سيد مهدى سلطانى رنانى
آنچه در زير مى خوانيد،بخش دوم مقالهاى است كه در شماره قبل(63) چاپ گرديد و در آن،دو مورد از گونههاى مختلف تأثيرپذيرى اشعار بهار از ايات قرآن ذكر گرديد.اكنون نيز به پنج مورد ديگر اشاره مى گردد.
1 ـ 3 استفاده از اصطلاحات قرآن به جاى اصطلاحات فارسى
در ديوان ملك الشعراى بهار به حدود چهل مورد خاص از اصطلاحات قرآنى اشاره شده است كه در اين مقاله به ده مورد آن به عنوان نمونه اشاره شده است،از جمله:
* «منّ و سلوي»(مرغ بريان و ترانگبين)برگرفته از ايه 57 سوره بقره.
* «كوثر و تسنيم» برگرفته ازايه 27 سوره مطففين و ايه 1سوره كوثر.
* «مهيمن» برگرفته ازايه 23سوره حشر.
* «آفاق و انفس» برگرفته ازايه 53 سوره فصّلت.
* «اولى الابصار» برگرفته ازايه 13سوره آل عمران.
* «اين المفرّ» برگرفته ازايه 10 سوره القيامة.
* «الست» برگرفته ازايه 172سوره أعراف.
* «نقير وقطمير»؛(هسته خرما،پوست هسته خرما) برگرفته ازايه 53 سوره نساء و ايه 13سوره فاطر.
* «مالك الملك» برگرفته ازايه 26سوره آل عمران.
* «بئس القرار» برگرفته ازايه 29سوره ابراهيم.
1 ـ 4استفاده از اصطلاحات قرآنى با تغيير يا تركيب كلمه همچون:
* طوبى لك وويل لك.
در قرآن اصطلاح«ويل لك» نيامده،اما كلمه «ويل» بيش از سى بار به صورتهاى «ويل لهم» و«ويل للمكذّبين» آمده است.
*«طوبى لك» نيز در قرآن نيامده،ولى به صورت «طوبى لهم»(رعد/ 29) آمده است.
* حبل المتين .حبل ومتين در قرآن با هم نيامده،بلكه هر كدام،به طور جداگانه،در سورههاى آل عمران/103 و قلم/45 آمده است.
1 ـ 5 ذكر ايات با الفاظ و معنى كامل
* زدار فانى بگرفت ره سوى باقى كه گفته است خدا كل من عليها فان
كُلُّ مَنْ عَلَيهَا فَان*وَ يبْقى َ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلاَلِ وَ اْلإِكْرَام .(سوره رحمن،ايات 27 ـ 26)
* والله خير الماكرين گفت حق رو مـكـر و افـسـون مـكـن
وَ اللهُ خَيرُ الْمَاكِرِين .(سوره آل عمران،ايه 54)
* غم نيست گر خصم از ريا،گيرد خطا بر اتقيا گيرند زنديقان خطا،بر قل هو الله احد
قُلْ هُوَ اللهُ أَحَد .(سوره اخلاص،ايه 1)
1 ـ 6 تغيير در كلمات ايهها
اين تغيير،بيشتر براى هماهنگى با وزن و قافيه شعر صورت مى گيرد كه در ديوان بهار نيز نمونههايى از آن موجود است:
* اگر در قعر دريا ماهى اى كور
برون آرد سر از اين معدن نور
بـشر هم پى بـرد از سرّ بيچون
تـعـالى وصـفه عما يـقـولون
سُبْحَانَهُ وَ تَعَالى َ عَمّا يصِفُونَ .(سوره انعام،ايه 100)
* ناصر ملت نمود فتحى بس نامدار
هـذا فتح قـريب هـذا نـصـر مبين
و اخْرى َ تُحِبُّونَهَا نَصْر مِنَ اللهِ وَ فَتْحقَرِيب (سوره صف،ايه 13)
1 ـ 7 اشاره تلميحى به پيامبران و اقوام آنها
لازم به توضيح است،«تلميح» فقط به مفهوم نام بردن از پيامبران نيست،بلكه لازم است در ژرف ساخت آن،تشبيه و تناسب بين مطلب و داستان وجود داشته باشد.
*به گرد تيه ناكامى چهل سال گذر چون موسى عمران گرفتم
در اين بيت،شاعر علاوه بر اشاره به داستان مفصل سرگردانى و ناكامى قوم موسي(ع) در بيابان،خود را به آنها تشبيه مى كند.
ادْخُلُوا اْلأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ… قَالُوا يا مُوسى َ إِنَّ فِيهَا قَوْماً جَبّارِينَ وَ إِنّا لَنْ نَدْخُلَهَا… فَإِنَّهَا مُحَرَّمَة عَلَيهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يتِيهُونَ فِى اْلأَرْض… .(سوره مائده،ايات 26 ـ 21)
در بيان مثالهاى ديگر؛جهت رعايت اختصار،با ذكر نام برخى پيامبران،فقط به مفهوم ابيات و شماره ايات اشاره مى كنيم:
* آدم و حوّا (هبوط از بهشت)
بهار در برخى از ابياتش رنج و زحمت خود را در اين دنيا،نتيجه اشتباه حضرت آدم و حوّا و طرد آنها از بهشت مى داند كه تلميحى است به ماجراى آدم و هوا و اخراج آنها از بهشت كه خدا در قرآن:(سوره طه،ايه 120و سوره بقره،ايه 36)از آن ياد فرموده است.
* ابراهيم (ابراهيم و آتش)
آتشى كه نمرود براى سوزاندن ابراهيم(ع) به پاكرد و به فرمان خدا تبديل به گلستان شد،نمادى براى نشان دادن حرارت بسيار،آتش بزرگ، سرخى و… شده است.
شاعر در وصف مسير بين تهران تاكاشان،قنات و سايه ميان راه را،در گرماى شديد به گلستان ابراهيم(ع) و آتش نمرود تشبيه كرده است.
همچنين در وصف سرماى راه مشهد تا تهران و پناه بردن به آتش نيز،سرما را مثل نمرود و خود را مثل ابراهيم(ع) مى انگارد كه سرما او را در آتش انداخته است.
* ايوب (ايوب و صبر)
بهار معتقد است كه آدمى در كشاكش روزگار،بايد داستان صبر ايوب را بخواند و از آن عبرت بگيرد.
* داوود (نرم بودن آهن در دست داوود«آهنگر»)
شاعر در ديوانش رسيدن به هنر و كمال را در گرو شاگردى و دانش آموزى مى داند و براى اين مقصود از شغل داوود (آهنگرى ) نام مى برد كه اشارهاى به معناى ايه 10سوره سبأ در مورد نرم بودن آهن براى داوود و ساختن زره آهنى مى باشد.
* عاد (عذاب قوم عاد)
«صرصر» در معنى عذاب مرگبار در چند جاى ديوان بهار به كار رفته است،از جمله شاعر در قصيده «دماونديه»اش از كوه دماوند مى خواهد،شرر خود را مانند «ريح صرصر» يعنى باد تند و سركش كه قوم «عاد» را فراگرفت،بر سر ظالمان ريزد.(سوره حاقه،ايه 6)