عبادت در قرآن (2)

عباس عزيزى

 (والّذين اجتنبوا الطّاغوت ان يعبدوها و انابوا الى الله لهم البشرى).

با توجه به اينكه «بشري» در اينجا مطلق است همه گونه بشارت بر نعمت‌هاى الهى اعم از مادى و معنوى را شامل مى‌شود، اما اين بشارت وسيع و گسترده مخصوص كسانى است كه از پرستش طاغوت اجتناب ورزند، و به سوى خدا باز آيند كه مجموع ايمان و اعمال صالح در همين جمله جمع است. زيرا «طاغوت» در اصل از ماده‌ى «طغيان» به معنى تعدّى و تجاوز از حد و مرز است، و لذا اين كلمه بر هر متجاوز، و هر معبودى جز خدا، مانند شيطان و حكام جبّار اطلاق مى‌شود (اين كلمه در واحد و در جمع هر دو به كار مى‌رود).

بنابراين «اجتناب از طاغوت» با اين معنى وسيع و گسترده، دورى از هر گونه شرك و بت‌پرستى و هوا پرستى و شيطان پرستى و تسليم در برابر حاكمان جبّار و سلطه‌گرانِ ستمكار را فرا مى‌‌گيرد، «انابه الى الله» جامع روح تقوى و پرهيزگارى و ايمان است،‌والبته چنين كسانى در خورِ بشارتند. اين نكته نيز قابل توجه است كه عبادت طاغوت تنها به معنى ركوع و سجود نيست، بلكه هر گونه اطاعت را نيز شامل مى‌شود، ‌چنانكه در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى‌خوانيم: من اطاع جبّاراً فقد عبده. «كسى كه اطاعت زمامدار ستمگرى كند او را پرستش كرده است.»

سپس براى معرفى اين بندگان ويژه مى‌گويد: «بندگان خاصّ مرا بشارت ده» (فبشّر عباد)[1]/[2]

عبادت مخصوص اوست

« فاعبده و توكّل عليه»[3]

«او (خدا) را پرستش كن و بر او توكل نما.»

در آيه‌ى فوق دليل لطيفى بر اختصاص پرستش به خدا بيان شده است، و آن اينكه اگر پرستش به خاطر عظمت و صفات جمال و جلال باشد،‌اين صفات بيش از همه در خدا است، و ديگران در برابر او ناچيزند، بزرگترين نشانه‌ى عظمت. علم نامحدود و قدرت بى‌پايان است كه آيه‌ى فوق مى‌گويد هر دو مخصوص او است. و اگر پرستش به خاطر پناه بردن در حل مشكلات به معبود باشد، چنين كارى در مورد كسى شايسته است كه از همه‌ى نيازها و احتياج‌هاى بندگان و از اسرار غيب و نهان آنها با خبر است و توانائى بر اجابت دعوت و انجام خواسته‌ها دارد، و به همين دليل توحيد صفات. سبب توحيد عبادت مى‌گردد (دقت كنيد).

بعضى از مفسران گفته‌اند كه تمام سير انسان در طريق عبوديت پروردگار در دو جمله در آيه‌ى فوق خلاصه شده: «فاعبده و توكل عليه» چرا كه عبادت خواه ـ عبادت جسمانى باشد مانند عبادات معمولى و يا عبادت روحانى باشد مانند تفكر در عالم آفرينش و نظام اسرار هستى ـ آغاز اين سير است. و توكل يعنى واگذارى مطلق به خدا و سپردن همه چيز به دست او كه يك نوع «فناء فى الله» محسوب مى‌شود، آخرين نقطه‌ى اين سير مى‌باشد. در تمام اين مسير از آغاز تا انتها توجه به حقيقت توحيد صفات، رهروان اين راه را يارى مى‌دهد،‌و به تلاش و تكاپوى آميخته با عشق وا مى‌دارد.[4]

هر امّتى عبادتى دارد

«لكلّ امّةٍ جعلنا منسكاً هم ناسِكوه»[5]

«براى هر امتى عبادتى قرار داديم تا آن عبادت را (در پيشگاه خدا) انجام دهند».

