤمنان به لوازم پيامبرى و حاکميت توجه داده مى شوند. آنجا که مى فرمايد:
(اطيعواالله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منکم) .
"فرمانها و دستورات خدا را گردن نهيد و همچنين دستورات پيامبر و دارندگان فرمان، از خودتان را".
يعنى فرمانبردارى همه جانبه، لازمه حاکميت خدا و پيامبر و فرمانداران تعيين شده از طرف او مى باشد.
دارندگان امر و فرمانداران مورد نظر قرآن کريم چه کسانى هستند؟
در دهمين سوره مدنى؛ يعنى سوره رعد خط کلى اين اصل فراگير رانيز توضيح و پايه گذارى نموده است. هدايت گرى، روح اين فرماندار بودن و پيشوايى است که اصلى فراگير و مستمر در طول تاريخ خواهد بود.
3. بنابراين، در سوره رعد که دهمين سوره مدنى است، اصل ضرورت استمرار هدايت ـ که زيرساخت و روح امامت است ـ بيان شده است، و پيامبر را بيم دهنده اى که براى نسلهاى حاضر و آينده فرستاده شده، معرفى نموده، و در کنار او هدايت کننده اى براى هر قوم و هر نسل تثبيت شده است.
(انما أنت منذر و لکل قوم هاد) .
و در آيات بعدى اين هدايت گرى که در امامت و ولايت امر تجلى يافته مطرح مى شود، و فرد مورد نظر را با مشخصات روشن و دور از هر گونه ابهام بيان مى کند.
4. سوره مائده که آخرين سوره قرآن به ترتيب نزول مى باشد، عهده دار توضيح کافى و تثبيت اين اصل امامت راستين است که با آيات گوناگون وناظر به هم، که درآغاز و در لابه لاى آيات سوره مائده گنجانده شده است، منجَز و محقَّق بودن اين اصل، و به عنوان عنصر کمال دهنده دينِ مبين اسلام مطرح شده است.
آنجا که مى فرمايد:
5. (اليوم يئس الذين کفروا من دينکم فلا تخشوهم واخشون، اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتى و رضيت لکم الاسلام دينا) .
با توجه به ترتيب نزول آيات مربوطه در اين سوره، پيش از اين آيه سوم که در صدر سوره آمده، آيه شريفه (67) نازل گرديده بود؛ يعنى:
6. (يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته والله يعصمک من الناس، ان الله لايهدى القوم الکافرين) .
که در اين آيه دستورى قاطع و دندان شکن و تهديدى بزرگ براى تخلّف از ابلاغ اين دستور ـ که آخرين دستور از دستورات اساسى دين مبين اسلام است ـ مطرح شده است.
7. البته پيش از آيات ويژه حجه الوداع، آيه شريفه 55 در سوره مائده و در مناسبتى پيش از حجهالوداع، ولايت امر را در ولايت خدا و پيامبر و مؤمنانى که ويژگيهاى آنان در آيه و به صورت منحصر به فرد ـ البته با اشاره به حادثه معروف صدقه دادن يک انگشترى توسط حضرت على عليه السلام در حال نماز ـ حصر شده است.
اين تسلسل آيات، نشانگر تدرّج قرآن کريم در مطرح نمودن اصل امامت راستين است، که مرحله به مرحله بايد مسلمانان با اين اصل آشنا شده و آن را در فرهنگ خود به گونه اى نهادينه شده ببينند.
و با تحکيم پايه هاى اين اصل استوار اسلام که نشانگر ابديت و جهانى بودن و به روز بودن اسلام است و هيچ گونه جاى گزينى نيز ندارد، در آيه هاى مکى و مدنى، به طور موازى اصول و شعارهاى استراتژيک اصل راستين مهدويت و عدالتخواهى فراگير اسلام نيز مطرح شده است، و پا به پاى اصل هدايت و امامت، شعار عدالت طلبى و عدل گسترى اسلام همراه با روش صحيح، پايه گذارى، وگسترش اين فرهنگ در جامعه اسلامى و انسانى به چشم مى خورد.
