سيد عبدالمجيد طباطبايى
شايد بتوان ترجمه قرآن مجيد را در همان سالهاى صدر اسلام، رديابى نمود; يعنى آن هنگامى که حضرت پيامبر (ص)، پس از فتح مکه در صدر گسترش اسلام و ابلاغ پيام وحى به سرزمينهاى همسايه برآمد و پيکهايى را با پيام قرآن به سوى آنها ارسال داشت .
اما ترجمه قرآن مجيد به زبانهاى اروپايى موضوعى است که در وهله نخست توسط غير مسلمانان و با انگيزه خصومتبا اسلام صورت گرفت و تنها در سده اخير است که مسلمين خود اهميت موضوع را دريافته و در اين ميدان قدم گذاشتهاند . بنابراين در بررسى ترجمه قرآن توسط غير مسلمانان به تحريفها، سوء برداشتها و سو ترجمههاى فراوانى بر ميخوريم که ناگزير به ذکر برخى از آنان خواهيم بود .
در اين نوشته تمرکز اصلى بر ترجمههاى قرآن به زبان انگليسى ميباشد . در ابتدا تاريخچهاى مختصر در ارتباط با اولين ترجمههاى قرآن به زبانهاى اروپايى ارائه خواهد شد و سپس برخى از ترجمههاى انگليسى به ترتيب زمانى ذکر شده و از لحاظ هدف و سبک ترجمه مورد بررسى کوتاهى قرار خواهند گرفت .
ترجمه کامل قرآن مجيد به زبانهاى اروپايى به قرن يازدهم ميلادى باز ميگردد . اين ترجمه به زبان لاتين و با هدف اسلامستيزى و به سرمايهگذارى مسيحيت صورت گرفته است . اين ترجمه نخستين، توسط محققى به نام رابرت کتن (Robert of ketton) در سال 1143 ميلادي، در پى فرمان و با هزينه يک کشيش عالى رتبه فرانسوي، معروف به پير از کليساى کلونى در شرق فرانسه (prience of the couny monastery) تحقق يافت . اين اولين گام، منجر به سوء برداشت و به خصوص تشديد خصومت عليه اسلام شد که متاسفانه آثار آن تا امروز در ميان مسيحيان همچنان باقى است .
رابرت کتن، مصمم به استفاده از زبان سخيف و تند در ترجمهاش بود; به طور نمونه ميتوان به گفتههاى خود او استناد نمود که نوشته است: «پدر پير شايسته تکريم است; زيرا پس از آنکه رهبران کليسا به دين کفرآميز اسلام اجازه رشد و تقويت و گسترش طى 537 سال را دادند، پدر پير در صدد افشاى پايه و اساس اسلام بر آمد . من در ترجمهام نشان دادهام که مسلمين از چه جريان پالايندهاى آب خوردهاند . وظيفه من تنها شروع کار و فراهم آوردن تمهيدات بوده و ادامه آن با ديگران است . من دود حاصل از اين آتش را پراکندم، باشد که پدر پير آن را به کلى خاموش نمايد .»
نسخه اصلى آنچه گذشتبه خط خود مترجم در کتابخانه آرمورى پاريس (Paris Armorylibrary) موجود است . (1) همانگونه که رابرت پيشبينى کرده بود، متاسفانه ترجمه ناقص و سخيف او پايه و اساسى شد براى ترجمههاى بعدى قرآن به زبانهاى ديگر . بهطور مثال اولين ترجمه ايتاليايى قرآن از روى ترجمه رابرت صورت گرفت که توسط آندره آريو بينى ( منتشر شد . اين ترجمه ايتاليايى مبناى اولين ترجمه به زبان آلمانى توسط سالمن شويگر (solmonschweigger) که مبلغى در نورنبورگ بود، قرار گرفت . ترجمه آلمانى سپس مبناى اولين ترجمه هلندى در سال 1681 شد; بدون اينکه ذکرى از نام مترجم به ميان آيد .
بنابراين مشاهده ميشود که يک ترجمه متعصبانه، که در پى اغراض پدران کليسا در ستيز با اسلام صورت پذيرفته بود، مبناى سه ترجمه ديگر قرار گرفت . مسيحيتبراى مدت پنج قرن بهطور مستقيم يا غير مستقيم، در منازعات سرسختانهاش عليه اسلام، از ترجمه رابرت سود ميجست .
