مبحث دوم: ديدگاه علما و دانشمندان شيعه در حديث سبعة احرف

علماى شيعه از گذشته تاكنون، در موضوع نزول قرآن بر هفت حرف، اعتقادى روشن و بدون هيچ گونه ابهامى دارند؛ اعتقادى كه مستند به روايت صحيحه امام‏صادق(ع) و شواهد تاريخى قابل قبول عقلا مى‏باشد. بر خلاف ديدگاه علماى اهل‏سنت، كه قابل تأييد نقلى و عقلى نبود و زمينه شبهات مستشرقان را نيز فراهم آورده بود.

در ميان علماى شيعه، برخى، اساساً ديدگاه اهل سنت و حديث نزول قرآن بر هفت حرف را متعرض نشده‏اند، بلكه به بيان ديدگاه شيعه، و ذكر روايت امام‏صادق(ع) مبنى بر نزول قرآن بر حرف واحد، اكتفا نموده‏اند؛ مانند شيخ صدوق در كتاب الاعتقادات. برخى نيز نخست متعرض حديث سبعة احرف و ديدگاه اهل‏سنت شده آن را نقد كرده‏اند. و در نهايت نيز ديدگاه خويش را بيان داشته‏اند كه به اختصار به كلام جمعى از ايشان اشاره مى‏شود:

ثقة الاسلام كلينى

محمد بن يعقوب كلينى از محدثان عاليمقام شيعه، (م 329 ه.ق) معتقد به نزول قرآن بر حرف واحد است و در كتاب فضل القرآن، دو روايت صحيح از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را مبنى بر نزول قرآن بر حرف واحد مى‏آورد. در تمام كتاب كافى، اثرى از روايت سبعة احرف نيست.

شيخ صدوق

محمد بن على بن الحسين بن بابويه قمى، شيخ صدوق، از علماى جليل القدر شيعه، معتقد به نزول قرآن بر حرف واحد است. وى در باب <اعتقاد در مورد جايگاه قرآن» روايت صحيحه‏اى را از امام باقر(ع) ذكر مى‏كند و مى‏گويد:

اعتقاد ما آن است كه قرآنى كه بر پيامبر(ص) نازل شد، همان مابين‏الدفتين است ... و امام باقر(ع) فرمود: <قرآن واحد و از نزد واحد است.»(1)

شيخ صدوق گرچه در خصال، روايت سبعة احرف را آورده است، اما هدف او، درج تمامى رواياتى بود كه در آنها واژه سبعه آمده است؛ هر چند به نظر او صحيح‏نباشد.

شيخ طوسى

شيخ الطائفه ابى‏جعفر محمد بن الحسن الطوسى، (م 460 ه.ق) از علماى بزرگ و صاحب مقام شيعه و از متقدمان مى‏باشد كه صاحب دو كتاب از كتب اربعه است. وى‏در مقدمه كتاب تفسيرى خود، در مورد نزول قرآن بيان مى‏دارد:

بدانيد كه معروف در ميان اصحاب ما (شيعيان) و رايج در بين اخبارشان، اين است كه قرآن بر حرف واحد و بر نبى واحد نازل شده است؛ الّا اين كه علماى شيعه بر جواز قراآت متداول بين مردم، اجماع نموده‏اند.(2)

شيخ طوسى سپس مى‏افزايد:

مخالفين (اهل سنت) از پيامبر روايت نموده‏اند كه قرآن بر هفت حرف نازل شده و همه آنها شافى و كافى است .... و خدشه در آنها(با توجه به روايت قطعى شيعه بر حرف واحد) ضرورتى ندارد.(3)

ايشان، روايت سبعة احرف را به علت جعلى بودن آن، در كتاب‏هاى حديثى خود درج نمى‏نمايد؛ بلكه در مقدمه تفسير خود به جهت بيان ديدگاه خويش در مورد قرآن به آن اشاره و به نفى آن مى‏پردازد.