و اينک به مهمترين آيات مربوط به اين اصل اشاره مى شود.
دکترين مهدويت در سُوَر و آيات مکى قرآن کريم
دکترين مهدويت داراى اهداف بلند، روشن، انسانى و اسلامى است.
عدالت شايسته اسلام در گستره جهان، در آن روزهاى تاريک چگونه مطرح مى گردد تا مايه اميدوارى گرديده، گرايش به اسلام را در وجود مخاطبان رسالت پيامبر برانگيزاند؟
1. آيات سوره مبارکه عصر پايه هاى استوار و روش صحيح نجات انسانيت از تباهى و خسران را مطرح و مورد تأکيد قرار مى دهد؛ به گونه اى که در آن روزها، اعراب جاهلى متوجه خطير بودن پيام جهانى اسلام نمى شدند، و نمى توانستند متوجه عظمت اين ايده بى بديل باشند، وگرنه با تمام وجودِ خود و با رفتن زير پوشش اسلام، سعى مى کردند تا به آرزوهاى بلند خود جامه عمل بپوشانند. شاهد اين مطلب اين است که بنى اميه وقتى که به تسليم شدن در برابر پيامبر ناچار شدند، سعى کردند که تمام اهداف توسعه طلبانه خود را با نام اسلام و با شعار حکومت و خلافت اسلامى جامه عمل بپوشانند.
قرآن کريم چهار اصل: ايمان، تلاش گسترده و همه جانبه (عملوا الصالحات)، و سفارش همديگر به حق (حق مدارى و حق خواهى)، و سفارش همديگر به صبر و استقامت و پايدارى را يگانه راه رسيدن به جامعه مطلوب و گسسته از تباهى مى داند که اين جامعه جامعه اى آرمانى و انسانى و فرامادّى خواهد بود.
2. در سوره اعراف، آيه 128 نيز وراثت زمين را از آن جامعه با تقوا مى داند و مسير طبيعى تاريخ را به سمت انتخاب اصلح و احسن که در جامعه متقين تبلور مى يابد ترسيم مى نمايد.
3. در سوره انبيا آيات 105 و 106 نيز وراثت زمين را از آنِ بندگان نيک و صالح و شايسته خدا قلمداد نموده است؛ بندگانى که عبوديت خدا را سرلوحه وجود و حرکت خود قرار داده اند.
(ان الارض يرثها عبادى الصالحون. ان فى هذا لبلاغاً لقوم عابدين) .
4. در حالى که در سوره قبل از اين سوره، به ترتيب نزول؛ يعنى سوره مبارکه ابراهيم، سنّت نابودشدن ستمگران ووراثت نمودن خدا باوران وخداترسان مطرح شده ومورد تأکيد قرار مى گيرد.
(فاوحى اليهم ربهم لنهلکنّ الظالمين و لنسکننّکم الارض من بعدهم ذلک لمن خاف مقامى و خاف وعيد. واستفتحوا و خاب کل جبار عنيد) .
5. همين معنا در مطلع سوره قصص که چهل و نهمين سوره به ترتيب نزول است درباره فرعون، هامان وکارگزاران آنان مطرح مى شود. و وراثت زمين به مستضعفان را عنوان مى نمايد.
6. در شصت و هفتمين سوره مکى؛ يعنى سوره ذاريات، هدف نهايى آفرينش؛ يعنى عبادت حق مورد تأکيد قرار مى گيرد تا هماهنگى هدف آفرينش با هدف ارسال پيامبران و وراثت زمين توسط صالحان با تقوا اعلام گردد، و مهدويت، نويد بخش تحقّق تمام اهداف آفرينش باشد.
دکترين مهدويت در سوره هاى مدنى قرآن کريم
چنانچه اهداف و شعارهاى دولت مهدوى را در سوره هاى مدنى دنبال کنيم خواهيم ديد که يک خط سير تکاملى در طرح شعارها و اهداف اين دولت موعود وجود دارد، و آيات سوره هاى مدنى مصرّانه و مبتکرانه با توجه به زيرساختهاى مطرح شده ـ و به گونه اى هماهنگ با اهداف و سنّتهاى ياد شده در آيات سوره هاى مکى ـ حکومت عدل جهانى و اسلامى را قاطعانه و بسيار آشکار و به عنوان يک استراتژى اسلامى قرآنى در آينده اى نه چندان دور، و به عنوان يک ارزش دست يافتنى مطرح مى نمايد.
