سعيد طالب پور
در جامعه نابهنجارى هايى به وجود مى آيد كه به شكل پديده اجتماعى از فراگيرى بسيارى برخوردار مى شود. اغلب كسانى كه به اين نابهنجارى ها دچار مى شوند خود را از اتهام آن مبرا مى دانند و به شكلى مى پذيرند كه امرى ناخوشايند و رفتارى زشت است. برخى پديده هاى اجتماعى، خاص گروه ها و طبقاتى است به گونه اى كه آن را به سادگى مى توان به گروه سنى يا علمى و يا طبقه اى اجتماعى نسبت داد؛ زيرا رواج گسترده آن در اين گروه و يا طبقه اجتماعى نشان مى دهد كه نوعى همبستگى ميان گروه و پديده و يا هنجار و نابهنجار وجود دارد.
پديده نابهنجار چشم و هم چشمى از جمله پديده ها و نابهنجارى هايى است كه در ميان مردم و به خصوص زنان به شكل گسترده وجود دارد و هر زنى دست كم در موردى و يا زمانى گرفتار اين نابهنجارى اجتماعى است. قرآن از آن جايى كه دين زندگى است به همه مسائل اجتماعى و امور مرتبط به آن پرداخته است.
بازخوانى آيات قرآن با در نظر گرفتن هنجارها و نابهنجارى ها مى تواند افزون بر تحليل درست مساله به شخص اين امكان را دهد كه علل و عوامل آن را شناسايى و براى مقابله با آن چاره انديشى كند. در نوشتار حاضر كوشش بر آن است تا ريشه نابهنجارى چشم هم چشمى از منظر قرآن واكاوى شده و تحليل قرآن از اين مساله ارائه گردد كه با هم آن را از نظر مى گذرانيم.
چيستى چشم و هم چشمى
چشم و هم چشمى اصطلاحى است كه به نوع رفتار انسانى در حوزه عمل اجتماعى اشاره دارد. واكاوى واژگانى اين اصطلاح هر چند مى تواند بخشى از محتوا و مفاهيم آن را بازشناساند ولى تنها مولفه اى از مولفه هاى اين نابهنجارى را نشان مى دهد. به نظر مى رسد كه مولفه چشم در ايجاد اين پديده اجتماعى بسيار موثر است. به اين معنا كه هم در ايجاد و هم در علت و انگيزه، نقش چشم مهم ارزيابى شده است. در حقيقت اشخاصى كه گرفتار اين نابهنجارى هستند تحت تاثير بينايى قرار دارند.
با توجه به مساله رقابت كه در اين اصطلاح نهفته است، اشخاص براى دست يابى به اهداف رقابتى، دست به انواع و اقسام كارهايى مى زنند كه در چشم ديگرى بزرگ نمايند و به نوعى خودنمايى كرده و برترى و چيرگى خويش را نشان دهند. چشم پركنى و برترى جويى هدفى است كه در اين نوع رفتار مى توان شناسايى كرد.
كسانى كه به اين بيمارى دچار مى شوند و تحت تاثير اين پديده نابهنجار اجتماعى، عمل و رفتار و زندگى مى كنند خود تحت تاثير مواردى هستند كه به چشم مى آيد و مى كوشند تا از هم سطح هاى خويش كم تر نباشند از اين رو خود اقدام به رفتارى مى كنند كه در چشم ديگران مطرح شوند. بنابراين مولفه هاى اساسى چشم هم چشمى را مى بايست در تظاهر، رقابت، احساس خودكم بينى و ارضاى آن به اشكال مادى و ظاهرى و مانند آن دانست.
شخص مى كوشد چيزهايى را تهيه و به نمايش گذارد كه در چشم ديگرى خوب و زيبا و شگفت انگيز باشد و برترى خود را از اين طريق به رخ ديگرى بكشد.
ديدگاه روان شناسان
از نظر روان شناسان و كسانى كه در حوزه روان شناسى اجتماعى تحقيق و پژوهش مى كنند، پديده اى چون چشم و هم چشمى در ميان برخى افراد، نشانه وجود نوعى نياز براى جلب توجه اطرافيان و مورد تاييد قرار گرفتن از سوى آنهاست. بنابراين چشم و هم چشمى ارتباطى مستقيم با ميزان پذيرفته شدن افراد از سوى خود آنها دارد. بدين معنى كه هرچه افراد، وضعيت ظاهرى، توانايى هاى فردى و مالى خود را همان گونه كه هست، قبول داشته باشند كمتر به چشم و هم چشمى با اطرافيان خود مبادرت مى ورزند.
به اعتقاد روان پزشكان، زمانى كه افراد واقعيات زندگى و توانايى هاى فردى خود را قبول داشته باشند كمتر به نظرات ديگران در مورد خود توجه مى كنند و مى خواهند اطرافيان، آنها را همان طور بپذيرند كه در واقعيت هستند.