در اين آيه‌ى مورد بحث مى‌فرمايد براى هر امتى عبادتى قرار داديم تا خدا را با آن پرستش كنند.

مناسك: چنانكه قبلاً هم گفته‌ايم جمع «منسك» به معنى مطلق عبادت است. و در اينجا ممكن است تمام برنامه‌هاى دينى و الهى را شامل شود، بنابراين آيه گوياى اين حقيقت است كه امت‌هاى پيشين هر كدام برنامه‌اى مخصوص به خود داشتند كه در آن شرايط خاص از نظر زمان و مكان و جهات ديگر كامل‌ترين برنامه بوده است، ولى مسلماً با دگرگون شدنِ آن شرايط، لازم بود احكام تازه‌ترى جانشين آنها شود.[6]

همه بر او سجده كنيم

« فاسجدوا لله و اعبدوا»[7]

«براى خدا سجده كنيد و او را پرستش نمائيد.»

گر مى‌خواهيد در صراط مستقيم حق گام برداريد تنها براى او كه تمام خطوط عالم هستى به ذات پاكش منتهى مى‌گردد سجده كنيد، و اگر مى‌خواهيد به سرنوشت دردناك اقوام پيشين كه بر اثر شرك و كفر و ظلم و ستم در چنگال عذاب الهى گرفتار شدند گرفتار نشويد تنها او را عبادت كنيد.

جالب توجه اينكه در روايات زيادى نقل شده است كه وقتى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به هنگام تلاوت اين سوره به اين آيه رسيد همه‌ى مؤمنان و كافرانى كه آن را شنيدند به سجده افتادند، طبق روايتى تنها كسى كه سجده نكرد «وليد بن مغيره» بود كه (شايد نمى‌توانست براى سجده كردن خم شود) كفى از خاك برداشت و پيشانى را بر آن گذاشت و اينگونه سجده كرد!

اين تعجب ندارد كه حتى بت‌پرستان به سجده افتاده باشند چرا كه لحن گيراى اين سوره از يك سو، محتواى هيجان‌انگيز آن از سوى ديگر، و تهديدهاى وحشتناك نسبت به مشركان از سوى سوم، و خارج شدن اين آيات مبارك از دهان پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) در نخستين مرحله‌ى نزول وحى از سوى چهارم، آنچنان گيرا و مؤثر و پرنفوذ بود كه هر دلى را بى‌اختيار تحت تأثير خود قرار داد، و حجاب‌هاى عناد و لجاج و تعصب و خودخواهى را هر چند موقت كنار زد، و نور توحيد را در قلوب، پرتو افكن كرد.

اگر خود ما نيز اين سوره را با دقت و تأمل، و با حضور قلب و توجه تلاوت كنيم، و خود را در برابر پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) و در جو نزول آيات بنگاريم، مى‌بينيم قطع نظر از عقائد خاص اسلامى چاره‌اى جز اين نداريم كه وقتى به آخرين آيه برسيم به سجده بيفتيم و در پيشگاه حق سرِ تعظيم فرود آوريم.

سجده‌هاى واجب

آيه‌ى فوق از آياتى است كه به هنگام تلاوت آن سجده بر همه واجب است. لحن آيه كه از صيغه امر در آن استفاده شد و امر دليل بر وجوب است، نيز گواه اين معنى است و به اين ترتيب بعد از سوره «الم سجده» و «حم سجده» اين سومين سوره‌اى است كه مشتمل بر سجده واجب است، هر چند طبق بعضى از روايات از نظر تاريخ نزول اولين سوره‌اى كه آيه سجده واجب در آن نازل شده همين سوره بوده است.[8]

نفى تكبر در عبادت

«و له من فى السّموات و الارض و من عنده لايستكبرون عن عبادته ولا يستحسرون ـ يسبِّحون اللَّيل و النَّهار لايفترون »[9]

«و براى اوست آنچه در آسمان‌ها و زمين است، و آنها كه نزد او هستند هيچگاه از عبادتش استكبار نمى‌كنند و هرگز خسته نمى‌شوند. ـ شب و روز تسبيح مى‌گويند و ضعف و سستى به خود راه نمى‌دهند.»