1. در هفدهمين سوره مدنى؛ يعنى سوره مبارکه نور و در آيه 55 صريحاً وعده اى الهى؛ آن هم وعده اى براى مؤمنان شايسته، و گروه صالحان نيک انديش و نيکوکار از ميان مسلمانان داده شده است، و خلافت الهى را در گستره زمين همراه با اقتدار دينى و معنوى، و همراه با امنيت همه جانبه و جهانى؛ آن هم براساس حق پرستى و حق مدارى توسط اين جمع از مؤمنان پيش بينى نموده، و اين وعده الهى همراه با بشارت و اميدوارى مقتدرانه در جبين اين سوره سراسر نور و روشنايى مى درخشد، که جا دارد هر مؤمنى آن را هميشه ورد زبان خود قرار دهد و آن را براى خود و ديگران زمزمه کند و شعار خود قرار دهد تا در مراحل سازنده انتظار، در راستاى آن به گونه اى حرکت کند و امکانات خود را بسيج نمايد تا به راز نهفته انتظار به طور صددرصد نايل گردد.
(وعدالله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم فى الأرض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکننّ لهم دينهم الذى ارتضى لهم وليبدّلنهم من بعد خوفهم أمناً يعبدوننى لايشرکون بى شيئاً).
در اين آيه حداقل به ده ويژگى مهم اشاره شده است و اين ويژگى ها ويژگيهاى دوران ظهور است و همچنين به ويژگى هاى مؤمنان در دوران انتظار سازنده نيز اشاره نموده، و تکليف
مؤمنان را در دوران انتظار نيز روشن کرده است.
2. برنامه تفصيلى اين دولت عدل مدار و جهانى که در قرآن وعده آن آمده است و راهبر و تحقق بخش آن توسط خداوند هادى و خداوند هدايت گر است، در سوره مبارکه حج ـ که يکصد و چهارمين سوره در ترتيب نزول و هجدهمين سوره مدنى است ـ مطرح مى شود، آنجا که مى فرمايد:
(الذين إن مکّناهم فى الارض، أقاموا الصلاه و آتوا الزکاه وامروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الأمور).
که با توجه به آيه 55 سوره نور، همان تمکين مطرح شده، در آنجا نيز تکرار شده و به گونه اى روشن تر مورد بحث قرار مى گيرد، و همچنين عبادت حق که با (يعبدوننى لايشرکون بى شيئاً) به اجمال مطرح شده، در برنامه اى تفصيلى و فراگير؛ يعنى: اقامه نماز، پاسدارى از زکات، امر به معروف و نهى از منکر که وظيفه اى فراگير و همه جانبه مى باشد، به عنوان شاخصهاى اصلى اين حکومت مقتدر مهدوى (و هدايت يافته) خواهد بود.
3. در آيه نهم از سوره مبارکه صف، که يکصد و يازدهمين سوره به ترتيب نزول و بيست و پنجمين سوره مدنى است، هدف نهايى رسالت خاتم پيامبران، در مقايسه اى با ساير رسالتهاى گذشته، هدفى عالمانه و هدايت گرانه و شفاف ترسيم مى شود و کمال هدايت گرى و آنچه که هدايت شمرده مى شود مطرح مى گردد و دين و آيينى که سراسر، حق است و با حق فرستاده شده است؛ آن هم با چشم اندازى جهانى و قيمومت و اقتدارى فراجناحى و فرادينى مطرح
مى شود، و با تعبير (ليظهره على الدين کله) و سپس با پسوندى بسيار گويا و پر معنا و با تعبير (ولو کره المشرکون)؛ "هر چند که مشرکان ناخشنود باشند" و عليرغم خواست آنان، اين اقتدار و اين حاکميت دينى تحقق مى پذيرد. اين تکامل در طرح و در ترسيم اهداف رسالت خاتم پيامبران به سمت نهادينه کردن اين فرهنگ و اين اهداف جهانى حرکت مى کند و در همين محور شاهد تحولى چشم گير در تثبيت اين حقايق خواهيم بود.
