معرفى کتاب؛ نخسيتن ترجمه گروهى قرآن کريم

محمد على رضايى اصفهانى

اشاره

ترجمه قرآن، مقدمه فهم و تدبر در آن، براى افراد غير عرب ضرورتى اجتناب ناپدير در عصر ماست و نيازمند کار گروهى است. يعنى يک ترجمه نمى تواند همگان را از زلال قرآن سيراب سازد. بايد واژه هاى جديد جايگزين واژه هاى قبلى شود. چرا که لغت نوعى حيات دارد و معانى واژگان تغيير مى کند. ترجمه مذکور، تلاشى در اين راستا است. که در مرداد ماه 1384 منتشر شد. از نکات  حايز اهميت اين ترجمه اين که، گروه ترجمه، در طول مراحل مختلف کاري، از نظرات آيت الله معرفت دامت برکاته بهره برده اند. تا جايى که ايشان بعد از اتمام ترجمه، کار را ملاحظه کرده و تقريظى محبت آميز نوشته اند. آيت الله العظمى مکارم شيرازى دامت برکاته نيز به کار آن گروه عنايت ويژه داشتند؛ در اين گروه کارى استادان و پژوهشگران زير فعاليت داشته اند:*

1) حجت الاسلام محمد على رضائى اصفهانى

2) حجت الاسلام و المسلمين شير افکن

3) حجت الاسلام و المسلمين همائى

4) حجت الاسلام و المسلمين اسماعيلى

5) حجت الاسلام و المسلمين امينى

6) حجت الاسلام ملاکاظمى

مراحل کارى

بعد از بررسى مبانى ترجمه و آگاهى از نقدهاى ترجمه هاى قرآني، واژگان، اعراب، علوم قرآن و تفسير هر آيه بررسى شد و سپس با بحث و بررسى جمعي، ترجمة آيه و همسان سازى جملات و انتخاب واژگان انجام گرديد. در مرحله بعد، نگارش اوليه ترجمه از سال 1378 تا 1381 ه .ش (عيد غدير 1420 تا 23 رمضان 1423 ه . ش) انجام گرفت.

در مرحله بعد، بخشى از ترجمه قرآن در اختيار دانشجويان و طلاب قرار داده شد و نيز به برخى مراکز و اشخاص صاحب نظر فرستاده گرديد. براساس بازخوردهاى به دست آمده، گروه، به ويرايش محتوايى ترجمه پرداخت.

گام بعدي، ويرايش صورى بود که توسط ويراستاران متخصص انجام گرفت. و سرانجام درمرحله مقابله، اين اثر قرآني، دست کم چهار بار مقابله، تا احتمال خطاى تايپى و محتوايى کمتري، وجود داشته باشد.

ويژگى ها و روشگان ترجمه:

1. روش ترجمه، جمله به جمله است؛ يعنى پيام يک جمله، از زبان مبدأ به وسيله يک جمله به زبان مقصد منتقل شده است و نه «کلمه به کلمه» و نه «آزاد» بوده است.

2. در اين ترجمه، هر گاه توضيح يا اضافة تفسيرى مورد نياز بوده، داخل پرانتز قرار گرفته است و مطالب مقدّر آيات قرآن داخل کروشه قرار گرفته است.

3. هدف اين ترجمه، ارائه برگردانى دقيق، صحيح، رسا و سليس از قرآن کريم است. ولى مهمترين دغدغة گروه، دقت در ترجمه بوده است.

4. مخاطب اين ترجمه، نسل جوان است وبه ويژه براى فرهيختگان اهل دقت و نيز جلسات آموزش قرآن مفيد است.

5. اين ترجمه، اولين ترجمه اى است که در طول تاريخ اسلام به صورت گروهى انجام شده است. از اين رو به يکى از آرمان هاى مترجمان و قرآن پژوهان، تا حد زيادي، جامه عمل پوشانده است.

6. دراين ترجمه، به صورت تخصصى کار شده است و بخش هاى ادبيات، تفسير، واژه شناسى و … به عهده افراد مختلف بوده که پس از بررسي، مورد بحث جمعى قرار گرفته است.

7. در اين ترجمه، به همگون سازى ترجمه (عبارات مشابه) توجه زيادى شده است، و با رعايت بحث وجوه و نظائر، تا حد امکان، عبارات مشابه در کل ترجمه يکسان معنا شده است.

8. در اين ترجمه همه حروف اضافه و کلمات و جملات قرآن، در فارسى معادل يابى شده و معنا گرديده است.

9. در اين ترجمه به مبانى تفسيرى توجه شده و تلاش گرديده که جملات به نحوى ترجمه شود که تمام نظرات مفسران را پوشش دهد.

