فصل چهارم: قراآت و حروف سبعه (1)

از جمله مباحثى كه پيوند و ارتباط نزديكى با روايت سبعة احرف دارد، بحث قراآت‏است. بدين خاطر ضرورى مى‏نمايد براى روشن شدن چگونگى پيوند و ارتباط آنها با يكديگر، نخست معناى قرائت، پيدايش قراآت و جايگاه و منزلت آنها بررسى شود.

قرائت

قرائت كه جمع آن قراآت است، در اصطلاح، عبارت است از: طُرق و روايات قرآنى كه با اِسناد به ثبوت رسيده است.(1) با توجّه به معناى مذكور، هر روشى در خواندن و تلاوت قرآن كه مستند به روايتى و نقل از پيامبر(ص) نباشد، در معناى اصطلاحىِ قرائت جاى نخواهد گرفت؛ گر چه مشهور باشد و يا حتى بر اساس و مبناى صحيحى از عربيت باشد و لفظ قرآن، امكان انطباق با آن را دارا باشد. لذا قرائتِ مستند به نقل صحيح و مستند به پيامبر(ص)، هميشه اصل بوده و كتابت بر اساس آن شكل مى‏گرفته است و مأخذ كتابت، قرائت بوده است.

تواتر قرآن

قرآن كتابى است كه نزد همه مسلمانان به تواتر از پيامبر(ص) روايت شده است و آن‏چنان اهميّت داشته است كه ناقلان كثيرى تمام آيات آن را ازپيامبر(ص) براى نسل‏هاى بعد تا به امروز نقل و روايت نموده‏اند. آية اللَّه خوئى مى‏نويسد:

همه مسلمين اتفاق نظر دارند كه طريق ثبوت قرآن منحصر به تواتر است و حكم نموده‏اند كه قرآن كلام الهى است كه از راه خبر متواتر ثابت شده‏است.(2)

آيةاللَّه معرفت مى‏گويد:

بدون ترديد قرآن كه نص وحى خداوند حكيم است، در بين همه مسلمين متواتر است؛ تواترى قطعى در تمامى سوره‏ها و آيات و كلمات، به شكلى كه اگر كلمه‏اى با كلمات آن جايگزين شود و يا حتى كلمات آن با يكديگر عوض شوند، مسلمانان، آن را نمى‏پذيرند و آن را انكار مى‏كنند و آن تغيير يافته را سخنى به دور از اسلوب كلام الهى مى‏دانند.(3)

قرّاى سبعه

از نخستين روزهاى نزول قرآن، جمعى متصدى تلاوت و تدريس آيات شدند كه به نام <قرّاء» شهرت يافتند تمام اشتغال آنان، قرائت و تدريس قرآن بود و پيامبر(ص) نيز آنها را به ديگران معرفى نمود. در روايتى آمده است كه پيامبر(ص) فرمود:

خُذُوا القرآنَ مِنْ أربعةٍ: عبداللَّهِ بنِ مسعود و سالم مَولى‏ حُذيفة و معاذِبنِ جبل و أُبيّ‏بنِ‏كعب؛

قرائت قرآن را از عبداللَّه بن مسعود و سالم مولى حذيفه و معاذبن جبل و أبىّ‏بن‏كعب بگيريد.(4)

مهم‏ترين قرّاى قرآن در حيات پيامبر(ص) كه از كبار صحابه نيز بوده‏اند، طبق نقل ذهبى در معرفة القراء، هفت نفر بودند، كه به ترتيب تاريخ وفات چينن مى‏باشند:(5)

ابىّ‏بن‏كعب (م 20 ه'.ق)؛ عبداللَّه بن مسعود (م‏32ه'.ق)؛ ابوالدرداء عويمربن‏زيد (م 32 ه'.ق)؛ عثمان بن عَفّان (م‏35ه'.ق)؛ على‏بن‏ابى‏طالب(ع) (م‏40ه'.ق)؛ ابوموسى اشعرى (م‏44ه'.ق) و زيدبن‏ثابت (م 45 ه'.ق).

