فصل اوّل:نزول قرآن و جمع‏آورى آن در زمان پيامبر(ص)

مبحث اوّل: نزول قرآن بر حرف واحد

آغاز نزول قرآن

پيامبر اسلام(ص) پيش از بعثت و مقارن آن، به غار حرا مى‏رفت و در آن‏جا با خداى خود راز و نياز مى‏كرد. اين مناجات ادامه داشت تا اين‏كه جبرئيل بر وى نازل شد و پيام الهى را بر او خواند. خود آن حضرت در اين مورد مى‏فرمايد:

در غار حرا در خواب به سر مى‏بردم كه جبرئيل بر من در آمد و برايم پاره‏اى از ديبا كه كتابى و نبشته‏اى در آن بود، آورد و گفت: بخوان. گفتم:خواندن نمى‏دانم. جبرئيل مرا فشرد و رها كرد و گفت: بخوان.... تاسه بار اين وضع تكرار شد و در آخرين بار به من گفت: بخوان. گفتم:چه‏چيزى را بخوانم؟ گفت: اِقْرَءْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذى‏ خَلَقَ. خَلَقَ الانْسانَ مِنْ عَلَقٍ....(1)

واسطه نزول قرآن

نزول وحى بر پيامبر اكرم(ص)، غالباً ازطريق جبرائيل(ع) بوده است؛ در حالى كه وحى بر انبياى ديگر از پس پرده، در خواب و گاهى به وسيله فرشته وحى بوده است. در قرآن از جبرئيل گاهى به روح الامين تعبير شده است: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَمينُ‏(2). گاهى به رسول كريم ياد مى‏شود: اِنَّهُ لَقَولُ رَسُولٍ كَرِيمٍ‏(3). جبرئيل به شكل انسانى در نزد پيامبراكرم(ص) حاضر مى‏شد، و وحى را بر ايشان قرائت مى‏نموده است. در مواردى نيز مقدمات وحى بر پيامبر(ص) همانند آوايى به گوش آن‏حضرت مى‏رسيد. از پيامبر(ص) نقل شده است كه:

وحى بر من به دو شكل نازل مى‏شد: گاهى از طريق جبرئيل كه بر من وارد مى‏شد؛ مانند ملاقات شخصى، شخص ديگر را ... و گاهى به صورت آوايى كه به گوش مى‏رسيد تا بر قلب من مى‏نشست.(4)

جبرئيل(ع) با احترام كامل بر پيامبر(ص) وارد مى‏شد كه حكايت از عظمت قرآن و پيامبر(ص) داشت و از آن حضرت اجازه مى‏گرفت. مرحوم صدوق مى‏نويسند:

امام صادق(ع) مى‏فرمايد: جبرئيل هنگامى كه بر پيامبر(ص) وارد مى‏شد، در برابر پيامبر(ص) چونان يك بنده مى‏نشست و بر حضرت وارد نمى‏شد، مگر آن كه اذن گرفته باشد.(5)

كيفيت نزول وحى

خود آن حضرت در روايتى كه از طريق عامه و خاصه نقل شده، كيفيت نزول وحى را چنين بيان مى‏دارد:

و أمّا كيفيّة نزول الوحي فقد سألَه الحارثُ بنُ هشام: كيفَ يأتيكَ الوحي؟ فقال(ص): أحياناً يأتيني مثلَ صلصلةِ الجرس و هو أشدّه عليَّ فيُفصِم عنّي فقد وعيت ما قال، و أحياناً يتمثّل لي الملك رجلاً فيكلّمني فأعي ما يقول؛(6)

حارث بن هشام از پيامبر اكرم(ص) پرسيد: وحى بر شما چگونه نازل مى‏شود؟ حضرت فرمود: گاه صدايى همانند صداى جرس به گوش من مى‏رسد و وحيى كه بدين صورت بر من نازل مى‏شد، سخت بر من گران و سنگين بود. سپس اين صداها قطع مى‏شد و آنچه را فرشته وحى مى‏گفت فرا مى‏گرفتم. گاهى نيز فرشته وحى به صورت مردى بر من فرود مى‏آمد و سپس با من سخن مى‏گفت و من گفته‏هاى او را از بر مى‏كردم.

از حديث مذكور روشن مى‏شود كه وحى به شكل اوّل بر پيامبر(ص) گران بوده‏است چنان‏كه خداوند متعال از اين گونه وحى در قرآن به قول <ثقيل» ياد كرده فرموده است:

اِنّا سَنُلقِى عَليكَ قَولاً ثقيلاً؛(7) ما به زودى سخنى سنگين به تو القا خواهيم كرد.

مرحوم طبرسى در ذيل آيه شريفه مى‏فرمايد:

و قيل معناه: قولاً ثقيلاً نزوله، فإنّه(ص) كان يتغيّر حاله عند نزوله و يعرق و اذا كان راكباً يبرك راحلته و لا يستطيع المشي؛(8)

گفته شده است نزول آيات بر پيامبر(ص) سنگين بود و حال آن حضرت تغيير مى‏نمود و عرق بر چهره مبارك ايشان جارى مى‏شد و اگر سواره بودند، ماندگار مى‏شدند و نمى‏توانستند به راه خود ادامه بدهند.