10. در اين ترجمه، از نثر معيار فارسى استفاده شده و سلاست و روانى جملات، همراه با رسائى و دقت کامل مورد توجه بوده است.

11. براى نگارش اين ترجمه از منابع تفسيرى همچون، مجمع البيان، ابوالفتوح رازي، الميزان، نمونه، شبرّ و … و منابع لغوى همچون، مفردات راغب، التحقيق فى کلمات القرآن الکريم و … و منابع ادبى همچون الجدول فى اعراب القرآن و ترجمه هاى رايج فارسى بهره برده شده است.

12. اين ترجمه، مبتنى بر يک تفسير است که به زودى منتشر مى شود. و نيز داراى واژه نامه مفصلى است که براى جلسات آموزش قرآن مفيد خواهد بود.

13. نرم افزار اين اثر، همراه با صوت و نيز تفسير پشتيبان، واژه نامه و دلايل انتخاب واژگان به زودى منتشر مى شود.

ويژگى هاى چاپ:

1. خط اين ترجمه، اصلاح شدة خط عثمان طه است که به نام خط جمهورى اسلامى مشهور است.

2. در اين چاپ تمهيداتى براى آسان سازى استفاده از متن و ترجمه قرآن، در نظر گرفته شده است.

اصول و مبانى ترجمه

الف: مبانى تفسيرى ترجمه:

1. اين ترجمه، مبتنى بر يک تفسير قرآن است که به زودى منتشر مى شود. بنابراين «انتخاب» و «ترجيح» برخى واژگان و معانى جمله ها براساس نتايجى بوده که در آن تفسير مطرح شده است.

2. اين ترجمه، به تفسيرهاى مختلف توجه داشته است از جمله: مجمع البيان، تفسير ابوالفتوح رازي، تفسير شبّر، الميزان، نمونه، کشّاف و …

3. اين ترجمه، براساس حجيت سنت پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) شکل گرفته است.

4. در مواردى که مفسران قرآن، ديدگاه هاى متفاوتى در تفسير آيه اى داشته اند، اين ترجمه به صورتى ارائه شده که با همه ديدگاه ها سازگار باشد.

5. در مواردى که جمع نظرات مفسران ممکن نبوده است، ديدگاه مشهور مفسران، درترجمه مد نظر بوده است.

6. توضيحات تفسيرى که درترجمه و فهم آيه مورد نياز بوده، آورده شده است.

7. مترجمان بنابر مبناى جواز استعمال لفظ در بيشتر از يک معنا، گاهى در ترجمه يک لفظ را به دو معنا آورده اند که معناى اظهر در متن و معناى ديگر در کروشه آمده است.

ب: مبانى کلامى ترجمه:

1. اين ترجمه، براساس ديدگاههاى عقيدتى و آموزه هاى «مذهب اهل بيت (ع)» شکل گرفته است.

2. در اين ترجمه، ديدگاه «اختيار و آزادي» انسان مبنا بوده است.

3. يکى از مبانى ترجمه آن است که خدا جسم گونه نيست، از اين رو، در اين ترجمه، آيات مربوط به خدا، به صورتى ترجمه شده که مستلزم ديدگاه تشبيه و تجسيم نباشد.

4. اين ترجمه براساس عقيده به «عصمت پيامبران» الهى شکل گرفته است.

ج: اصول و مبانى ادبى ترجمه:

1. در ادبيات فارسى اين ترجمه از «نثر معيار» استفاده شده، و سلاست و روانى جملات همراه با رسائى و دقت کامل مورد توجه قرار گرفته است.

2. در ادبيات عرب از منابع اصيل و متنوع مانند: تفسير کاشف زمخشري، جوامع الجامع و الجدول فى اعراب القرآن و … استفاده شده است.

3. در موارد اختلافى ادبيات عرب، ديدگاه مشهور مد نظر بوده است.

4. در اين ترجمه، زمان فعل و مجهول، کاملاً رعايت شده است، و نيز در مورد جمع و مفرد و تثنيه فعل ها و اسم ها دقت شده و در ترجمه رعايت شده است.

5. به لغزشگاههاى ادبي، توجه ويژه شده و لغزش هاى احتمالى ترجمه هاى ديگر مد نظر بوده که تکرار نشود.

6. ضمير فصل در اين ترجمه، به معناى «تاکيد و حصر» به کار رفته است، همانطور که اديبان بزرگ عرب تصريح کرده اند.

7. معناى واژه «لو» و «ان» در ادبيات عرب متفاوت است، چون واژه «لو» در مواردى به کار مى رود که کارى انجام نخواهد شد؛ از اين رو، واژه به اين صورت معنا شده است: «اگر (بر فرض)».