4. در سوره مبارکه فتح که يکصد و دوازدهمين سوره به ترتيب نزول است همين تعبير مطرح شده در سوره صف نيز آمده است، ولى در آخر آيه به جاى (ولو کره المشرکون)، جمله (وَکفى بالله شهيدا) به چشم مى خورد که بيانگر رعايت و هدايت و نظر مستقيم الهى بر اين حرکت تکاملى تاريخ، و سنّت جريان يافته الهى مى باشد.
5. و بار ديگر؛ يعنى براى سومين بار در آيه 33 از سوره مبارکه توبه، که يکصد و سيزدهمين سوره به ترتيب نزول مى باشد همان آيه سوره صف تکرار مى شود تا اين اصل اساسى و چشم انداز حکومت اسلامى مهدوى بدون شک و ترديد و با لحنى قاطعانه براى تمام نسلها باقى بماند و ماندگار گردد.
6. البته در هر دو سوره صف و توبه نبايد از تکرار يک آيه مهم چشم پوشى کنيم. آيه اى که تمام تلاشهاى ستمگران را نقش بر آب نموده و تمام نقشه هاى تخريبى آنان را که در جهت انهدام دين مبين اسلام انجام مى پذيرد، بسيار پوچ و بى ارزش و بى نتيجه قلمداد مى کند.
در سوره صف چنين آمده است:
(يريدون ليطفؤا نورالله بأفواههم والله متم نوره...) .
آنها مى خواهند که نور خدا را با فوت دهان خود خاموش کنند، در حالى که خدا نورش را تمام نموده و رسالت خاتم پيامبران را به اهداف نهايى آن مى رساند. هر چند که کافران ناخشنود باشند و هيچ گونه تمايلى نداشته باشند که اسلام آشکار شود و بر خلاف ميل آنان اهداف رسالت تحقق مى پذيرد.
و همين مفاهيم و واژه ها در سوره مبارکه توبه تکرار شده است، اما با يک نکته بسيار نغز که هر گونه ترديد و احتمال عقب نشينى يا تخلّف در متن اراده الهى را نفى مى کند و با استفاده از کلمه مفيد حصر مى فرمايد:
(و يأبى الله الاّ اَن يتمّ نوره) .
"و او نمى خواهد مگر اين که نور خود را تمام کند".
يعنى خدا اصرار دارد که نور خود را تمام کند.
و بدين ترتيب با اين مقدمه گويا اهداف رسالت برفراز تاريخ به سوى قله اى دست يافتنى، مسلمانان را بسيج مى نمايد. و تمام تلاشهاى کافران و مستکبران را در دوران انتظار، پوچ، بى فايده و بى حاصل نشان مى دهد، و اراده الهى که از آستين مؤمنان راستين و هدايت گران صادق در مى آيد به منصّه ظهور مى رسد.
7. و بالأخره، با دست با کفايت امامت راستين، تمام اميدهاى کافران به يأس مبدّل مى شود و ديگر ترس از آنان و نقشه هاى جهنمى و خانمان برانداز آنان معنا ندارد.
(اليوم يئس الذين کفروا من دينکم فلا تخشوهم واخشون) ؛ و با توجه به امامت راستين، که بر قله بلند آن حکومت عدل مهدوى و امامت هدايت گر علوى ارزشهاى الهى را در متن برنامه هاى خود تجسّم مى دهد، دين پيامبر خاتم، دينى کامل و تمام عيار گشته، هيچ گونه نقص و کاستى نداشته، و از هر گونه عيب و آفتى مبرّا مى باشد.
(اليوم أکملت لکم دينکم واتممت عليکم نعمتى ورضيت لکم الاسلام ديناً) .