و از آنجا كه ممكن است اين توهم به وجود آيد كه خدا چه نيازى به ايمان و عبادت ما دارد؟ آيات مورد بحث نخست به پاسخ اين مى‌پردازد و مى‌گويد: «تمام كسانى كه در آسمان‌ها و زمين هستند از آن اويند» (و له من فى السّموات و الارض)

«و فرشتگانى كه در محضر قرب پروردگار هستند هيچگاه از پرستش او تكبر ندارند و هرگز خسته نمى‌شوند.» (و من عنده لايستكبرون عن عبادته ولا يستحسرون»[10]

«دائماً شب و روز تسبيح مى‌گويند و كمترين ضعف و سستى به خود راه نمى‌دهند.» (يسبِّحون اللَّيل و النَّهار لايفترون).

با اين حال او چه نيازى به طاعت و عبادت شما دارد، اين همه فرشتگان بزرگ، شب و روز مشغول تسبيحند، او حتى نياز به عبادت آنها هم ندارد، پس اگر دستور ايمان و عمل صالح و بندگى و عبوديت به شما داده، سود و فايده‌اش متوجه خود شما است.

اين نكته نيز جالب توجه است كه در نظام بندگان و موالى ظاهرى هر قدر بنده‌اى به مولا نزديك‌تر باشد، خضوعش در برابر او كمتر است، چرا كه خصوصيت بيشترى دارد و مولا نسبت به او نياز فزون‌تر!

اما در نظام عبوديت «خلق» و «خالق» قضيه بر عكس است، هر قدر فرشتگان و اولياى خدا به او نزديك‌تر مى‌شوند، مقام عبوديت‌شان بيشتر مى‌گردد.

غير خدا را عبادت نكنيد

«قل افغيرَ اللهِ تامرونى اعبد ايهَا الجاهلون»[11]

« آيا به من دستور مى‌دهيد كه غير خدا را عبادت كنم اى جاهلان.»

توحيد در عبادت يك حقيقت غير قابل انكار است تا آنجا كه هيچ انسان فهميده و عاقلى نبايد به خود اجازه دهد كه در برابر بتها سجده كند. لذا به دنبال آن با لحنى قاطع و تشديدآميز مى‌گويد: «بگو: آيا به من دستور مى‌دهيد كه غير خدا را عبادت كنم اى جاهلان.»[12]

«و اعبدوه و اشكروا»[13]

«او را پرستش كنيد و شكر او را به جاى آوريد.»

يكى از انگيزه‌هاى عبادت، حس شكرگذارى است در مقابل منعم حقيقى، شما مى‌دانيد منعم حقيقى خدا است پس شكر و عبادت نيز مخصوص ذات پاك خدا است.[14]

پى نوشت ها:
[1] . «عباد» در اصل «عبادي» بوده، «ياء» حذف شده و كسره به جاى آن است.
[2] . نمونه، ج19، ص411.
[3] . هود/123.
[4] . نمونه، ج9، ص288 و 289.
[5] . حج/67.
[6] . تفسير نمونه، ج14، ص164.
[7] . نجم/62.
[8] . نمونه، ج22، ص576.
[9] . انبياء/19.
[10] . «يستحسرون» از ماده‌ى «حسر» در اصل به معنى باز گشودن چيز پوشيده و كنار زدن پرده است، سپس به معنى خستگى و ضعف به كار رفته گويى نيروهاى انسان در چنين حالتى همگى آشكار و مصرف مى‌گردد و چيزى از آنها در بدن او مكتوم نمى‌ماند.
[11] . زمر/64.
[12] . نمونه، ج19، ص524.
[13] . عنكبوت/17.
[14] . نمونه، ج16، ص233.
منبع:سايت انديشه قم