شيخ طبرسى

امين الاسلام، شيخ طبرسى، از علماى بزرگ قرن پنجم هجرى، و صاحب تفسير ارزشمند مجمع البيان، در مقدمه تفسير خود، در فن دوم متعرض حديث سبعة احرف مى‏شود و بيان مى‏دارد:

ظاهر از مذهب اماميه آن است كه بر جواز قراآت متداول بين قرّا اجماع نموده‏اند ... و شايع و رايج در روايات شيعه آن است كه قرآن بر حرف واحد بوده است.(4)

فيض كاشانى

مرحوم ملامحسن فيض كاشانى (م 1091 ه.ق) از جمله بزرگانى است كه در مقدمه كتاب تفسير خود به‏نام الصافى فى تفسير القرآن در مقدمه هشتم، بيان مى‏دارد:

نزد عامه شهرت يافته است كه پيامبر(ص) فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل‏شده و همه آنها كافى و شافى است.... و از طريق خاصه هم در خصال از حمّاد روايت شده كه مى‏گويد: <به امام صادق(ع) عرض كردم: احاديث ازشما مختلف نقل مى‏شود. امام(ع) فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده و كمترين چيز براى امام آن است كه بر هفت وجه فتوا بدهد....» و راه‏جمع‏بين روايات آن است كه بگوييم قرآن داراى هفت قسم از آيات وهفت بطن است ... و اما حمل حديث (سبعة احرف) بر هفت وجه ازقرائت ... دليلى به همراه ندارد. زيرا در روايت كافى به اسناد از زراره ازامام‏باقر(ع) آمده است كه حضرت فرمود: قرآن واحد و از نزد واحداست؛ ولكن اختلاف از ناحيه روات حاصل شده است و به اسناد فضيل كه به امام صادق(ع) مى‏گويد: مردم مى‏گويند، قرآن بر هفت حرف نازل شده است، حضرت مى‏فرمايد: دروغ مى‏گويند دشمنان خدا، قرآن برحرف واحد و از نزد واحد است. و معناى اين حديث همان معناى حديث قبلى است و مقصود از هر دو، يكى است و آن اين كه قرائت صحيح، واحد است.(5)

علامه محمد باقر مجلسى

محدث بزرگوار شيعه، مرحوم مجلسى، (م 1110 ه.ق) تنها روايتى را كه در احاديث شيعه، بر هفت حرف در الفاظ قرآن دلالت دارد، در كتاب خود مى‏آورد. ايشان عقيده خود را اين گونه باز مى‏گويد:

خبر(روايت صدوق مبنى بر قرائت سبعة احرف) ضعيف است و با اخبار فراوانى كه خواهد آمد، مخالف است، و آن را بر قراآت سبعه حمل كرده‏اند كه چنين حملى درست نيست؛ زيرا قرّاى سبعه پس از پيامبر، متولد شدند... و بدون ترديد ما مجازيم تا بر اساس قراآت مشهور قرائت نماييم. زيرا بر آن، اخبار مستفيضه‏اى وجود دارد تا آن كه امام زمان(عج) ظهور نمايد و قرآن را براى ما بر اساس حرف واحد و قرائت واحد، آشكار كند. خداوند درك محضر ايشان را روزى ما نمايد.(6)

لذا ايشان اعتقادى بر حديث سبعة احرف در مورد الفاظ قرآن ندارد و معتقد است نزول قرآن واحد و داراى قرائت واحد است. آرى؛ قرآن به لحاظ گستردگى معنا، داراى بطون و معانى متعددى است و ايشان در كتاب القرآن در باب: <إنّ للقرآن ظهراً و بطناً» روايات متعددى را ذكر مى‏نمايد كه دلالت دارد بر اين كه قرآن داراى بطون متعدد است.

محقق بحرانى

فقيه محدث، شيخ يوسف بحرانى، (م 1186 ه.ق) صاحب تأليف ارزشمند الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة در كتاب الصلاة، در موضوع قرائت بيان مى‏دارد كه اساس و عمده در روايات شيعه، آن است كه قرآن بر حرف واحد و داراى قرائت واحد است و مى‏گويد:

عمده همان است كه در اخبار ما رواياتى است كه تواتر قراآت را مردود مى‏داند. زيرا ثقه‏الاسلام كلينى در كافى از امام باقر(ع) نقل مى‏نمايد كه حضرت فرمود: قرآن واحد و از نزد واحد نازل شده است و اختلاف از ناحيه روات است.(7)

ايشان معتقد است كه حديث سبعة احرف از مرويات عامه است و در روايات‏شيعه هم تنها يك روايت موافق با روايات آنهاست كه ظاهر آن با ديگر روايات شيعه منافات دارد و سزاوار است كه حمل بر تقيه شود و آن همان روايت خصال صدوق است.(8)