در مورد كيفيت فرود آمدن قرآن از لوح محفوظ، نظريات متفاوتى بين علما ديده‏مى‏شود:

اكثر دانشمندان علوم قرآنى معتقدند كه قرآن به طور مسلّم، با الفاظ منتخب آسمانى و ساختار الهى بر پيامبر اكرم(ص) نازل شده است. از همين رو اعجاز لفظى و بيانى قرآن يكى از مهم‏ترين و نمودارترين وجوه اعجاز قرآن است. منشأ اختلاف در برداشت‏هاى آنان از خود آيات است. از طرفى صراحت برخى از آيات بر نزول تدريجى و پراكنده -در طول 20 تا 23 سال در مناسبت‏هاى گوناگون- دلالت دارد؛ مانند:

و قُرآناً فَرقْناه لِتَقْرأَهُ عَلَى النّاسِ عَلَى‏ مُكْثٍ و نَزّلْناهُ تَنْزِيلاً...؛(9)

قرآنى كه آياتش را از هم جدا ساختيم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى و آن را به تدريج نازل نموديم.

اين شيوه نزول تدريجى مورد اعتراض دشمنان پيامبر(ص) نيز قرار گرفته مى‏گفتند: اگر قرآن، وحى و از جانب خداست چرا يك‏باره نازل نمى‏شود؟ در سوره فرقان مى‏فرمايد:

و قال الّذينَ كَفروا لَولا نُزِّلَ عليهِ القرآنُ جُملَةً واحدةً؛(10)

كافران گفتند: چرا قرآن يك جا بر او نازل نمى‏شود؟

از طرفى صراحت برخى از آيات ديگر بر نزول دفعى و يك‏باره آن در ماه مبارك رمضان و شب قدر و شب مبارك دلالت دارد؛ از آن جمله:

شَهْرُ رَمَضانَ الّذى‏ اُنزِلَ فِيهِ الْقُرآنُ هُدىً لِلنَّاس‏(11).

اِنّا اَنْزلناهُ في لَيلَةِ القَدْر(12).

اِنّا اَنْزلناهُ فِى لَيلَةٍ مُبارَكَةٍ اِنّا كُنّا مُنْذِرينَ‏(13).

در مقام جمع بين دو دسته از آيات مذكور، ديدگاه‏هايى نقل شده كه به اختصار به آنها اشاره مى‏شود:

الف) قرآن در شب قدر يك‏بار بر بيت‏المعمور يا بيت‏العزة كه در آسمان اول است نازل شده، سپس به تدريج بر پيامبر(ص) نزول يافت. رواياتى هم در تأييد اين معنا وجود دارد.

ب) شب قدر بيشترين آيات بر پيامبر(ص) نازل‏شده است. لذا نزول قرآن به شب قدر نسبت داده شده است.

ج) شب قدر آغاز نزول قرآن بوده است.

د) شب قدر، شب نزول دسته‏اى از آياتِ مشخصى است كه هر ساله برپيامبر(ص)نازل مى‏شده است و نزول دوم در شب قدر بوده است.

ديدگاه‏هاى مذكور با ظاهر آيات نزول دفعى و تدريجى سازگارى ندارد. ضمن اين كه در بند <ج» آغاز نزول قرآن در شب بعثت در ماه رجب نيز نفى شده است. اما مى‏توان قول ديگرى را در مورد كيفيت نزول قرآن، بيان داشت كه بر اساس آن قرآن داراى دو نزول به شكل ذيل بوده است:

الف) نزول دفعى. به اين شكل كه معانى و مفاهيم كل قرآن بر قلب پيامبر(ص) در ليلةالقدر نازل شده است.

ب) نزول تدريجى. به اين شكل كه الفاظ و قالب‏هاى معين براى هر آيه ازطرف خدا به همراه معنا در طول 20 تا 23 سال در مناسبت‏هاى متفاوت نزول يافته‏است.

براساس آنچه گذشت، نزول قرآن بر پيامبر(ص) در قالب الفاظ آن، يكباره و بر يك‏حرف بوده و در بين روايات نزول قرآن چه دفعى و چه تدريجى سخنى از نزول بر احرف سبعه نيست. چنان‏كه روايت صحيحى از امام صادق(ع) بر اين معنا دلالت دارد، كه در فصل پنجم به آن پرداخته مى‏شود.


1 . الدرالمنثور، ج 8، ص 561 و الميزان فى تفسير القرآن، ج 20، ص 327. در آن شبيه اين روايت را ذكر نموده‏است. البته نزد شيعه به استناد روايت امام صادق(ع) نزول جبرئيل بر پيامبر(ص) به همراه اذن و احترام بوده‏است.

2 . شعرا (26) آيه 193.

3 . تكوير (81) آيه 19.

4 . ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 1، ص 197، باب شدّة نزول الوحى على النبى(ص). ظاهراً شكل دوم، مقدمات وحى بوده است، نه خود وحى.

5 . صدوق، علل الشرائع، باب 7، ص‏7.

6 . بحار الانوار، ج 18، ص 260، روايت 13، باب كيفية صدور الوحى؛ صحيح بخارى، ج 1، ص‏271؛ مجمع البيان، ج 10، ص 570 و ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 1، ص 198.

7.. مزمّل (73)، آيه 5.

8 . مجمع البيان، ج 10، ص‏570.

9 . اسراء (17) آيه 106.

10 . فرقان (25) آيه 32.

11 . بقره(2) آيه 185.

12 . قدر (97) آيه 1.

13 . دخان (44) آيه 3.