قرآن
و ترجمه برابر اصل
محمد
حسن تقيه
در
اين مقاله، نارسايى ها و مشكلات اساسى مترجمان اعم از تسلط به هر دو زبان،
امانتدارى و معادل يابى گذرا اشاره مى شود و سپس راهكارهايى براى رفع اين نواقص
ارائه مى شود.
1-
اساسى و اصلى ترين اين موارد، نبود روش صحيح ترجمه است. تاكنون مترجمان براساس
تجربه و بدون آموزش به ترجمه پرداخته اند؛ بنابراين اصولا ترجمه ها خالى از اشكال
نبوده و قرآن گريزى برخى از مردم را در پى داشته است.
2-
نبود يا كمبود فرهنگ اصطلاحات علوم قرآنى و در مجموع علوم ديني، سبب شده است مترجم
به طور وافى و كافى از اين منابع محروم بماند.
3-
بلاغت عربي؛ قرآن و ديگر متون دينى ما مشحون از صنايع ادبي، صور خيال و … است.
4-
از ديگر مشكلات، متخصص نبودن مترجم است. مترجمى كه هر متنى را ترجمه مى كند -و به
قولى آچار فرانسه است - نمى تواند مترجم موفقى باشد.
5-
آشنا نبودن مترجم با زبان مادرى خود؛ برخى مترجمان برآنند كه هر چيزيى را ترجمه
كنند، زيرا گمان مى كنند كه هر چيزى ترجمه شدنى است. بى خبر از اين كه مترجم بايد
بداند برخى اصطلاحات متون مذهبى در زبان مادرى اش نيز جا افتاده است و نبايد ترجمه
شود؛ زيرا بار معنايى خود را از دست مى دهد.
6-
به زور نبودن واژگان و اصطلاحاتى است كه در ترجمه به كار مى رود.
7-
از جمله مشكلاتى اساسى يك مترجم، طبقه بندى نكردن مخاطبان است. در عصر حاضر ترجمه
ها- بويژه در ترجمه چنين متونى - بايد مخاطب طبقه بندى شود؛ زيرا بدين وسيله مخاطب
از هر طبقه اى به معارف قرآنى و دينى روى مى آورد؛ تغيير متن براى گروههاى سنى
كودك و نوجوان، جوانان و بزرگسالان و روشنفكران ضرورى است.
8-
استفاده نكردن از تفسيرهاى قرآن و موارد مشابه.
9-
ورود افراد ناآگاه و بى تجربه و غير متخصص در اين حيطه كه موجب شده عدم آشنايى
ترجمه هاى سره از ناسره را در پى داشته است؛
10-
نبود يا كمبود منتقدان چيره دست و مخلص كه ترجمه هاى موجود را نقد و بررسى كنند.
11-
ويرايش شدن ترجمه ها توسط غير متخصصان.
12-
از زمان عقب بودن برخى ترجمه ها.
13-
عدم توجه به زبان شناسى در ترجمه ها.
14-
تشخيص ندادن ترجمه پذيرها و ترجمه ناپذيرها.
ذكر
اين نكته ضرورى است كه در سالهاى اخير- بنابر مصالحي- ترجمه هاى فراوانى از قرآن
كريم به بازار عرضه شده است. گرچه اين امر نشاندهنده توجه بيش از پيش دانشوران به
قرآن مجيد و علوم و معارف آن است؛ اما بسيارى نيز از روى شتاب و بى تجربگى به چنين
امر خطيرى دست يازيده اند كه بر صاحبنظران است با نقد عالمانه اين ترجمه ها، راه
رسيدن به ترجمه هاى مطلوب، كم غلط و مخاطب پسند را هموار سازند.
راهكارها
با
توجه به موارد بالا، اكنون اين سوال پيش مى آيد كه چه بايد كرد؟
در
ترجمه متون دينى و كتب آسمانى (از جمله قرآن كريم و انجيل مقدس) مترجم به لحاظ
اهميت ويژه اين نوع متون بايد بيش از همه به دو موضوع، توجه خاص مبذول بدارد:
اول-
عنصر بافتار؛ بافتار برعكس ساختار كه عناصر ساختارى درون جمله را بررسى مى كند،
ساختمان متن و روابط حاكم بر جملات را شامل مى شود.