محقق متتبع سيد محمد جواد حسينى عاملى

ايشان (م 1226 ه.ق) در شرح قواعد علاّمه در بحث قرائت مى‏گويد:

<معروف در مذهب اماميه آن است كه قرآن بر حرف واحد است؛ آن‏چنان‏كه در تبيان و مجمع البيان آمده است.»(9)

شيخ محمد حسن نجفى

فقيه عاليقدر شيعه، مرحوم شيخ محمد حسن نجفى، (م 1266 ه.ق) صاحب كتاب جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، معتقد است:

تواتر (قراآت) را نمى‏پذيريم ... بلكه معلوم نزد ما (شيعه) خلاف آن است(عدم تواتر قراآت) زيرا شهرت مذهب ما (شيعه) بر آن است كه قرآن‏بر حرف واحد و بر نبى واحد نازل شده است، و اختلاف در آن (قراآت) از ناحيه روات است. كما اين كه غير واحدى از بزرگان بر آن معترف هستند.(10)

علامه كبير فقيه همدانى

مرحوم علامه حاج آقا رضا همدانى، (م 1322ه.ق) در كتاب الصلاة، قراآت و صحت آنها را مورد بررسى قرار داده است و معتقد است كه قرآن واحد و داراى نص واحد است و انتساب قراآت متعدد به پيامبر(ص) صحيح نيست و حديث سبعة احرف، نمى‏تواند در مورد الفاظ قرآن صحيح باشد. اگر پيامبر(ص) چنين روايتى را فرموده باشد، مربوط به محتوا و معانى قرآن است و محرّفان آن را تحريف نموده و حمل بر الفاظ قرآن نموده‏اند. از نظر ايشان، چه‏بسا تكذيب امام صادق(ع) مبنى بر تحريف آن باشد؛ يعنى آنان حديث سبعة احرف را پس از تحريف در مورد الفاظ قرآن، رونق داده‏اند كه زمينه تعدد قراآت را فراهم آورده و امام(ع)، حمل بر الفاظ و تحريف آنها را تكذيب نموده است.(11) لذا از نظر ايشان تعدد قراآت ناشى از اجتهاد و رأى قرّا بوده‏است. او مى‏گويد:

حق آن است كه ثابت نشده است كه پيامبر(ص) چيزى از قرآن را با چند شكل (قرائت) خوانده باشد، بلكه عكس آن ثابت شده است.... زيرا قرآن واحد و از نزد واحد است؛ آن چنان كه اخبار معتبره مروى از اهل‏بيت وحى و تنزيل بر آن حكايت دارد، مانند روايت ثقةالاسلام كلينى.(12)

محدث نورى

ايشان نيز معتقد است كه نزول قرآن واحد بوده و كلمات و الفاظ آن متعدد نيستند و اختلاف قراآت ناشى از سوء حفظ قرّا و مصاحف عثمانى است و مى‏گويد:

مهم اثبات نزول قرآن بر نسق و نظم واحد است و ابطال نزول بر وجوه عديده(سبعة) در تلاوت است و منشأ اين اختلافات (يعنى اختلاف در قراآت) سوءِ حفظ و كم توجهى و ... به‏دلايل ذيل مى‏باشد ... دومين دليل: اخبار فراوانى است كه از آنها روشن مى‏شود كه اختلافات منسوب به پيامبر(ص) نيست، بلكه برخى از آنها منسوب بر آراى قرا و اجتهاد و اهل عربيت است....(13)

ايشان در مورد روايت صدوق در خصال در همراهى با ادعاى اهل سنت مبنى بر قرائت سبعة قرآن، معتقد است، روايت مذكور، مجعول و دست‏ساز است ومى‏گويد:

اگر بگويى كه معناى روايت صدوق در خصال چيست ... كه خداوند تو را امر مى‏كند كه قرآن را بر هفت حرف بخوانى؟ پاسخ آن است كه: ظاهر روايت مذكور، قابل عمل نيست و ... و از دست سازهاى دشمنان خداست.(14)

عالم مجاهد، شيخ محمد جواد بلاغى

ايشان نيز معتقد است كه قرآن بر حرف واحد است و حديث سبعة احرف بى‏اعتبار است و مى‏گويد:

پنجمين (دليل) كه فصل الخطاب هم هست، روايتِ از طرق شيعه در كافى است ... كه قرآن واحد و از نزد واحد است.(15)