هم چنين وقتى افراد بيش از حد در پى كسب اطلاع از نظرات ديگران نسبت به خود باشند تلاش مى كنند تا همان طور كه ديگران دوست دارند در مقابل آنها ظاهر شوند و از همين طريق نظر مثبت آن ها را نسبت به خود جلب كرده و مورد تاييد آن ها واقع شوند. در اين صورت است كه اين افراد از واقعيات شخصيتى و توانايى هاى خود غافل شده و معيار خود را تاييد ديگران قرار مى دهند.
انسان، موجودى الگوپذير
از نظر روان شناسان اجتماعى چشم هم چشمى در حوزه الگوهاى رفتارى بسيار نقش آفرين است. كسانى، ديگرى خاص و يا ديگران مهمى را به عنوان الگو قرار مى دهند و مى كوشند تا از سرتا پا همانند الگو باشند ديگران مهم چنان رفتار شخص را تحت تاثير قرار مى دهند كه هر چيز ظاهرى كه در ايشان بيابد مى كوشد تا با همانندسازى، خود را با آنان تطبيق دهد.
الگوهاى رفتارى شخص مى تواند وى را به هر سوى بكشاند. اين مساله درباره همه كسان از پير و برنا و زن و مرد و عامى و عالم صدق مى كند. از اين رو در آيات قرآنى مساله اسوه و بهره گيرى از آن مطرح مى شود؛ زيرا انسان به طور طبيعى رفتارهاى خويش را براساس تاييد و يا همراهى با الگوها شكل مى دهد و اصولا مساله جامعه پذيرى كه اصلى بسيار مهم در زندگى اجتماعى بشر است، ريشه در الگوپذيرى انسان دارد. براين اساس مساله تقليد به دو شكل عاقلانه و كوركورانه در جوامع بشرى امرى طبيعى و غريزى است و انسان نمى تواند بى تقليد و الگوبردارى از ديگرى زندگى كند، بلكه حتى نمى تواند به كمال انسانى دست يابد. از اين رو آيات قرآنى با بيان داستان زندگى گذشتگان و ارايه الگوهاى مختلف در هر حوزه ريز و درشت زندگى، مى كوشد تا شخص در يك راه مستقيم با بهره گيرى از الگوهاى بينشى و نگرشى و رفتارى حركت كند و به سعادت دنيا و آخرت دست يابد.
به هر حال، مساله چشم و هم چشمى ريشه در اصول غريزى و فطرى بشر دارد و بازخوانى آن نشان مى دهد كه اين رفتار به سبب تحليل نادرست از موقعيت خود در جهان و زندگى اجتماعى پديد مى آيد. شخصى كه گرفتار بيمارى و نابهنجارى اجتماعى چشم و هم چشمى مى شود در حقيقت دچار جهل و ناآگاهى از وضعيت و موقعيت خود به عنوان انسان و هدف از زندگى است و از يك غريزه درست و فطرت سالم به شكل نادرستى بهره بردارى كرده است. قدرت و توانى كه در نهاد بشر قرار داده شده تا با كمك آن خود را به سعادت برساند ابزارى براى بازدارندگى وى از ترقى و كمال مى شود و جلوى پيش رفت و رشد و تكامل او را مى گيرد. اين گونه است كه ظرفيت و توانايى خود را در جايى ديگر هزينه مى كند كه سودى برايش ندارد.
ريشه يابى علل چشم و هم چشمى
چنان كه گفته شد منشأ چشم و هم چشمى را مى بايست در برخى از غرايز طبيعى و فطرى بشر جست. اگرچه شخصى كه گرفتار بيمارى چشم و هم چشمى مى شود و اين نابهنجارى را در خود رشد و تقويت مى كند به كژى و بيراهه مى رود. در انسان ها غريزه الگوپذيرى وجود دارد. همين غريزه است كه آدمى را براى رشد و تعالى و تكامل و جامعه پذيرى آماده مى كند. كودكان با تقليد، واژگان را مى آموزند و با تقليد از رفتار بزرگ ترها خود را با محيط اجتماعى هماهنگ مى كنند و با بهره گيرى از آن دانش هاى نظرى و تجربى منتقل مى شود و تكامل و رشد فردى و اجتماعى در جوامع انسانى روز به روز فزونى مى يابد.
اما كسانى كه دچار نابهنجارى رفتارى چشم و هم چشمى مى شوند از اين مسئله (الگوپذيرى و تقليدكردن فطرى بشري) به درستى بهره نمى گيرند و آن را در جايى نادرست هزينه و خرج مى كنند. همانند اين مسئله را قرآن درباره تقليد از باورهاى نادرست و آيين ها و اعمال و مناسك خرافى مطرح مى سازد و آن را به عنوان تقليد غيرمجاز و ناروا مورد سرزنش قرار مى دهد.
