آخرين روزها

نبىّ اكرم(ص) روز شنبه بيست‏و پنجم ذى‏قعده سال دهم هجرت براى انجام مناسك حج از مدينه خارج شد. جمعيت انبوهى كه جزيرةالعرب نظير آن را سراغ نداشت، آن بزرگوار را همراهى مى‏كردند. همگى با ايمان به خدا و دل‏هايى سرشار از شادىِ انجام فريضه حج، به راه خويش ادامه داده تا وارد مكه شدند. در آنجا رسول‏اكرم(ص) با مردم، حج به جا آورد و مناسك و دستورات حج را بدانان آموخت.

روز دوم ايام تشريق پيامبرخدا(ص) سخنرانى مفصّلى براى مردم داشتند و در آن به بيان حقوق انسان پرداختند كه گلچينى از آن را ذيلاً ياد آور مى‏شويم. حضرت فرمود: <اى مردم، آيا مى‏دانيد در چه ماه و روزى بوده و در چه سرزمينى حضور داريد؟

عرض كردند: در روز حرام، سرزمين حرام، ماه حرام. حضرت فرمود: جان و مال وعِرض و نواميس شما مانند حرمت امروز و اين ماه و اين سرزمين تا قيامت بر يكديگر حرام است. و سپس فرمود: از من بشنويد، زندگى كنيد و [دو بار فرمود] هان، مبادا به كسى ظلم و ستم روا داريد. تصرف در مال ديگران بدون رضايت قلبى وى جايز نيست.... آگاه باشيد پس از من به كفر برنگرديد و يكديگر را به خاك و خون نكشيد؛ زيرا شيطان از اين‏كه نمازگزاران از او پيروى نمى‏كنند مأيوس و نوميد است و در پى ايجاد فساد بين شماست. نسبت به زنان، خدا را در نظر بگيريد، زيرا آنها در دست شما به منزله اسيرانند، از خود چيزى ندارند و بر شما حقّى داشته و شما نيز بر آنان حقّى داريد: حقّ شما اين است كه آنها كسى غير شما را به خويش راه نداده و آن كس را كه شما دوست نمى‏داريد اجازه ورود به خانه ندهند، اگر از نافرمانى آنان نگران هستيد، آنها را پند و اندرز دهيد و همخوابى آنها را ترك كنيد. آنان را به آرامى تنبيه كنيد و مطابق عرف معمول، خوراك و پوشاك آنان به عهده شماست، شما آنها را به امانت الهى گرفته‏ايد و با كلمات خداى - عزّ و جلّ - بر شما حلال گرديده‏اند. آگاه باش

يد هر كس امانتى نزد اوست به صاحب امانت برگرداند، آن‏گاه دست‏هايش را گشود و فرمود: آيا دستور خدا را به شما رساندم؟ آيا دستور خدا را بر شما ابلاغ كردم؟ و سپس فرمود: اين مطالب را حاضران به غايبان برسانند؛ زيرا چه بسيارند مبلغانى كه از شنوندگان سعادتمندترند.

اى مردم، پروردگار شما يگانه و پدر شما [آدم‏] يكى است. آگاه باشيد، عرب بر عجم و عجم بر عرب و نژاد سياه بر سفيد و سفيد بر سياه جز با تقوا برترى ندارند. آيا دستور الهى را به شما رساندم؟ عرض كردند: رسول اكرم(ص) دستورات الهى را به ما رساند...».

طبرانى نقل كرده كه رسول خدا(ص) در حجة الوداع فرمود: <آيا مسلمان را به شما معرفى نكنم؟ او كسى است كه مسلمانان از دست و زبان او در آسايش باشند. آيا درباره مؤمن با شما سخن نگويم؟ مؤمن كسى است كه مردم او را بر جان و مال خويش امين بدانند. آيا نگويم مهاجر كيست؟ مهاجر كسى است كه گناهان را ترك كرده باشد. حرمت مؤمنين بر يكديگر مانند حرمت امروز است و بر مؤمن حرام است با غيبت برادر دينى خود گوشت او را بخورد. هتك حرمت مؤمن و ظلم رواداشتن بر او و اذيت و آزار و از خود راندنش نيز حرام است...».

رسول اكرم(ص) اين سخنان را كه اصول و اركان اوليه اسلام را در برداشت، در حضور انبوه جمعيت ايراد فرمود و در سرزمين عرب قبلاً كسى چنين سخنانى عنوان نكرده بود.

از جمله سخنان حضرت: حرمت خوردن مال حرام و حرمت قتل وكشتن بود. اينها مردمى بودند كه پيش از آن براى گذران زندگى از طريق غارت و چپاول و قتل و كشتار، دست به تهاجمات مسلحانه مى‏زدند. و نيز به آزادى زن اشاره فرمود؛ زيرا زن از ديدگاه عرب آن زمان و ديگر ملت‏ها برده به شمار مى‏آمد. رسول اكرم(ص) به آزادى زن تصريح فرمود كه زنان بر مردان حقوقى دارند و آن اين است كه با آنها به خوبى و نيكى رفتار نمايند. قابل يادآورى است كه اسلام به زنان حقّ وراثت داد، در صورتى كه قبلاً از اين حقّ محروم بودند و استقلال در اداره اموال خود و پذيرش گواهى و شهادت آنان را نيز برايشان مقرر داشت و اينها امورى است كه ملت‏هاى امروز بدان پى نبرده‏اند.

و نيز اصل تساوى بين تمام افراد نوع انسان با قطع نظر از زبان و رنگ و نژاد را مطرح فرمود و ملاك برترى ميان مردم را صفات درونى و قلبى آنها، يعنى تقواى الهى كه بر كردار و عمل شايسته استوار باشد، معرفى نمود. در خصوص اين اصل، هيچ گوينده‏اى قبل از اسلام هرگز بدان اشاره نكرده است؛ زيرا مردم و حتى برخى از فلاسفه در حد بسيار زيادى به نژاد خود مى‏باليدند، آيا اين افلاطون نبود كه گفت: من خدا را بر سه چيز سپاس مى‏گويم؟ يكى اين كه مرا انسان آفريد و حيوان خلق نكرد، دوم اين كه مرا يونانى قرار داد و از نژاد ديگرى مقرر نداشت و سوم اين كه مرا در دوران سقراط به وجود آورد؟!

و سرانجام آن‏گاه كه رسول اكرم(ص) مناسك حج را به جا آورد به مدينه باز گشت(1) وزمانى كه اين شهر را ديد سه بار تكبير گفت و فرمود: <لا اله الا الله وحده لاشريك له، له الملك و له الحمد و هو على كل شي‏ء قدير، آيبون، تائبون، عابدون، ساجدون، لربنا حامدون، صدق الله وعده، و نصر عبده، و هزم الأحزاب وحده».


1- مؤلف، در ماجراى حجة الوداع به حادثه بزرگ غدير كوچك‏ترين اشاره‏اى نكرده، ولى به برخى از مسائل جزئى كه با مذاق او سازگار بوده، اهتمام ورزيده است. در صورتى كه تنها 353 تن از علماى اهل سنت، واقعه غدير را در كتب خود نقل كرده‏اند و إسناد آن را به 110 تن از اصحاب رسول خدا(ص) رسانده‏اند و 26 تن از علماى برجسته اسلام درباره إسناد و طريق اين حديث، كتب مستقلى نوشته‏اند از جمله: ابوجعفر طبرى كه در دو جلد از كتب خويش به اين مسأله پرداخته است. <ج».