8. واژة «لن» و «لا» به يک معنا، يعنى «نفي» به کار رفته است. و ويژگى «نفى ابد» در معناى «لن» لحاظ نشده، چرا که معناى «نفى ابد» آن، براى برخى مفسران بزرگ معاصر و گروه ترجمه ثابت نگرديد.

9. در اين ترجمه، «صيغه مبالغه» و «صفت مشبه»، در معناى فارسى منعکس شده است، مثل «رحمن» به معناى «گسترده مهر» و «رحيم» که به معناى «مهرورز» ترجمه شده است.

10. واژة «سميع، عليم و عزيز» و مانند آن که معمولاً آخر آيات مي  آيند، اگر معرفه باشند، درکروشه ]و[ به يکديگر عطف شده تا مترجم مجبور نباشد «ي» را درآخر کلمه بياورد که يکى از نشانه هاى نکره بودن کلمه است؛ و اگر نکره باشد، از «ي» استفاده گرديده و عطف لازم ندارد.

11. در اين ترجمه، «ما» مصدريه به صورت فعلى ترجمه شده، تا عبارات سليس شود.

12. واژة «ا‌نّما» براى بيان حصر آخرين جزء کلام است. (برخلاف اَنّما) از اين رو؛ تلاش شده معناى حصر به طور واضح بيان شود.

د: مباني، اصول و قواعد واژگاني:

1. در اين ترجمه، به «ريشه يابى لغات» توجه ويژه شده، و تلاش گرديده است که ريشه لغات تا حد امکان، از منابع نزديک به صدر اسلام استخراج شود.

2. اين ترجمه، از منابع متنوع، متعدد و قديمى ، در ريشه يابى واژگان بهره مند شده است. از جمله: مفردات راغب اصفهانى ـ مجمع البيان ـ العين خليل بن احمد ـ مقائيس اللغة ابن فارس ـ التحقيق فى کلمات القرآن الکريم، حسن مصطفوي.

3. در ترجمه، واژگان و جملات فقهى (آيات الاحکام)، توجه خاصى شده است که قوانين قرآن به صورت صحيح و دقيق ترجمه شود.

4. در اين ترجمه، به «همسازن سازي» واژه ها و ترکيب هاى مکرر قرآن، توجه ويژه شده است، و تا حد امکان واژه ها يکسان به کار رفته است.

5. در اين ترجمه، به «وجوه و نظائر» توجه شده است و از منابعى همچون «وجوه و نظائر دامغاني» اسفتاده گرديده است.

6. در اين ترجمه، در انتخاب معناى لغات، به ديدگاه مشهور لغويين توجه شده، و درمواردى که اختلاف داشته اند، براساس سياق جمله و نظر متخصص گروه عمل شده است. و برخى موارد که يک واژه، دو معنا داشته باشد، معنايى که به نظر صحيح تر مى رسيده، در متن آمده و معناى دوم، در پرانتز آورده شده است.

7. در اين ترجمه، همه واژگان قرآن (کمله، فعل، حرف) ترجمه شده است، مگر در مواردي، که گروه، موفق به ترجمه نشده است.

8. در مورد ترجمه «حروف تاکيد»، تناسب تاکيد با واژه معادل، در نظر گرفته شده است.

9. واژة «تقوا» به معناى پارسائى و خودنگهدارى ترجمه شده است.

10. در مواردى که «ان» براى تعليل است، حالت تعليل مخفى و حالت تأکيد آشکار است.

11. در مواردى که فعل ماضى «کان»/ با مضارع به کار مى رود، «استمرار» را مى رساند و آن در جملات مثبت با معناى «همواره» و «هميشه» و در جملات منفى با معناى «هرگز» منعکس مى شود.

12. واژة «قد» و «لقد» هر دو براى تأکيد است؛ از اين رو آنها به معناى «به يقين» آورده شده است؛ ولى گاهى براى تأکيد بر تحقّق مطلب است، که در معناى «تحقيق بخشيده» و با تأکيد خفيف «که» متبلور مى شود.

13. دو واژة «اثم» و «ذنب» را معمولاً به معناى گناه ترجمه مى کنند؛ ولى با توجه به ريشه لغوى آنها، به معناى «متفاوت» ترجمه گرديده است.

14. بين واژة «واحد و اَحد» تفاوت گذاشته شده، و در مواردى که هر دو صفت خداست، واژه «واحد» به معناى «يگانه» مى باشد.

15. اولو القربي، به مناى «نزديکان» ترجمه شده است.