دوم-
مسائل فرهنگي، ممكن است از نظر فرهنگى ناهمگونى وسيعى با فرهنگ زبان مقصد داشته
باشد. در اين صورت تنها كارى كه مترجم مى تواند انجام دهد اضافه كردن توضيحاتى در
زيرنويس است.
البته،
بحث ما در اينجا، بر سر شايستگى مترجم نيست بلكه سخن از حل مشكلاتى است كه در پيش
روى خود دارد. نيز چه راهكارهايى براى آن وجود دارد! قرآن كريم تاكنون بارها و
بارها توسط مترجمان مختلف- مسلمان و غير مسلمان - به زبانهاى گوناگونى از جمله به
فارسى ترجمه شده است. نگارنده از ترجمه قرآن مجيد به ديگر زبانها اطلاع چندانى
ندارد- هر چند براساس شنيده ها حاكى از وجود نابسامانى در آنها نيز هست- ولى از
ترجمه ها به زبان فارسى تقريبا اطلاع كافى دارد؛ چند ترجمه را نقد كرده و برخى را
خوانده و برخى را تورق كرده است. ضمن احترام به همه مترجمان كه قصدشان - ان شاء
الله - قرآن پژوهى و تبليغ احكام قرآنى بوده است، آنچه در بيشتر آنها مشاهده شد
وجود نوعى خيانت در ترجمه ها بود. البته اين خيانت با ديگر خيانت ها متفاوت است.
يك ضرب المثل ايتاليايى مى گويد: مترجم خائن است به نظر مى رسد؛ وفادار نبودن غالب
مترجمان به مفهوم متن، زمينه نوعى خيانت را در ترجمه ها به وجود آورده است. البته
ممكن است به طور موقت عوامل ديگرى كه ارتباطى به ترجمه ندارد. چون مقام اجتماعى يا
رسمى مترجم- در انحراف ترجمه، دخيل باشند كه از بهترين، محكم ترين و صحيح ترين
كارها اين است كه مترجم و پژوهشگر، موضوعى را ترجمه كند كه در حيطه تخصص وى باشد.
مترجمى كه ادعا مى كند صرف و نحو عربى را بلد نيست و به ترجمه قرآن پرداخته است،
حتى اگر شوخى باشد، درد آور است. البته بايد اذعان كرد كه هيچ گاه ترجمه قرآن مجيد
همچون اصل نخواهد بود. به ديگر سخن، ارائه ترجمه برابر اصل، در خصوص قرآن امرى
ناممكن است؛ چرا كه اين كار به مثابه آوردن قرآنى است كه خداوند مى فرمايد:
بگو
كه اگر انس و جن، به خاطر آوردن مانند اين قرآن گرد هم آيند، هم چند از يكديگر
پشتيبانى كنند (نمى توانند) مانندش را بياورند. (اسراء: 88)
پس
هيچ كس نمى تواند مانند قرآن را بياورد، هرچند با ترجمه خود قرآن باشد. نويسنده بر
اين اعتقاد است كه ترجمه قرآن به سبب ظرافت هايى كه دارد كار يك فرد نيست بلكه
بايد به صورت شورايى و گروهى صورت پذيرد. يك ترجمه خوب، ترجمه اى است كه علاوه بر
رعايت دقيق معنا و نكته هايى ادبي، از نظر آهنگ و احساس هم به گونه اى باشد كه
مخاطب احساس كند متن به زبان اصلى است و خداوند به طور مستقيم با او سخن مى گويد.