به گزارش ذهبى، اين گروه هفت نفره، حافظ قرآن نيز بوده‏اند.(6)

قرّاى ديگر كه معروف‏ترين آنها، قراى سبعه هستند، قرائت خود را عرضاً از آنان دريافت كرده‏اند؛ يعنى قرائت خود را بر آنها از حفظ يا از روى كتاب، عرضه كرده‏اند و آنها را محور تأييد خود قرار داده‏اند. لذا اسانيد قرّاء سبعه و حتى عشره بر اساس قراآت آنهاست.

مردم هر شهرى از بلاد اسلامى، به ويژه كوفه، مدينه، مكه و ... به قرائت آنان اهتمام خاصى مى‏ورزيده‏اند. در هر شهرى، قرّاى معروفى مى‏زيستند كه بعدها جمعى از آنها توسط ابى‏بكر محمدبن‏موسى‏بن‏عباس‏بن‏مجاهد تميمى بغدادى (م‏324ه'.ق) به‏نام <قرّاى سبعه» معروف شدند. وى در كتاب السبعة فى القراءات به تفصيل، قرائت‏آنها را بيان نموده است. آنها هر كدام براى خود قرائتى مستقل داشتند. دراين‏كه چرا ابن مجاهد فقط به قراآت سبعه اكتفا نموده است، بحثى است كه در موضوع تواتر قراآت بررسى خواهد شد. در اين مجال به شناخت مختصرى از آنان و راويان آنان پرداخته مى‏شود.

عبداللَّه بن عامر دمشقى

عبداللَّه بن عامر دمشقى يحصبى، (م 118 ه'.ق) مقرى و امام اهل شام در قرائت‏(7) بود. او قرآن را بر مغيرة بن شهاب مخزومى و أبوالدرداء قرائت نمود و مغيره بر عثمان بن عفان، و او بر پيامبر(ص) قرائت كرد. عجلى و نسائى وى را ثقه دانسته‏اند. اودو راوى به‏نام‏هاى هشام بن عمار (م 245 ه'.ق) و عبداللَّه بن احمد دمشقى (م‏242ه'.ق) معروف به ابن ذكوان داشت. عبداللَّه بن عامر از نزديك‏ترين قراى سبعه به عهد تابعين است و خود مى‏گويد: <پيامبر رحلت فرمودند، در حالى كه من دو سال سن داشتم.»(8)

عبداللَّه بن كثير

عبداللَّه بن كثير مكى (45 - 120 ه'.ق) امام و مقرى مكه بود. او براساس گفته ابوعمر دانى، قرائت خود را عرضاً از عبداللَّه بن سائب مخزومى گرفته است. ابن‏حجر مى‏گويد: <وى قرائت خود را بر مجاهد بن حبر و درباس مولى ابن عباس، عرضه داشته و درباس بر ابن عباس و او بر ابىّ‏بن‏كعب و زيدبن ثابت قرائت نموده‏است.»(9) دو راوى او، بزّى و قنبل بوده‏اند.

عاصم بن ابى‏النجود

عاصم بن ابى‏النجود كوفى‏(10) (م 129 ه'.ق) امام و مقرى و نحوى اهل كوفه و بسيار خوش صدا بوده است. وى قرائت خود را بر عبدالرحمن سُلَمى و زر بن حبيش عرضه داشته است. عبدالرحمن بن سلمى بر حضرت على(ع) و زر بن حبيش بر ابن‏مسعود، قرائت خود را عرضه كرده‏اند. دو راوى او، حفص بن سليمان دورى (م‏180ه'.ق) و ابوبكر شُعبة بن عياش (م 193 ه'.ق) است. عاصم امام شيعه در قرائت بوده است و نسبت به ساير قرا نزد شيعه برترى خاصى دارد. زيرا وى در قرائت خود با عبدالرحمن سلمى هيچ‏گاه مخالفت ننمود و امروز غالب مصاحف رايج ميان مسلمان‏ها به قرائت حفص از عاصم است. زيرا قرائت عاصم به على(ع) و ابن مسعود بر مى‏گردد، و آنان نيز از پيامبر(ص) قرائت را فرا گرفته‏اند.

ابو عمرو بصرى

ابو عمرو بن علاء بصرى‏(11) ( 68 - 154 ه'.ق) مقرى بصره بود. معروف است كه وى اهل فارس بوده است. قرائت خود را بر حميد بن قيس اعرج و يحيى بن يعمر و مجاهد و سعيد بن جبير و عكرمه و عبداللَّه بن كثير عرضه داشته است.(12) در مكه، كوفه، مدينه و بصره، قرائت خود را بر جمع زيادى از قرّا عرضه كرد. راويان ابوعمروبن‏علاء، حفص بن عمرو دورى (م‏264ه'.ق) و صالح بن زياد بن عبداللَّه سوسى (م‏261ه'.ق) مى‏باشند.