فقيه معاصر سيد محسن طباطبايى حكيم

ايشان هم تواتر قراآت را مخدوش مى‏داند و معتقد است كه قرآن بر حرف واحد و داراى قرائت واحد است و بيان مى‏دارد:

ادعاى مذكور (تواتر قراآت) مورد انكار جمعى از بزرگان است. لذا از شيخ (طوسى) در تبيان گزارش شده است: معروف ... آن است كه قرآن بر حرف واحد و بر نبى واحد نازل شده است ... و در صحيحه فضيل: ... لكن قرآن بر حرف واحد و از نزد واحد نازل شده و از اين سبب برخى از نصوصى كه متضمن نزول قرآن بر هفت حرف است، بايد بر وجه ديگرى حمل شود كه منافات با آن (روايت فضيل) نداشته باشد.(16)

آية اللَّه ميرزا ابوالحسن شعرانى

عالم بزرگوار شيعه، كه از معاصران است، در مقدمه تفسير منهج الصادقين، تأليف ملا فتح اللَّه كاشانى، مى‏گويد: <حديث (سبعة احرف) از اخبار آحاد است و راجع به قرآن حجّيت ندارد.»(17)

علامه طباطبايى

مفسر عاليقدر شيعه علامه محمد حسين طباطبايى نيز در ذيل آيه شريفه هفت، سوره آل عمران در بحث محكم و متشابه قرآن و اين كه قرآن داراى مراتبى از معانى است، به حديث سبعة احرف اشاره مى‏نمايد و معتقد است كه حديث مذكور با توجه به ذيل آن مربوط به اقسام خطاب و انواع بيان است؛ يعنى ربطى به الفاظ قرآن و قراآت آن ندارد. ايشان مى‏فرمايد:

در حديث مروى از طريقين از پيامبر آمده است كه حضرت(ص) فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است. در اين‏جا بايد گفت: حديث مذكور گرچه با اختلاف الفاظ، نقل شده است، ليكن معناى آن در همه يك‏سان است .... و آن‏چه امر را آسان مى‏نمايد آن است كه در متن آن روايات، تفسير سبعة احرف آمده است و بايد بر آن اعتماد نمود... و از حضرت‏على(ع) نقل شده كه فرمود: خداوند قرآن را بر هفت قسم نازل نموده است، و همه آنها شافى و كافى است، و آن امر و زجر و ترغيب و ترهيب و جدل و مثل و قصص است و متعين، حمل سبعة احرف بر اقسام خطاب و انواع بيان است.(18)

آية اللَّه خوئى

اين عالم بزرگوار شيعه (م 1405 ه.ق) اعتقادى به حديث سبعة احرف نداشته آن را حديثى مجعول مى‏داند. در كتاب الصلاة از مستند العروة از ايشان نقل شده است:

تواتر قراآت از قرّا، ثابت نشده است، چه برسد به پيامبر(ص)، بلكه به طرق آحاد حكايت شده است .... و برخى از ناآگاهان گمان برده‏اند كه مقصود از روايت پيامبر(ص) همان قراآت است؛ ... يعنى قرآن بر هفت حرف نازل شد، در حالى كه آن اشتباه روشنى است. به‏درستى كه اصل روايت ثابت نشده و فقط از طريق عامه روايت شده است، در حالى كه روايتى ضعيف و مجعول است. هم‏چنان كه امام صادق(ع) آن را تكذيب نموده‏اند.(19)

ايشان در البيان هم مى‏گويد: <روايت نزول قرآن بر هفت حرف، به معناى صحيحى بر نمى‏گردد و بايد طرد شود.»(20)

حجة الاسلام و المسلمين دكتر حجّتى

از فضلاى حوزه و مدرسان بزرگوار علوم قرآن در دانشگاه. در كتاب تاريخ قرآن مى‏نويسند:

روايت نزول قرآن بر هفت حرف با بيش از چهل تفسيرى كه درباره آن بيان شده ... به هيچ وجه از نظر شيعه قابل استناد و قبول نيست ... به خصوص كه با روايت صحيحه امام صادق(ع) كه مى‏فرمايد: نزل القرآن على حرف واحد من عند الواحد، هم منافات دارد.(21)

آية اللَّه مير محمدى

آية اللَّه مير محمدى نيز در بحث سبعة احرف در كتاب تاريخ و علوم قرآن، معتقداست:

مراد از هفت حرف، معانى متعددى است كه در كلمات و آيات قرآنى است؛ ولى مردم جز اندكى از آنها را، درك نمى‏كنند.(22)

علامه جعفر مرتضى

ايشان از جمله محققان در زمينه علوم قرآن معتقد است:

حديثى كه به منزله دليل و مجوزى براى اختلاف قراآت شده است، صحت ندارد .... اولاً: از دو امام باقر و صادق(ع) روايت شده است كه هر دو، روايت نزول قرآن بر هفت حرف را تكذيب نموده‏اند....(23)

چكيده سخن

با توجه به روايت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) مبنى بر اين كه الفاظ قرآن داراى نزول واحد و از نزد واحد است و اختلاف قراآت ناشى از راويان است و تكذيب نزول قرآن بر سبعة احرف،(24) و با توجه به اين روايت نبوى كه <اگر قرآن، آن چنان كه نازل شده بود، قرائت مى‏شد، دو نفر با هم اختلاف پيدا نمى‏نمودند» روشن مى‏شود كه قرآن بر الفاظ واحد نازل شده و پيامبر(ص) هم همواره به تصحيح قراآت پرداخته‏اند. بنابراين نزول الفاظ قرآن بر سبعة احرف، سخنى نادرست و مجعول است. البته پيامبر گرامى(ص) روايت نزول قرآن بر سبعة معانى را قطعاً فرموده است و قرآن قطعاً داراى مراتبى از معناست، ليكن محرّفانى به تحريف آن پرداخته و آن را در مورد الفاظ قرآن رواج داده‏اند. هدف آنان نيز، توجيه قراآت مختلف بوده است.

حديث سبعة احرف هم كه در روايات اهل سنت وارد شده است و بر آن ادعاى تواتر كرده‏اند، نه تنها تواتر آن اثبات نشده است، بلكه با حديث ثلاثة احرف و... در تعارض است. گذشته از همه اينها، اين حديث از جهت سند و دلالت با مشكلات بسيارى روبه‏روست. از همين روست كه دانشمندان شيعى ضمن انكار حديث سبعة احرف، براين عقيده پاى مى‏فشارند كه:

قرآن بر حرف واحد و از سوى خداى واحد، با نزولى واحد، نازل شده است.

والحمد للَّه ربّ العالمين.


1 . الاعتقادات، ص 86، باب 33، از مجموعه مصنفات شيخ مفيد، ج‏5.

2 . التبيان فى تفسير القرآن، مقدمه، ص 7.

3 . همان.

4 . مجمع البيان، مقدمه، الفن الثانى، ص 38.

5 . الصافى فى تفسير القرآن، مقدمه هشتم، ص 38 - 40.

6 . بحار الانوار، ج‏82، ص‏65.

7 . الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة، ج‏8، ص‏99.

8 . همان.

9 . مصباح الكرامة فى شرح قواعد العلامة، ج‏2، ص‏395.

10 . شيخ محمد حسن نجفى، جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، ج‏9، ص‏294.

11 . مصباح الفقيه. كتاب الصلاة، ص 276.

12 . مصباح الفقيه. كتاب الصلاة، ص 276.

13 . فصل الخطاب، ص 187 - 191، نسخه خطى مركز فرهنگ و معارف، قم.

14 . محدث نورى، فصل الخطاب، ص‏206 - 207، نسخه خطى.

15 . آلاء الرحمن فى تفسير القرآن، ج‏1، ص‏31.

16 . مستمسك العروة الوثقى، ج‏6، ص‏243، حكم اختلاف القراآت.

17 . منهج الصادقين، تصحيح و پاورقى مرحوم شعرانى، مقدمه، ص 13.

18 . الميزان فى تفسير القرآن، ج‏3، ص‏74.

19 . آية اللَّه خوئى، مستند العروة الوثقى، ج‏3، ص‏474، كتاب الصلاة، محاضرات زعيم الحوزة العلمية.

20 . البيان فى تفسير القرآن، ص 211.

21 . پژوهشى در تاريخ قرآن كريم، ص 263.

22 . تاريخ و علوم قرآن، ص 66.

23 . سيد جعفر مرتضى عاملى، حقائق هامة حول القرآن الكريم، ص 177.

24 . الكافى فى الاصول، ج‏2، ص‏630.