16. واژة «بئس» اگر همراه با تعجب باشد، به معناى «]چه[ بد» ترجمه شده است.

17. واژة «بني» و مشتقات آن، در مواردى که شامل دختر و پسر مى باشد، به معناى «فرزندان» ترجمه شده است.

18. واژگان «بوراً» و «بوار» اگر در مورد انسان ها باشد، به معناى «هلاکت» ترجمه شده است. و اگر در مورد تجارت باشد، به معناى «کسادي» ترجمه شده است.

19. واژة «تلاوت» از ريشه «تلي» به معناى «از پى در آمدن» است. از اين رو، به «خواندن و پيروى کردن» ترجمه شده است.

20. واژة «جنة»، اگر در مورد باغهاى دنيوى باشد، به معناى «باغ» است. و اگر در مورد بهشت اُخروى باشد، به معناى «بوستان يا بوستانهاى (بهشتي)» است.

21. واژة «جهل»، اگر در مقابل علم باشد، به معناى «ناآگاه» ترجمه شده است، و اگر در مقابل عقل باشد، به معناى «نادان» ترجمه شده است که بار منفى دارد.

22. واژة «حرّمنا»، اگر حکم شرعى ترحيم باشد، به معناى «حرام» ترجمه شده است، و اگر در مورد ممنوعيت تکوينى و يا شخصى باشد، به «ممنوع کردن» ترجمه شده است.

23. در تعبير «الحيوة الدنيا» چون «الدنيا» صفت «الحيوة» است، بايد به صورت صفت و موصوف معنا شود، از اين رو، «زندگى پست (دنيا)» ترجمه شده است، و در صورتى که حالت مضاف و مضاف اليه داشته باشند، (حيوة الدنيا) به معناى «زندگى دنيا». ولى تمام موارد در قرآن، حالت صفت و موصوف دارند.

24. چهار واژه قريب المعنى «خوف» و «خشي» و «حذر» و «رعب» هر يک به ترتيب به معناى «ترس»، «هراس»، «بيم» و «وحشت» ترجمه شده اند.

25. واژة «الله» در فارسي، معادل کامل ندارد و واژة «خدا» يکى از معادلهاى نزديک است، هر چند که تمام معانى لغوى و اصطلاحى الله را بر نمى تابد. اما، از «خداوند» بهتر است، چرا که معناى اول «خداوند»، صاحب است و معناى دوم آن خداى مصطلح است. از اين رو، در اين ترجمه واژه «خدا» به جاى «خداوند» به کار رفته است.

26. واژة «ذکر» اگر ثلاثى مجرد باشد، به معناى «يادآوردن» است؛ و اگر به باب تفعيل رفته باشد، به معنى «تذکر دادن» است. و اگر به معناى «قرآن» باشد، آگاه کننده ترجمه مى شود.

27. واژة «الذّل»، اگر داراى بارمثبت باشد، به معناى «فروتني» است؛ و اگر داراى بار منفى باشد، به معناى «خواري» است.

28. واژة «رؤيت»، اگر به معناى ديدن با چشم باشد، به معناى نظر کردن و ديدن است؛ و اگر به معناى ديدن با دل و عقل باشد، به معناى «اطلاع يافتن» است.

29. واژة «زفير» اگر در مورد انسان ها باشد، به معناى «فرياد» است؛ و اگر در مورد آتش باشد، به معناى «خروش» است.

30. واژة «سخّر»، اگر در مورد ماه و خورشيد باشد، به معناى «منافع»؛ و اگر در مورد کشتى و دريا باشد، به معناى «رام شما کرد» مى باشد.

31. واژة «شراء» و «اشتراء»، اگر خريد و فروش کالا به کالا باشد، به معناى «مبادله» است؛ اگر کالا در برابر بهاى آن باشد، به معناى فروش است.

32. تعبير «عمل صالح»، به دو صورت در قرآن به کار رفته است: که براى رعايت تفاوت آنها، اينگونه ترجمه شده است. (عًّملَ صالحاً = «کار») شايسته انجام دادند. و (عمل عملاً صالحاً = کار شايسته انجام دادند.

33. واژة «الصور»، اگر صور اوّل باشد، به معناى «شيپور» است، و اگر صور دوم باشد، به معناى «شيپور (رستاخيز)» است.

34. واژة «الضراء»، اگر به همراه «بأساء» باشد، به معناى «زيان (جسمي)» است؛ و اگر همراه با «السّراء» باشد، به معناى «سختى (و ناراحتي)» است.

35. واژگان «طائفه» و «قوم» و «فريق» هر يک به معناى خاصى مى باشد.