همان طور كه پيش از اين ياد شد، مترجم قرآن بايد صرف و نحو، بلاغت، تفسير، اشتياق،
فقه اللغه عربى و … را بداند. آيا يك فرد توانايى ادعايى چنين علومى را دارد! آيا
مترجمان محترم قرآن كريم علاوه بر شرايط عام ترجمه چون: امانتداري، معادل يابى و
تسلط بر هر دو زبان مبدا و مقصد در علوم عربى كه در بالا گفته شد، مهارت يافته
اند؟
قطعا
جواب منفى است؛ زيرا علوم عربي- حتى در يك گرايش- آنقدر گسترده است و دامنه دار
است كه هيچ انسان عاقلى ادعا نخواهد كرد كه در تمام علوم عربى حاذق، ماهر و استاد
است.
اكنون
چه بايد كرد؟ آيا بايد ترجمه قرآن كريم را رها كرد؟ آيا بايد اجازه داد مترجمان به
صورت انفرادى دست به ترجمه هاى قرآن بزنند يا راهكار بهترى وجود دارد؟ بله! راهكار
بهترى وجود دارد و آن ترجمه گروهى قرآن است كه متشكل از اين افراد است:
الف
- مترجم زبردست؛ (وى بايد ضمن داشتن تخصص در رشته زبان ادبيات عرب با گرايش ترجمه،
نظرى و كاربردى ترجمه هاى موفقى به جامعه ارائه كرده باشد.)
ب-
نحوي؛ (كسى كه سالها در دانشگاه ها به طور علمى و آكادمى در رشته زبان و ادبيات
عرب تخصص گرفته و تدريس كرده است).
ج-
مفسر قرآن؛ (مفسرى كه سالها در حوزه هاى علميه به تحصيل، تحقيق و تدريس در زمينه
علوم قرآنى و تفسير آن پرداخته است.)
د-
استاد بلاغت؛ (مشاراليه بايد سالها به تدريس، پژوهش و تحقيق در زمينه علوم بلاغت
پرداخته باشد؛ زيرا آيات، مشحون از بلاغت است.)
ه-
دانشمند علوم قرآني؛ (كه هم در دانشگاه و هم در حوزه تحصيل و تدريس كرده و با
منابع قديم و جديد علوم قرآنى آشنايى كامل داشته باشد.)
و-
استاد ادبيات فارسي؛ (مشاراليه بايد با معارف و علوم قرآنى تا حدى آشنا بوده و در
ويراستاري، از تجربه و سابقه خوبى برخوردار باشد.)
ز-
زبان شناسي؛ (بايد ضمن آشنايى نسبى با علوم قرآنى در زمينه فقه اللغه عربى نيز با
تجربه، خبره و صاحب نظر باشد.)
ح-
روان شناس؛ (ضمن آشنايى كافى با معارف و علوم قرآني، بايد در روان شناسى زبان نيز
صاحب نظر باشد.)
بدون
ترديد، مشكل فرهنگى جامعه امروز ما فقط با حفظ كردن آيات قرآن حل نمى شود؛ بلكه
براى گسترش علوم قرآني، جذب جوانان، علاقه مند كردند عموم افراد جامعه و امنيت
فرهنگى جامعه، مى تون با برنامه ريزى علمى و مدرن و با بهره گرفتن از استادان
متخصص در دانشگاه ها و حوزه ها علميه به كارهاى مهمى چون ترجمه قرآن پرداخت تا به
اهداف عاليه خود كه قرآنى كردن فضاى جامعه است برسيم. البته به شرط اين كه تمام
امور مذكور با عمل به قرآن از سوى كارگزاران علوم قرآنى و ديگر قرين شود.
جوان
امروز، تشنه مفاهيم و علوم قرآنى است؛ لذا مى تواند با خواندن ترجمه قرآن، خود را
در برابر هرگونه انحراف مصون و فضاى جامعه را سالم نگه دارد. در اين صورت همه
افراد جامعه پيامدهاى استشمام عطر قرآن را عملا احساس خواهند كرد كه اين احساس
روحاني، نسلهاى آينده را نيز بهره مند خواهند ساخت.
منبع:سايت - باشگاه انديشه