اين وضعيت ترجمههاى اروپايى قرآن از قرن يازده تا هجده بود . در سال 721، ترجمه ثانى قرآن به زبان لاتين توسط لوديکو ماراچى (Ludovice Marrachi) صورت پذيرفت که اين نيز با هدف ابطال و رد اسلام انجام گرفت . اين ترجمه از ترجمه پيشين بسيار خصمانهتر و موضعگيريهاى آن نسبتبه اسلام، بسيار نفرتانگيزتر بود .
در قرن نوزدهم اساسا شرقشناسان و ديگرانى که با زبان عربى آشنايى پيدا کرده بودند، وارد عرصه ترجمه شدند . البته ترجمه آنان نيز عارى از نقص و سوء برداشت نيست .
در قرن بيستم، خود مسلمانان وظيفه ترجمه قرآن را به دوش گرفتند . اين جريان روز بروز قوت بيشترى يافته است ولى هنوز در ابتداى مسير قرار دارد .
در مورد نقش کشور ايران، بايد ذکر شود که خوشبختانه مرکز ترجمه قرآن مجيد در شهر قم تاسيس شده و به فعاليت مشغول است و در اين راستا مجلهاى را نيز تحت عنوان «ترجمان وحي» هر شش ماه يکبار منتشر ميسازد که شامل مقالات و اخبار مربوط به ترجمههاى قرآن است .
بنابر آنچه گفته شد، تاريخچه ترجمه قرآن مجيد به زبانهاى اروپايى را ميتوان به سه دوره کلى تقسيم نمود: 1 . قرون وسطى تا دوره رنسانس; عمدتا با نيتهاى خصمانه، توسط متوليان کليسا . 2 . اوائل قرن نوزدهم; در پى شکلگيرى و قوت يافتن علوم اجتماعى و مطالعات شرقشناسي; توسط شرق شناسان غير مسلمان . 3 . عصر حاضر; در پى آگاهى مسلمين و نيز برخوردارى از امکانات اطلاع رسانى پيشرفته; توسط خود مسلمانان .
در ادامه بحث ابتدا به معرفى و توضيح در مورد مطرحترين مترجمان غيرمسلمان و سپس مترجمان مسلمان خواهيم پرداخت .
يکى از مطرحترين مترجمان غير مسلمان قرآن الکساندر راس (Ross Alexander) ميباشد . عنوان ترجمه او که اولين بار در سال 1649 به چاپ رسيد، عبارت است از «قرآن محمد ترجمه شده از عربى به فرانسه» . اين ترجمه به تازگى به انگليسى برگردانده شده است . اين ترجمه فرانسوى حداقل هشت نوبتبه چاپ رسيده که تازهترين آنها در سال 1856 بوده است . اين اثر نمونهاى است از يک ترجمه ناقص که حاصل کار يک مبلغ شرقشناس به حساب ميآيد . در مقدمه اثر، راس مقصود خود را از ترجمه براى خوانندگان، چنين توصيف مينمايد: «به نظرم مناسب آمد که با شناختبهتر دشمنان ناچيز، بهتر ميتوان به جنگ آنها رفت ... پس قرآن او را ترجمه نمودم .» (2) و در ضميمه همين اثر متعصبانه به عنوان ذيل، بر ميخوريم: «هشدار لازم براى کسانى که ميخواهند بدانند چه سودى و يا چه خطرى در خواندن قرآن وجود دارد .»
اما در مورد کيفيتخود ترجمه، به همين توضيح زومر ( (Zwemer بسنده ميکنيم که گفته است: «راس با عربى بسيار ناآشنا و يک محقق غير آگاه فرانسوى بود . بنابراين ترجمهاش آکنده از خطاست .» (3)
در رابطه با خصمانه بودن اين ترجمه شايد بارزترين اشکال همان عنوان اثر باشد; يعنى «قرآن محمد» . بدين ترتيب مترجم خواسته است الهى بودن قرآن را منتفى کند و آنرا به مثابه يک اثر شخصى و انسانى و به عبارتى غير الهى جلوه دهد .