با نصب امامان راستين و تحقق اهداف کلان امامت راستين، دين شما کامل مى گردد و نعمت خدا بر شما نعمتى تمام و کمال گشته، و اسلام دين مرضى و مورد پسند حق براى خلق شده است.بنابراين، بايد تمام اهداف امامت راستين تجلى يابد تا کمال دين در عرصه هستى رخ نمايد و تمام اهداف آفرينش را در سراسر گيتى به منصّه ظهور برساند.
سخن آخر
ختم سخن در اين مقاله و راهى که طى نموديم در سه مرحله قرار داشت:
مرحله يکم: بدست آوردن روش قرآن کريم در عرصه فرهنگ آفرينى تا در پرتو آن به روش قرآن در عرضه دکترين مهدويت بپردازيم.
مرحله دوم: زيرساختهاى دکترين مهدويت را در قرآن کريم در اصل هدايت فراگير و اصل امامت فراگير و راستين يافتيم، و نحوه طرح آن را در سوره هاى مکى و سپس در سوره هاى مدنى پى گيرى نموديم.
مرحله سوم: روش مطرح نمودن اصول و اهداف دکترين مهدويت را در سوره هاى مکى و سپس در سوره هاى مدنى تعقيب نموده، روش نهادينه شدن مفاهيم اصلى و ساختار دکترين مهدويت را بدست آورديم.
آياتى از قرآن که درباره زنان، صفات و وظايف آنهاست
الف ـ صفات و ويژگيها
بيترديد، زن داراى خصوصيات روانىِ ويژهاى است که با داشتن آنها از مردها متمايز مىشود که در اين جا به برخى از اين خصوصيات اشاره مىگردد:
1. بر خلاف آن چه در برخى از عقايد و نوشتهها مطرح مىشود، زن مقدمه وجود مرد نبوده، براى او آفريده نشده است، بلکه هر يک از زن و مرد، براى تکميل يک ديگر آفريده شدهاند: "هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ;(بقره،187) آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها ]هر دو زينت هم و سبب حفظ يکديگريد[."(نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مرتضى مطهرى، ص 119، شرکت افست، چاپ نهم. )
2. از جمله ويژگيهاى زن آن است که وجود او براى مرد، خير و مايه سکونت و آرامش او است: "وَ مِنْ ءَايَـَتِهِيَّ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَ َجًا لِّتَسْکُنُوَّاْ إِلَيْهَا;(روم،21) از نشانههاى او اين است که از خودتان براى شما همسرانى آفريد تابه وسيله آنها آرام گيريد."
3. احساسات زن از مرد جوشانتر است، ولى جهتگيرى عقلى و استدلالى وى، همسنگ مردان نيست.( همان، ص 163. ) اين نکته از آيه شريفه: "الرِّجَالُ قَوَّ َمُونَ عَلَى النِّسَآء"(نسأ،34) فهميده مىشود.( تفسير الميزان، علامه طباطبايي;، ج 4، ص 217 و ص 347، مؤسسه اعلمى. )
4. ويژگيهاى ديگر زن که در احساسات او نهفته است، روحيه خواسته شدن و مطلوب قرار گرفتن است; بر خلاف مرد که خصوصيت او خواستن است(شهيد مطهري;، همان، ص 163. ) اين نکته از سوره روم، آيه 21 استفاده مىشود.( علامه طباطبايى، همان، ص 216. )
5. جلوهگرى و خودنمايى، از ديگر خصوصيات زن است; البته اسلام خواسته است که زن، اين غريزه طبيعى را در برابر شوهر خود ارضا کند: "وَ لاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلآ لِبُعُولَتِهِنَّ;(نور،31) و زينت خود را آشکار نسازند، مگر براى شوهرانشان."
ب ـ وظايف
وظايف زن نيز فراوان است که به برخى از آنها اشاره مىشود:
1. وظيفه شوهرداري: از آيه 21 سوره روم استفاده مىشود که زن بايد محيط خانواده را به گونهاى سامان دهد که عامل آرامش شوهر خود باشد.
2. فرمانبرى متواضعانه از شوهر: "فَالصَّـَـلِحَـَتُ قَـَنِتَـَتٌ;(نسأ،34) زنان صالح، متواضعند."