بنابراين مى بايست به كسانى كه گرفتار چشم وهم چشمى هستند آموخت به جاى آن كه در اين حوزه ها از ديگرى تقليد كنند، در امورى تقليد كنند كه براى آنان مفيد و سازنده است.
عامل ديگرى كه قرآن براى چشم و هم چشمى برمى شمارد، تكبر است. تكبر خصوصيت ضداخلاقى است كه در همگان به گونه اى وجود دارد. اين خصوصيت كه از آن به رذيلت اخلاقى ياد مى شود موجب مى شود تا شخص خود را برتر از ديگرى بيابد. از اين رو مى كوشد تا به هر شكلى شده برترى خويش را نشان دهد و خود را فراتر و بزرگ تر و برتر از ديگرى بنماياند. اين گونه است كه چيزهايى كه در خود مى يابد به رخ ديگرى مى كشد و در امورى كه احساس مى كند كه از برترى برخوردار نيست تظاهر به دارايى آن مى نمايد. از اين رو مسئله چشم و هم چشمى به عنوان تظاهر براى برترى جويى مطرح مى شود و شخص مى كوشد تا با تظاهر برترى خود را نشان دهد.
در داستان هاى قرآن و گزارش هاى آن به موارد بسيارى در اين حوزه اشاره شده كه مى توان به داستان ابليس در خود برتربينى و بزرگ نمايى اشاره كرد. ابليس كه مامور مى شود بر انسان سجده و اطاعت وى را به عنوان خلافت الهى بپذيرد، استكبار ورزيده و به اين استدلال كه وى از آتش آفريده شده و از موجودى كه از خاك و گل لجن ساخته شده برتر مى باشد. از اين رو استكبار مى ورزد و برترى خود را به رخ همگان مى كشاند. اين در حالى است كه وى مى دانست كه آدمى برترى ديگرى دارد كه به تعليم اسما و جعل آن پديد آمده است و در اين حوزه، ابليس را بر او برترى نمى باشد؛ ولى ابليس با ناديده گرفتن آن كوشيده تا با تظاهر، خود را برتر نشان دهد. (اعراف آيه 12)
تكاثرطلبى، از عوامل چشم و هم چشمى
تفاخر از ديگر عللى است كه قرآن براى بيمارى و نابهنجارى چشم و هم چشمى برمى شمارد. در سوره تكاثر به اين مسئله اشاره مى كند كه اعراب كه از هر جايى خود را دچار كمبود و حقارت احساس مى كردند براى جبران اين نقيصه به تفاخر روى مى آوردند. از اين رو با اشاره به امورى كه از نظر هر خرمندى باطل و نادرست است به ايشان يادآور مى شود كه تفاخر به اين امور چقدر پست مى باشد.
اعراب براى بيان برترى خويش و تفاخر بر ديگران به مال و منال و فرزند بسنده نمى كردند بلكه حتى به شمارش مردگان خويش در گورستان ها مى پرداختند تا فزونى نفرات خويش را به رخ ديگران بكشانند.(سوره تكاثر)
بنابراين اين تكاثرطلبى نيز مى تواند يكى ديگر از علل و عوامل چشم و هم چشمى باشد؛ زيرا شخص با اين شيوه مى كوشد تا امورى را گرد آورد كه بتواند به رخ ديگرى بكشد و خود را در حد و اندازه طرف مقابل و يا فراتر از آن بنماياند.
زياده خواهى هاى آدمى در همه حوزه ها وجود دارد. بنابراين زياده خواهى، خاص چيز و يا امرى نيست. از جمله زياده خواهى هاى آدمى مى توان به گردآورى مال و فرزند و امورى اشاره كرد كه به چشم مى آيد.
حسادت هاى فردى نيز در زمينه چشم و هم چشمى مى تواند نقش داشته باشد چرا كه افراد حسود به نوعى در پى همانندسازى با ديگران هستند و تمايلى نسبت به تمايز با اطرافيان خود نداشته و مى خواهند چيزى جداى آنچه مورد تاييد ديگران است، نباشند.
حسادت و غبطه
حسادت به معناى آن است كه شخص نعمتى را در ديگرى مى يابد و مى كوشد تا به نحوى آن نعمت از دست وى برود و يا به شكل نقمت و بلا درآيد. حسود آرزوى آن را ندارد كه شخص از نعمت برخوردار گردد بلكه مى خواهد تنها خود از نعمت برخوردار باشد و ديگرى از آن بهره اى نداشته باشد.
