زهرا خيراللهى
از شدت درد مى پيچد و در آتش تب مى سوزد.طبيبي، علاجي، دارو، و درماني؟
از گرسنگى كبود و در تشنگى سوخته، نوايي، چشمهاي، سبب سوزي، سبب سازي؟
خزان است، غم است،تيمار است،ناله و آه است و فرياد است، بهاري، گلي، طراوتي، عشقى و پروازي؟
تيرگى و ظلمت،سرگشتگى و حيرت، تنهايى و غربت، چراغي،انيسي، رهى و رهنمايي؟
آرى قرآن، «النور الساطع و الضياء اللامع، ربيع القلوب، شفاء الصدور».1
نور است، شعله است، چراغ است،بهار دلها و درمان دردهاست، فراخناى تنگى ها و فشارهاست.
«ناطق لايميى لسانه، بيت لاتهدم اركانه،عزلا تهزم اعوانه»2
بيانگرى كه زبانش كند نگشته، خسته نمى شود، بينانى كه اركانش سست نگشته و ويران نمى گردد،فاتحى كه شكست در پروازش راه ندارد.
بزرگترين و خطرناكترين سلاحى كه در طول تاريخ، پيوسته سر راه ستمگران، دژخيمان و درندگان جوامع بشرى بوده است آتشى بوده و بر تار و پودشان، پتكى بر مغزشان، استخوانى در گلويشان،خارى بر چشمانشان، سنگى بر سينه آنها و تيرى بر قلب آنها، قرآن،آن كتاب آسمانى است.
مى بينم كه از نخستين اظهار دعوت پيامبر(ص) دشمنان سر سخت و كينه توز ايشان از هيچ گونه تلاش و كوشش براى مبارزه با اين آيين الهى كوتاهى نكردند و از هنگام رحلت آن حضرت تا امروز هم همواره خودپرستان بى امان كوشيده تا به هر وسيله و اهرمى اين سنگ را از سر راهش بردارد،موجوديتش را به نابودى بكشند.قبض روحش كنند و اين نور الهى را براى هميشه خاموش كنند و اگر آوردن كتابى مانند قرآن كريم امكان مى داشت هرگز از آن صرف نظر نمى كردند و اين روشن مى كند كه قرآن يك كتاب استثنايى و غيرقابل تقليد است و هيچ فرد يا گروهى با هيچ آموزش و تمرينى نمى تواند مانند آن را بياورد.
اوج بازگشت از قرآن، با تجربه عثمانى و رنسانس هيجده و نوزده و ظهور كتبهاى عدالتخواه و مدافع انسان مثل علم گرايي، تجربه گرايى و اومانيسم و… شروع شد تا اينكه كم كم بشر بار ديگر گم گشته و كمبود خود را احساس كرده و بازگشت به قرآن شروع مى شود.
آرى بازگشتى به قرآن، به عمقش، به جانش، به روحش، شناخت غرائب عجايبش، نزديك و نزديكتر تا آنجا كه فريادش را شنيدن، وجودش را لمس كردن و شهدش را چشيدن «ان القرآن ظاهره انيق و باطنه عميق،لاتفنى عجائبه و لاتنقضى غرائبه و لاتكشف الظلمات الا به»3
در فضاى بيكران تاريخ، چتر نجات، در موج ظلمتها، نور و در طوفان و تلاطم فتن دژ حفاظ و نبى اكرم(ص) كه گوئى حوادث آينده را از آينده زمان به خوبى مشاهده مى كند، در ضمن يكى از خطابههايش در مجمع عامى هشدار مى دهد كه:
«اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن»4
گاهى كه ديديد سياه ابر ناامنى ها، فتنهها و آشوبها،زندگى و فرهنگ شما را تيره و تار ساخته، تنها يك راه نجات،تنها يك شعله، تنها يك چراغ:«فعليكم بالقرآن» در پرتو قرآن، اشعه و نورش از خطر ظلمت، پرتگاه و سقوط، از خطر دزدان و درندگان مصون بمانيد «فعليكم بالقرآن» و اين خود،اعجاز قرآن و عالى ترين نشانه وحى است.
انسان آگاه تنها با يك ديد و از يك چشم انداز مى تواند به اعجاز برسد،او نياز به عصا و اژدها ندارد،نياز به شق القمر ندارد، نياز به طلا گشتن سنگ ريزهها ندارد.تنها با يك نگاه به مطلوب مى رسد كه:«و لو ان قرءانا سيرت به الجبال او قطعت به الارض او كلم به الموتي»5
بيان شگفتى كه كوه را از جاى مى كند،زمين را مى شكافد و مرده را حيات بخشيده به سخن در مى آورد و مى بينيم كه على ها و بوذرها هرگز از پيامبر(ص) درخواست معجزه نمى كردند، تنها يك سخن، يك تلاوت،يك اشاره كافى بود تا شراره شوقشان زبانه كشد، خضوع كنند و به اعجازش ايمان آورند.آرى كسى كه زيبائى و لطف سخن، نور و روح سخن را مى بيند هرگز درخواست طبقى طلا از آسمان نمى كند،درخواست او كاخ زرنگار و باغ و بستان پر از انهار نيست،با يك پرواز در فضاى قرآن، با يك سير در بحر بيكرانش عظمت روحى را مى بيند و لمس مى كند.
قرآن سنگ زيرين و زيربناى وحدت جامعه و ملل اسلامى است، در اختلافات، جدايى ها و كشمكشها، راه حل مشكلها و در پرتگاه نزاعها و دوئيتها، چتر نجات و رشته حيات جامعه «اعتصموا بحبل اللّه جميعا و لا تفرقوا»6
و تنها ريسمان ناگسستهاى كه از آسمان به سوى زمين كشيده شده و دست تحريف دامنش را نيالوده و غبار تاريخ صفحاتش را چركين نساخته است.
قرآن تنها سند زنده قاطعى است كه ميزان و محور سنجشها قرار گرفته و همه گفتهها، كنشها و جنبشها بايد در پرتو آن مطرح گشته و برگرد آن قطب بچرخد و گرنه مطرود است و به ديوار كوبيده مى شود«فاضربوه على الجدار» همچنانكه بايد در كنار قرآن، حديث، تاريخ، سيره پيامبر و ائمه هدى نيز مطرح مى شود كه سنت و عترت و راه درست رسيدن به قرآن است «بين مثبت فى الكتاب فرضه و معلوم فى اسنته اخذه و مرخص فى الكتاب تركه»7
و امامان شيعه گوياترين و ارزندهترين راه شناخت و رسيدن به قرآن هستند.بنابراين علي(ع) بهترين كسى است كه مى توانيم قرآن را از روى بخوانيم و بفهميم «انى تارك فيكم الثقلين، كتاب الله و عترتى و انها لن يفترقا ».
1. نهج البلاغه، خطبه 2.
2. نهج البلاغه. خطبه 33.
3. غرر الحكم، ص 413.
4. سفينة البحار، ج 2، ص 413.
5. رعد، آيه 31.
6. آل عمران، آيه 103.
7. نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 1، ص 44.
منبع :بشارت ، مهر و آبان 1385، شماره 55