يکى ديگر از ترجمههاى قرآن که در غرب رواج بسيار يافته است، ترجمهاى استبه زبان انگليسى توسط جورج سيل ( (George Sale با عنوان «قرآن ترجمه شده به زبان انگليسى مستقيما از زبان عربي» . البته قابل ذکر است که اين ترجمه نيز با نام «قرآن محمد» شهرت يافته و در سال 1734 در لندن به چاپ رسيده است . آخرين چاپ اين ترجمه در سال 1975 بود . جورج سيل براى ترجمهاش مقدمه مفصلى - بالغ بر دويست صفحه - نوشته و در آن به بررسى نکات متعددى از قبيل جغرافياى جزيرهالعرب، عربستان قبل از اسلام، اديان و باورهاى مردم در دوران پيش از ظهور اسلام، شخصيت پيامبر، و ... پرداخته است . البته منابع مورد استفاده وي، منابع موثقى نيست . وى بدون هيچ پروايى به اظهار نظرهاى شخصى در مورد مسائل قرآن و شان نزول سورهها و آيات پرداخته است . در قسمتهاى متعددى از مقدمه خود تلويحا بيان مينمايد که قرآن تقليدى است از کتاب مقدس پيشين . سبک ترجمه سيل نسبتا ادبى است; ولى در ترجمهاش نقايص، سوءبرداشتها و تحريفهاى عامدانه بارزى به چشم ميخورد . براى نمونه در ترجمه «بسم الله الرحمن الرحيم» ، وى از ترجمه رحيم سرباز زده و در هر جايى که کلماتى از يک ريشه مثل «رحمن» و «رحيم» از پى هم آمدهاند، اظهار نظر مينمايد که اين تکرارى استبيهوده و بيمعنا و در صورت ترجمه موجب نقصان و نابهنجارى ترجمه خواهد شد .
ديگر از مواردى که ميتوان به آن اشاره نمود، شيوه ترجمه حروف مقطعه توسط سيل است; مثلا «الف لام ميم» را به A.L.M ] » ترجمه نموده است . به عبارت ديگر ميتوان گفت که در ترجمه اين حروف، معادل الفبايى انگليسى را به کار گرفته است; در حاليکه برخى ديگر از مترجمان سعى در حرفنگارى در اين موارد داشتهاند; يعنى مثلا همان الف لام ميم را به Alif, Lam, Mim ] » ترجمه کردهاند . بنابراين جانب احتياط را بيشتر رعايت نمودهاند و حرفى را که نتوانستهاند درک کنند، به همان گونه اصلي، فقط حرفنگارى کردهاند .
ديگر از کاستيهاى اين ترجمه، حذف بخشى از آيات است; به طور نمونه مشاهده ميشود که آيه 98 از سوره آلعمران ناقص ترجمه شده و از ترجمه بخشى از آن بهطور کلى صرفنظر شده است .
همچنين مشاهده ميگردد که در ترجمه برخى از آيات، تفسير به راى صورت گرفته و مثلا «يا ايها الناس ...» در برخى آيات به «اى مردم مکه ...» ترجمه شده است .
ديگر از مترجمان غير مسلمان قرآن، رادول Radwell, J.M) » است . ترجمه وى تحت عنوان «القرآن» در لندن به سال 1861 به چاپ رسيده است . اين مترجم، اصالت ترتيب سورهها را زير سؤال برده و ترتيب جديدى براى ارائه سور اتخاذ نموده است . رادول نيز عقيده داشت که قرآن تقليدى است از کتب مقدس مسيحيان و يهوديان .
وى همچنين سخنان سخيف و ناروايى را به پيامبر اسلام نسبت ميدهد . ترجمه رادول نيز داراى خطاها، سوءترجمهها و سوءبرداشت ميباشد; بهطور نمونه آيه دوم از سوره کوثر را بدين نحو ترجمه مينمايد: «پس براى پروردگار نماز بگذار و قربانيان را هلاک ساز .» (4) يا در مورد کلمه عبد در آيه دهم سوره علق توضيح ميدهد که «چون بردگان به دين اسلام در ميآمدند، قرآن اين کلمه را به کار برده است» .
از جمله ترجمههاى ديگر انگليسى قرآن توسط غيرمسلمانان، بدين قرار است: ترجمه پالمر (Palmear, E . H) چاپ لندن به سال 1880; ترجمه ريچارد بل (Bell, Richard) چاپ لندن به سال 1937; ترجمه آربرى (Arberry, A . j) چاپ لندن به سال 1955; ترجمه داود (Dawood, N . j) چاپ لندن به سال 1965 .
البته هر يک از ترجمههاى مذکور، نقايص خاص خود را دارند و در اين مقاله، مجال بررسى آنها نيست و البته همانگونه که ذکر شد، علاقهمندان ميتوانند براى مطالعه بيشتر در اين زمينه به مجله «ترجمان وحي» ، منتشره از سوى مرکز ترجمه قرآن مجيد، که هر شش ماه يک بار به چاپ ميرسد، مراجعه نمايند .