اما در برابر حسادت امر ديگرى نيز وجود دارد كه از آن به غبطه ياد مى كنند. غبطه به اين معناست كه شخص نعمتى را در ديگرى مى يابد و آرزو دارد كه او نيز داراى آن شود بى آن كه خواستار زوال نعمت از ديگرى و يا تبديل آن به نقمت شود. از اين رو غبطه امرى مفيد و سازنده است و موجب رشد و تعالى افراد مى شود. زيرا شخص مى كوشد تا با تلاش خويش و كمك و يارى خداوند به نعمتى سازنده و مفيد دست يابد. در مسئله درس و آموزش و امور معنوى غبطه موجب مى شود تا شخص تلاش كرده و خود را به مراتب عالى تر برساند.
از اين جاست كه مسئله سبقت و پيشى گرفتن از يك ديگر در امور خير پيش مى آيد. به اين معنا كه شخص امرى را خير و سازنده و مفيد و نعمتى بزرگ مى يابد و تلاش مى كند كه او نيز به آن دست يابد و يا آن را انجام دهد. اين گونه است كه مسابقه در كارهاى خير و نيكو در ميان اشخاص به عنوان رقابت سازنده و مفيد و هنجارى پسنديده خودنمايى مى كند و جامعه را به سوى تعالى و تكامل مى كشاند. قرآن دراين مسئله از مومنان خواسته است كه با استباق و پيشى گرفتن در امور خير، خود و جامعه را به سوى سعادت رهنمون سازند.(بقره آيه 148) به عبارت ديگر تنها در امور خير است كه قرآن به مسئله سبقت گيرى از هم و يا به تعبيرى چشم و هم چشمى مثبت و سازنده تأكيد مى كند.
به هر حال رقابت غيرسازنده ميان افراد جامعه، عامل مهمى در ايجاد چشم و هم چشمى است از اين رو مى بايست با آموزش درست و ايجاد بينش و نگرش سازنده، رقابت هاى نادرست را به شكل رقابت هاى سازنده چون مسئله غبطه تبديل و دگرگون ساخت و جامعه را از آثار زيانبار چشم و هم چشمى و صرف هزينه هاى بسيار در امور غيرمفيد رهايى بخشيد.
كمبود اعتماد بنفس
برخى از روان شناسان علاوه بر امور يادشده در خصوص علل و عوامل چشم و هم چشمى به مسئله ديگرى نيز توجه داده و گفته اند خودپندارى پايه و اساس اعتماد به نفس انسان ها است بنابراين وقتى افراد در مراحل رشد خود؛ مورد تاييد واقع شدن از سوى اطرافيان را به عنوان يك نياز اصلى در خود احساس كنند در اغلب موارد شرايط وويژگى هاى فردى و اجتماعى اطرافيان را مطلوب تر از خود ارزيابى كرده و دچار كمبود اعتماد به نفس مى شوند.
به اعتقاد روان شناسان اجتماعى، كمبود اعتماد به نفس نيز يكى ديگر از فاكتورهايى است كه مى تواند در افزايش چشم هم چشمى افراد تاثير به سزايى داشته باشد .
فرهنگ حاكم بر خانواده
افزون بر عوامل يادشده، فرهنگ حاكم بر خانواده و جامعه نيز تاثير به سزايى در نوع رفتار افراد دارد؛ به گونه اى كه وقتى افراد در محيطى رشد پيدا مى كنند كه مورد اهميت و توجه كافى اعضاى خانواده خود قرار گرفته و از استقلال نسبى برخوردار هستند، به ميزان كم ترى براى جلب نظر و تاييد اطرافيان خود تلاش مى كنند.
در پايان يادآورى اين نكته ضرورى است كه چشم و هم چشمى در ميان همگان وجود دارد و مسئله اختصاص به گروه و يا طبقه و يا جنسى خاص ندارد هر چند كه در ميان زنان مسئله چشم و هم چشمى به خاطر مسئله گرايش ذاتى زنان به تظاهر و خودنمايى بيشتر است. به اين معنا كه زنان از آنجايى كه به طور طبيعى و غريزى خواهان آن هستند كه خودنمايى كنند و تظاهر به برترى براى جلب رضايت ديگران نمايند به مسئله چشم و هم چشمى گرايش و تمايل بيش ترى از مردان نشان مى دهند.
براى رهايى از اين مشكل نيز مى بايست از همان روش هايى استفاده كرد كه در از ميان بردن تكبر و حسادت و تظاهر و تكاثر و ديگر رذايل اخلاقى استفاده مى شود. از اين رو تغيير بينش و نگرش مردم و تغيير الگوهاى رفتارى، از مهم ترين عوامل بازسازى و جلوگيرى از رواج پديده چشم و هم چشمى است.