حمزة بن حبيب زيّات

حمزة بن حبيب زيّات كوفى‏(13) ( 80 - 156 ه'.ق) مقرى كوفه بود. ذهبى در مورد وى مى‏گويد: <او پيشوا و امام و حجت نسبت به كتاب خدا بوده است.» وى قرائت خود را عرضاً از سليمان اعمش و حمران بن أعين گرفت. شيخ طوسى وى را از اصحاب امام صادق(ع) شمرده است. اعمش، وى را حبر القرآن ناميده است. جماعتى از اهل حديث وى را در قرائت مذمت نموده و نماز را به قرائت وى باطل دانسته‏اند.(14) راويان او عبارتند از: خلف بن هشام بزار (م 229 ه'.ق) كه در ده سالگى حافظ قرآن بوده و ابن جزرى او را يكى از قراى عشره ناميده است،(15) و خلاد بن خالد (م‏220ه'.ق) وى امام در قرائت بوده است.

نافع بن عبدالرحمن

نافع بن عبدالرحمن ابى‏نعيم‏(16) (م 169 ه'.ق) مقرى مدينه بود. قرآن را از جمعى از تابعين اهل مدينه، مانند عبدالرحمن بن هرمز و أبى جعفر القارى و شيبة بن نصاح و مسلم بن جندب و اصبغ بن عبدالعزيز، فراگرفت. راويان وى، ورش (عثمان بن سعيد م‏197ه'.ق) و قالون (عيسى بن ميناء م 220 ه'.ق) مى‏باشند. ابن مجاهد مى‏نويسد: <نافع امام وقارىِ مدينَة الرسول بعد از تابعين، و آگاه به وجوه قراآت و پيرو آثار ائمه گذشته در بلد خود بوده است.»

على بن حمزه كسائى

على بن حمزه كسائى كوفى‏(17) (م 187 ه'.ق) رياست قرائت را در كوفه بعد از حمزه زيّات بر عهده داشت. وى قرائت خود را چهار مرتبه، عرضاً از حمزة بن زيات اخذ نموده است. راويان وى، حفص بن عمر (م 264 ه'.ق) و ليث بن خالد بغدادى (م‏240ه'.ق) مى‏باشند. ابن مجاهد مى‏گويد: <مردم الفاظ قرائت خود را از كسائى به هنگام قرائت وى، مى‏گرفتند.»


1 . دكتر سيدمحمد باقر حجتى، تاريخ قرآن، ص 250.

2 . آية اللَّه خوئى، البيان، ص 124.

3 . آيةالله محمد هادى معرفت، التمهيد فى علوم القرآن، ج‏2، ص‏80.

4 . صحيح بخارى، ج‏3، ص‏228، فضائل القرآن.

5 . ذهبى، معرفة القراء، تحقيق عواد معروف، ص 24 - 42.

6 . همان.

7 . ابن حجر عسقلانى، تهذيب التهذيب، ج‏5، ص‏274.

8 . ابن جزرى، غاية النهاية فى طبقات القراء، ج‏1، ص‏404.

9 . ابن حجر، تهذيب التهذيب، ج‏5، ص‏368 و غاية النهاية فى طبقات القراء، ج‏1، ص‏443.

10 . تهذيب التهذيب، ج‏5، ص‏38 و غاية النهاية فى طبقات القراء، ج‏1، ص‏348.

11 . ابن جزرى، غاية النهاية فى طبقات القراء، ج‏1، ص‏288.

12 . ابن حجر، تهذيب التهذيب، ج‏12، ص‏178.

13 . ابن جوزى، غاية النهاية فى طبقات القراء، ج‏1، ص‏261.

14 . البيان. ص‏137.

15 . البيان. ص‏137.

16 . غاية النهاية فى طبقات القراء، ج‏2، ص‏330.

17 . همان، ج‏1، ص‏535 و عثمان ذهبى، معرفة القراء الكبار على الطبقات و الاعصار..