همانگونه که ذکر شد در سده اخير خود مسلمانان تصميم به ترجمه قرآن مجيد گرفتهاند . در اين ميان، زبانمادرى برخى انگليسى بوده و برخى ديگر عربزبان يا غير آن بودند . در اين بخش به بررسى برخى از ترجمههاى انگليسى قرآن توسط مسلمانان خواهيم پرداخت . از ميان مترجمان مسلمان به سه مترجم اشاره خواهد شد . يکى از اروپا، ديگرى از آسيا و سومى از امريکا، محمد مارمادوک ويليام پيکتال (Pickthal, Mohammed Marmoduke) مترجم بريتانيايى مسلمان قرآن است . ترجمه او تحت عنوان «مفهوم قرآن کريم» به سال 1930 در لندن به چاپ رسيد و نيز بارها توسط ناشران مسلمان و غيرمسلمان تجديد چاپ شد . البته قابل ذکر است که برخى از چاپهاى اين ترجمه داراى اشکالاتى چند ميباشد . از نقطه نظر سبک، ترجمه پيکتال، ادبي، وزين، روان، مختصر و تا حد زيادى دقيق است . وى رماننويس و اهل قلم بوده و از طرف ديگر در برخى از کشورهاى مسلمان به مسافرت پرداخته و زبان عربى را نيز فراگرفته و با فرهنگ و اديان آن ديار آشنا بوده است . پيکتال براى ترجمه خود مقدمهاى فراهم آورده و در آن علاوه بر توضيح درباره حضرت پيامبر اکرم (ص)، دوران پيامبرى وى و حوادث مهم آن دوران، اندکى نيز به ويژگيها و دشواريهاى ترجمه قرآن اشاره نموده است . وى همچنين در مقدمهاى بر هر سوره، توضيح مختصرى در مورد تعداد آيات آن، احيانا شان نزول، محل نزول و دليل نامگذارى آن باز ميگويد .
مترجم ديگر مسلمان قرآن مجيد که ترجمه انگليسى وى يکى از رايجترين ترجمههاى دردسترس در کشورها ميباشد، شاکر .( (Shakir M . M است . اين ترجمه تحت عنوان قرآن مقدس در سال 1982 در نيويورک به چاپ رسيده است . ترجمه مذکور عارى از هرگونه پاورقى يا توضيحى است . تا حدى به نظر ميرسد که مترجم بيشتر از اينکه ترجمهاى از خود ارائه داده باشد، به اقتباس و تقليد از مترجمين ديگر پرداخته است . دليل اين مدعا آن است که با مقايسه بخشهاى مختلف اين ترجمه، در مييابيم که سبک ثابتى در آن وجود ندارد و هر بخش از آن به نظر، شبيه يکى از ترجمههاى ديگر ميباشد .
مترجم سوم که در اين مقاله از او ياد خواهد شد، تامس بالنتين ايرونيگ (Irving, T . B) معروف به حاج تعليم على است . وى اولين مترجم امريکايى قرآن به حساب ميآيد و ترجمهاش در سال 1985 در ورمونتبه چاپ رسيد . سبک ترجمه مذکور غيرادبى يا به عبارتى عاميانه است . البته خود مترجم اين امر را يک امتياز ميداند; از آن جهت که به نظر وي، ترجمههايى که زبان آنها ادبى و ثقيل است، براى نسل حاضر به آسانى قابل درک نميباشد .
ولى به نظر ميآيد که ايروينگ ثبات سبک ندارد و گاهى از کلمات و عبارات کهن سودجسته و سعى کرده آهنگى خاص به لحن ترجمهاش بدهد . در رابطه با مفهوم نيز گاه مترجم نتوانسته به خوبى مفهوم را انتقال دهد و بيشتر به اطاله کلام پرداخته است .
ايروينگ مقدمه مفصلى براى ترجمه خود نوشته و در آن مطالب متعددى را ذکر کرده است . از قبيل اصطلاحشناسي، نظم تلفظ و آوانويسي، سبک ترجمه، و ... از نکات جالبى که در اين مقدمه به آن برميخوريم آن است که وى ميگويد «در اين ترجمه کوشيده است که بخشى از قصور غرب را درباره اسلام جبران کند .» (5)
در پايان شايان ذکر است که در ايران نيز تلاشهاى متعددى براى ترجمه قرآن به زبان انگليسى به عمل آمده است و در اين ميان ميتوان به ترجمه خانم دکتر طاهره صفارزاده، و ترجمه منظوم آقاى دکتر فضلالله نيکآيين چاپ امريکا اشاره نمود; ولى تازهترين تلاش در اين زمينه، ترجمهاى است که توسط «مرکز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاى خارجي» در معرض چاپ قرار دارد . (6)