36. واژة «ظنّ»، اگر همراه با «أن يا أن» باشد، به معناى «علم» است؛ و اگر همراه «إن» باشد، به معناى پندار مى باشد.

37. دو واژة قريب المعانى «عدل» و «قسط» به ترتيب به «عدل» و «دادگري» ترجمه شده اند.

38. واژة «عدو»، اگر در باب افتعال به کار برده شده باشد، به معناى «تجاوز» است؛ و اگر در باب تفعل باشد، به معناى «تعدّي» است.

39. سه واژة «عمالون» و «ذى علم» و «علماء» به ترتيب: «دانايان» و «دانشمند» و «دانشوران» ترجمه شده اند، تا بين ترجمه آنها تفاوت گذاشته شود.

40. واژة «افتراء» به معناى تهمت زدن و دروغ بستن به ديگرى است؛ ولى در موارد مختلف، ترجمه خاصى لازم است. و در مورد «معبود» به معناى «به دروغ ساختن» ترجمه شده است.

41. واژة «قتال»، اگر همراه «فى سبيله» باشد، به معناى «جنگ» است؛ و اگر همراه «فى سبيله» نباشد، به معناى «پيکار» است.

42. واژة «کوکب» به معناى «سياره» است؛ واژه «نجم» به معناى «ستاره» است.

43. واژگان «کانّه» به معناي: «چنانکه گويي» و «کآن» به معناى «گويا» و «کان» به: «گويى که» ترجمه شده اند، تا تفاوت ترجمة آنها رعايت شود.

44. واژة «مکر»، در مورد خدا، به معناى «ترفند» ترجمه شده است؛ و در بقيه موارد، به معناى «فريبکاري» است.

45. واژة «انتصار»، اگر با «من» متعدى شود، به معناى «انتقم» است، و اگر با «علي» متعدى شود، به معناى «استظهر» است و اگر بدون اين دو باشد، به معناى «غلب» و «فاز» و «امتنع من الظالمين» است. از اين رو، به چند صورت ترجمه شده است.

46. واژة «هلک»، اگر براى مردم باشد، به معناى «هلاکت» است؛ و اگر براى آبادى ها و شهرها باشد، به معناى «فروتني» است؛ و اگر نسبت به ديگران باشد، به معناى «خواري» است.

47. واژة «هون»، اگر نسبت به خود انسان باشد، به معناى «فروتني» است؛ و اگر نسبت به ديگران باشد، به معناى «خواري» است.

48. واژة «اسرائيل» به معناى يعقوب پيامبر است و «بنى اسرائيل» به معناى فرزندان و نسل يعقوب هستند، از اين رو، با توجه به مشهور شدن لغت بنى اسرائيل در فارسي، همان را در ترجمه به کار مى بريم و «فرزندان يعقوب» را در پرانتز به عنوان توضيح مى آوريم.

49. واژة «اُمّي» به معناى «درس ناخوانده» ترجمه شد، نه به معناى «بى سواد».

50. واژة «زکات» گاهى به معناى بخشش هاى مستحبى است؛ و گاهى به معناى ماليات خاص اسلامى است. از اين رو، به دو صورت ترجمه شد.

51. واژة «غيب» در لغت به معناى چيزى است که از حواس انسان پوشيده است و مصاديقى همچون خدا و … دارد.

52. واژة «انفاق» به معناى مصرف کردن اموال و غير آن در راه خداست.

53. واژة «صلى ـ يصلي» به معناى وارد شدن (در آتش) و سوختن است، که در اين ترجمه، به صورت کامل معنا شده است.

54. برخى واژه ها که در فرهنگ انقلاب اسلامى داراى قداست و ارزش والاست، در اين ترجمه، در جاى مناسب خود، مورد استفاده قرار گرفته است.

55. تا حد امکان مفعول مطلق ها ترجمه شده است، و در برخى موارد از واژة «کاملاً» استفاده شده است، مگر در مواردى که به سليس بودن جمله ضربه جدّى وارد مى شده است. در اين موارد واژه «عهداً» ترجمه نشده است. که اينگونه موارد ترجمه نشده، در ليست پيوست ترجمه مشخص شده است.

56. واژة «غني» معمولاً به معناى «بى نياز» ترجمه مى شود، که يک معناى منفى است، در حالى که معناى آن مثبت است، از اين رو، در اين ترجمه به معناى «توانگر» آمده است. و «غنى عن» به معناى «دفع عن» است که در اين ترجمه رعايت شده است.

* از استادان و پژوهشگران مرکز جهانى علوم اسلامى

منبع :پژوهه ، مرداد و شهريور 1384، شماره 13