اين تعبير، نقطه مقابل تعبير: "والتى تخافون نشوزهن" يعنى نشوز در همين آيه شريفه است. اطاعت مستمر و متواضعانه، وظيفهاى است که قرآن کريم، به صراحت از زن خواسته است. روشن است اين فرمانبرى به معناى محروميت استقلال زن، در اراده فردى خود نيست، بلکه فرمانبرى در قلمرو حقوقى است که خداوند براى مردان، در نظر گرفته که مهمترين شاخصه آن، فرمانبرى در مسئله زناشويى است.( تفسير الميزان، علامه طباطبايي;، ج 4، ص 344، مؤسسه اعلمى. )
3. حفظ خود و اسرار و حقوق شوهر: "حَـَفِظَـَتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّه;(نسأ،34) زنان صالح در غياب ]همسر خود[، اسرار و حقوق او را، يعنى حقوقى که خداوند براى همسران آنها قرار داده، حفظ مىکنند."
روشن است که مهمترين شاخصه اين حفظ خود در غياب شوهر، حفظ در قلمرو مسائل ناموسى است. زن بايد در غياب شوهر، به طور کامل خود را حفظ کند، هم چنان که رازها و مسائل خصوصى شوهرش را نيز بايد نگه دار باشد.
4. رعايت پوشش واجب اسلامى: "يَـََّأَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لاِ ّ ?َزْوَ َجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَآءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَـَبِيبِهِنَّ ذَ َلِکَ أَدْنَيََّ أَن يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْن;(احزاب،59) اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو، جلبابها ]روسريهاى بلند[ خود را بر خويش فروافکنند. اين کار، براى اين که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است." در اين پوشش واجب، تنها چهره و دو دست، استثنا شده است.
5. نگهدارى چشمهاى خود از نگاههاى هوس آلود و حرام: "وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَـَتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـَرِهِنَّ;(نور،31) به زنان با ايمان بگو، چشمهاى خود را ]از نگاههاى هوس آلود[ فرو گيرند. غَضّ در لغت به معناى کاهش دادن است و غَضّ بصر، يعنى کاهش دادن نگاه. به ديگر سخن، يعنى خيره نشدن و تماشا نکردن و به اصطلاح، نظر استقلالى نيفکندن.( مسأله حجاب، شهيد مطهرى، ص 138 و 139، انتشارات صدرا. )
6. طريقه سخن گفتن با نامحرمان: در قرآن کريم، درباره شيوه سخن گفتن زنان با نامحرمان چنين آمده است: "فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِى مَرَضٌ;(احزاب،32) به گونهاى هوسانگيز سخن نگوييد که بيماردلان در شما طمع کنند." منظور سخن گفتن زنان همراه با خضوع است که در آيه شريفه از آن نهى شده است; يعنى نازک و لطيف کردن صدا با مردان، به گونه ايکه آنها درباره زن، گمان بد کنند و تحريک شوند.( تفسير الميزان، مرحوم علامه طباطبايى، ج 16، ص 309، مؤسسه اعلمى. )
7. عدم اختلاط با مردان: قرآن کريم، به صراحت به زنان پيامبر6 مىفرمايد: "وَ قَرْنَ فِى بُيُوتِکُنَّ;(احزاب،33) در خانههاى خود بمانيد." اگر هم گفته شود اين دستور به لحاظ مسائل سياسى و اجتماعى خاص بوده است،( مسأله حجاب، همان، ص 80. ) ولى آيات ديگرى نيز بر اين مسئله، به تصريح يا به کنايه دلالت دارند: "وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَـَعًا فَسْ ?‹َلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٍ ذَ َلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ;(احزاب،53) هنگامى که چيزى از وسايل زندگى را از آنان ]همسران پيامبر[ مىخواهيد، از پشت پرده بخواهيد. اين کار براى پاکى دلهاى شما و آنان بهتر است." روشن است که مخاطب اين سفارش، فقط همسران پيامبر6 نبوده، بلکه همه زنان را در بر مىگيرد.