سپردن كودك براى يادگيرى قرآن.


1- بر ولىّ كودك جايز است كه او را به شخص امينى بسپارد تا صنعت، قرائت، خط، حساب، علوم عربى و غيراينها، از علومى كه براى دين و دنيايش مفيد است به او تعليم دهد و بر معلم لازم است بچه را از فساد اخلاق حفظ كند، تا چه رسد از آنچه كه براى عقايدش ضرر دارد.
(در رابطه با تعلم بانوان نزد استاد مرد، به استفتائاتى از آيتالله گلپايگانى در پايان بحث (بانوان و قرائت قرآن) و در رابطه با دست بى وضو گذاردن اطفال بر خطوط قرآن به مسائل 32 - 17 بحث (قرآن و شخص بى وضو) مراجعه شود.).

احاديثى در باب ياد دادن قرآن به كودك.

... عن معاذ قال: سمعتُ رسول اللّه(ص) يقول: (ما مِن رجل عُلّم ولده القرآن الا تَوَّج اللّه ابَوَيه يوم القيامة بتاجِ المَلِك و كُسِيا حُلَّتَين لَم يَرَالناسُ مثلَهُما.)(1).
شيخ طبرسى در كتاب مجمع البيان از معاذ نقل مى كند، كه گفت: (شنيدم از رسول خدا (ص) كه مى فرمود: (هيچ مردى نيست كه به فرزندش قرآن آموخته شود، مگر آن كه خداوند، روز قيامت پدر و مادر آن فرزند را به تاج فرشتگان مفتخر گرداند و دو زيور از زيورهاى بهشتى كه مردمان هرگز مثل آن را نديده اند بر اندام آنها مى پوشاند.).
عن النبى(ص) اَنّه قال: (اذا قال المعلم للصبى: قل (بسم اللّه الرّحمن الرّحيم) فقال االصّبى: (بسم اللّه الرّحمن الرّحيم)، كتب اللّه برائةً للصّبى و براءةً للمعلّم.)(2).
از پيامبراكرم(ص) نقل شده است كه فرمود: (هنگامى كه معلم به بچه اى خطاب كند كه بگو:(بسم اللّه الرّحمن الرّحيم) و بچه بگويد (بسم اللّه الرّحمن الرّحيم)، خداوند تعالى برائت (از آتش جهنم) را براى فرزند، پدر و مادر و معلمش خواهد نوشت.).
عن على(ع) اَنّه قال: (حقّ الولد على الوالد اَن يحسّن ادبه و يعلّمه القرآن.)(3).
از اميرمؤمنان على(ع) نقل شده كه فرمود: حقِ فرزند بر پدر آن است كه فرزند را نيكو ادب كند و به او قرآن بياموزد.

گرفتن اجرت براى خواندن، نوشتن و تعليم قرآن.

1- اجرت گرفتن براى به جا آوردن واجبات عينى (مثل نمازهاى يوميه) حرام است (بلكه بنا بر احتياط، حكم واجبات كفايى نيز چنين است، مثل: غسل و كفن و دفن ميت)(4) و از جمله واجبات بر انسان، تعليم مسائل حلال و حرام است؛ پس جايز نمى باشد اجرت گرفتن بر آن؛ و اما اجرت گرفتن جهت تعليم قرآن و غير آن، مانند نوشتن و خواندنِ خط و جز آن اشكالى ندارد.
2- اگر كسى را براى ختم قرآن اجير كنند، چنانچه با او شرط كنند كه قرآن را به ترتيب بخواند، عمل به شرط بر او لازم است، والّا بر اجير واجب نيست كه قرآن را به ترتيب بخواند، يعنى از سوره (حمد) شروع كرده و به سوره (ناس) ختم كند؛ بلكه جايز است سوره ها و حتى آيات را بر خلاف ترتيب بخواند.(5) (مگر آن كه متعارف در ختم قرآن، موجب انصرافِ به ترتيب خواندن باشد، همان طور كه ظاهراً نيز چنين است.)(6).
3- چنانچه اجير بفهمد كه (در ختم قرآن)، بعضى آيات را غلط خوانده است، يا آن كه خواندن بعضى آيات را فراموش كرده، اعاده همان آيات كافى است؛ اما چنانچه بعد از تمام كردن قرآن اجمالاً يقين كند بعضى از آيات را از نظر اعراب يا اداى حروف از مخرج و... غلط خوانده است (ولى نداند كه كدام آيات و كلمات بوده) (چنانچه اين اشتباهات ناچيزحساب شوند(7) بعيد نيست كه همان قرائت كافى باشد و اِعاده تمام قرآن بر او واجب نباشد، زيرا با اجاره، خواندن قرآن به نحو متعارف بر او واجب مى شود و معلوم است كه غالباً چنين اشتباهاتى از قاريان صادر مى شود؛ بلى چنانچه از ابتدا با موجر شرط كرده كه اصلاً غلط نخواند بايد قرائت را اِعاده كند. و همچنين است در اجيركردن براى نوشتن قرآن و اَمثال آن، بدين معنى كه جا افتادن بعضى كلمات‏(8) يا حروف يا غلط نوشتن آن ضررى ندارد (در صورتى كه عمدى نبوده و بيش از حد معمول نباشد ولى با اين حال در صورت امكان اگر حرجى نباشد احوط تصحيح نمودن آن است.)(9).
4- جايز نيست‏(10) اُجرت گرفتن براى تعليم حمد و سوره. همچنين جايز نيست اُجرت گرفتن بر تعليمِ ساير اجزاى واجب نماز، و ظاهراً گرفتن اُجرت بر تعليم مستحبات نماز جايز است.
5- جايز است اجيرگرفتن پسربچه مميز از ولىّ اجبارى او يا غير ولى او، مانند حاكم شرع براى قرائت قرآن و تعزيه و زيارات.
6- اجيركردن شخص جُنُب، حائض، و نفساء براى قرائت (سُوَر) عزائم جايز نيست و اِجاره، فاسد است، زيرا اِجاره، به فعل حرام، تعلق گرفته است.


خلاصه مطلب.


استفتاهايى از آيتاللّه العظمى گلپايگانى(ره).

7- س: مرسوم است يك نفر باسواد را اجير مى كنند، تا قرآن و بعضى از كُتُب دينى را به اَطفال تعليم نمايد، آيا جايز است اولياى طفل اُجرت را از زكات مال خودشان حساب كنند يا نه.
ج: چنانچه كسى او را جهت تعليم قرآن به اطفال مؤمنين اجير نمايد، جايز است كه مالُ الاجاره را به عنوان سهم سبيل الله از زكات بدهد؛ لكن اگر او را فقط براى طفل خود اجير كند پرداخت اُجرت از زكوة مشكل است.
8- س: كسى جهت روضه يا قرآن يا دعا يا استخاره قرار بگذارد فلان قدر اجرت مى گيرم، چه صورت دارد.
ج: اجرت گرفتن در مقابل عملى كه بر او واجب نيست مثلِ روضه يا قرآن يا استخاره يا دعا براى غير، ظاهراً اشكال ندارد.
9- س: آيا جايز است مبلغى را به قرآن خوانى به عنوان مزد داد تا يك قرآن براى امواتش ختم كند و قرآن خوان مى تواند بگويد من فلان مقدار مى گيرم و يك قرآن ختم مى كنم يا خير.
ج: مزدگرفتنِ قرآن خوان مانعى ندارد، بلى چنانچه او قربةًالى الله قرآن بخواند و شما هم قربةًالى الله وجه بدهيد بهتر است.

احاديث اخذ اجرت جهت تعليم قرآن.

عَن علىّ(ع) قال سَمِعتُ رَسُولَ اللّه(ص) يَقوُل: (مَن اَخَذَ عَلى تَعليمِ القرآنِ أَجراً كانَ هو حَظُّهُ يَومَ القِيامَة.)(11).
از على(ع) نقل است كه گفت: شنيدم از رسول خدا كه مى گفت:(هركس در مقابلِ ياد دادن قرآن به ديگرى، اجرتى دريافت كند؛ بهره او در روز قيامت همان خواهد بود.).

فهرست منابع فصل چهارم.


سپردن كودك براى يادگيرى قرآن.

1- تحرير، كتاب الحجر، م‏11.

گرفتن اجرت براى خواندن، نوشتن و تعليم قرآن.

1- تحرير، ج‏1، فى المكاسب المحرمه، م‏18؛ هدايه، ج‏1، م 1710، 1712.1711.
2- عروه، ج‏2، فى احكام الاجاره.
3- عروه، ج‏2، فى احكام الاجاره.
4- عروه، ج‏1، فى احكام القرائة، م‏35.
5- عروه، ج‏2، فى احكام الاجاره، خاتمه، م‏3.
6- عروه، ج‏1، فيما يحرم على الجنب، م‏7.
7- مجمع، ج‏1، ص‏417، س‏35.
8- مجمع، ج‏2، ص‏56، س‏136.
9- مجمع، ج‏2، ص‏60، س‏151.

1. وسايل. ج‏4، ابواب قرائت قرآن، ح.
2. همان، ح.
3. نهج البلاغه، حكم 399؛ ميزان الحكمة، ج‏8، ص.
4. امام خمينى(ره).
5. خوئى(ره): در رعايت نكردن ترتيب اشكال است و اشكال بيشتر است در جواز رعايت نكردن ترتيب در آيات سوره، چون ظاهراً اين اِجاره منصرف است به ترتيب خواندن قرآن خصوصاً در ترتيب آيات.
- گلپايگانى(ره): بلكه بايد به ترتيب بخواند براى اينكه اِطلاق اِجاره منصرف است به ترتيب، چنان كه متعارف نيز همين است. بله در صورت وجود قرينه بر لازم نبودن ترتيب، اگر ترتيب را مراعات نكند اشكالى ندارد. (عروه).
6. امام خمينى(ره).
7. امام خمينى(ره).
8. گلپايگانى(ره): در صورتى كه سهو به مقدار متعارف باشد.
9. امام خمينى(ره).
10. امام خمينى(ره) و گلپايگانى(ره) و اراكى(ره): (جايز نيست) بنابر احوط، و همچنين براى تعليم ساير اجزاى واجب نماز. (عروه).
- خوئى (ره): در عدمِ جواز، تأمل است بلكه ظاهر، جواز آن است. (عروه).
11. تهذيب الاحكام، ج‏6، ص‏376، ح.