مرورى بر فصول كتاب
فصل اوّل كتاب در چند بخش تدوين شده است:
در بخش اول، نگرش مسلمانان اين دوره به دانش جديد تبيين گرديد.
در بخش دوم، تحول نهاد و نگرش سياسى و تأثير آن بر حوزه تفكر دينى بررسى شد.
در بخش سوم، تأثير مستشرقان بر حوزه تفكر دينى تبيين شد.
در بخش چهارم، تأثير مكاتب جديد اجتماعى، اقتصادى و فلسفى عنوان گرديد.
در بخش پنجم، تأثير دستاوردهاى جديد علمى و همچنين كلام مسيحيت بر حوزه تفكر دينى نمايانده شد.
در اين فصول كوشيده ايم تا با بررسى تاريخ انديشه دينى و تفسير در دوره معاصر، زمينه هاى فراهم آورنده تحول در انديشه مسلمانان و به تبع آن مفسران را بازشناسيم و درحد امكان و اختصار بنمايانيم. اين امر به ما كمك مى كند تا شناختى كاملتر از انديشه هاى دينى و تأثيرپذيرى آنها از ديگر حوزه هاى معرفتى و غيرمعرفتى )نظير عوامل اجتماعى و سياسى و فرهنگى) به دست آوريم.
همچنين مى توان گفت كه حداقل به ما جايگاه درست انديشه ها و معرفت هايى را كه در مقطع كوتاه زمان ثابت و خلل ناپذير به نظر مى رسند، مى نماياند.
در اين جا توجه به چند نكته ضرورى است:
اول آن كه ما در فصل اول به بررسيِ جريان هاى اجتماعى، سياسى و فرهنگى و تأثير آنها بر حوزه تفكر دينى اقدام نموديم. بايد توجه داشت كه اين گونه جريان ها كه در جامعه شكل مى گيرند بسيار پيچيده و به هم درآميخته هستند و تفكيك آنها از يكديگر امكان پذير نيست؛ اما براى شناخت بهتر آنها چاره اى نبود جز آن كه هر يك از آنها را مستقلاً مطرح نماييم.
دوم آنكه تبيين كامل و پروراندن موضوع هر يك از بخش هاى فصل اول مى توانست مستقلاً موضوع يك تحقيق قرار گيرد. فيش هايى هم كه در هر زمينه فراهم آمده بود، بسيار زياد بود. اما با توجه به هدف اصلى اين تحقيق مى بايست، مباحث در نهايت اختصار طرح شوند. از اين رو به حداقل اكتفا شد.
سوم آن كه در اين فصل، از شخصيت هاى مسلمان متعددى نام برده ايم و انديشه هاى دينيِ مختلفى را مطرح كرده ايم. آن چه در اين جا براى ما حائز اهميت بوده است، صرف انديشه دينى و عوامل شكل دهنده آن بوده است. از اين رو همِّ خود را مصروف ارزيابى صحت يا سقم اين انديشه ها يا داورى درباره خوب و بد بودن شخصيت افراد و اعمال و كردار آنان نكرده ايم. تحقيق ما صرفاً يك بررسيِ معرفت شناختى است.
براى فصل دوم با عنوان جلوه هايى از عقلگرايى در تفسير، چند موضوع مهم محورى در تفسير انتخاب شد و در پنج تفسير مورد نظر، بررسى شد. اين موضوعات عبارت بودند از عقل، علم، آياتى از قرآن كه در آن از طبيعت و علوم سخن گفته شده است، ملائكه، جن، شيطان، معجزات پيامبران، امدادهاى غيبى و عذاب هاى الهى.
اين موضوعات در دو بخش تنظيم شده اند كه هر يك بر مباحث متعددى مشتمل هستند. در بخش اول، مسئله عقل، علم، و تفسير آيات علميِ قرآن از ديدگاه هر يك از پنج تفسير بررسى شده است. در بخش دوم، موضوعات معجزات پيامبران، امدادهاى غيبى و عذاب هاى الهى در قالب داستان هاى قرآن، در كنار مسئله ملائكه، جن و شيطان، از ديدگاه هر يك از پنج مفسر مورد نظر، بررسى شده است. در اين فصل، با انتخاب اين موضوعات كوشيده ايم تا نشان دهيم از يك سو، علم به عنوان مهم ترين دستاورد عقل بشرى تا چه حد در تفسير قرآن نقش دارد و از سوى ديگر به جايگاه والاى اصول و مبانيِ عقلى در تفسير واقف شويم تا با شناخت آن بتوانيم برخوردى روشمند با قرآن را در پيش گيريم، باشد كه به درك بهتر آن نايل آييم.
هنگام بررسيِ يك موضوع در تفاسير، براى دست يابى به نگرشى جامع از عقايد هر مفسر، ديدگاه هر مفسر را در مبحثى مستقل مطرح نموده ايم و موضوعات مرتبط را در كنار هم آورده ايم. در بخش اول، موضوع عقل و علم و تفسير آيات علمى از نگاه پنج مفسر، در پنج مبحث مستقل مطرح شده اند. در بخش دوم نيز همين شيوه به كار گرفته شده است. ملائكه، جن و شيطان، همچون مسئله معجزات پيامبران و امدادهاى غيبى و عذاب هاى الهى از امور ماوراى مادى تلقى مى شوند كه به جهان غيب تعلق دارند. از اين رو در بخش دوم نيز اين موضوعات را از ديدگاه هر مفسر، يك جا مطرح كرده ايم.
آيات انتخاب شده براى اين دو بخش، با مطالعه قرآن و همچنين مراجعه به كتبى كه به نقد تفاسير پرداخته اند، تعيين گرديده است. كوشش شده آيات مشابهى در تمام پنج تفسير، مورد بررسى قرار گيرد تا امكان مقايسه بين ديدگاه هاى اين مفسران نيز ميسر باشد. آن چه در تفسير اين موضوعات مورد توجه قرار گرفته است عبارتند از:
روش تفسيريِ مفسر مورد نظر، از اين آيات، به مجاز و تمثيل گراييدن او و بهره گرفتن او از مطالب علمى و شيوه اى كه در صورت بروز تعارض بين تفسير آيات و مباحث علمى پى مى گيرد. همچنين دست يابى به نظر او درباره هدف قرآن از پرداختن به اين موضوعات، روش بيان قرآن در اين مقام و مخاطبان قرآن.
بايد توجه داشت كه پنج تفسير مورد بررسيِ ما تفاوت هاى بسيارى با هم داشته اند. از اين ميان، تفسير المنار با پرداختن به دوازده جزء قرآن، كوتاه ترين اين تفاسير است. اين كمبود در مباحثى كه در سوره هاى بخش دوم قرآن بيش تر مطرح گرديده، كاملاً محسوس است. علاوه بر اين، هر يك از اين تفاسير، با تمام موضوعات قرآنى در يك حد از اهميت برخورد نكرده اند. از اين رو در بعضى موضوعات به تفصيل بيش ترى وارد شده اند و از بخشى ديگر به اختصار گذشته اند. همين امر موجب شده تا پاره اى از مباحث، غنى تر بنمايند و برخى ديگر به اجمال مطرح شوند.
در اين فصل نيز هدف، ارزيابيِ ديدگاه ها نبوده است اگرچه در مواردى تأملاتى عنوان شده است بلكه كوشيده ايم تنها به طرح و ارائه منصفانه ديدگاه هاى هر يك از مفسران بپردازيم. به رغم تعداد فراوان فيش هاى فراهم شده در اين فصل، براى احتراز از اطاله كلام كوشيده ايم تا طريق اختصار را بپيماييم، گزيده بگوييم و درحد امكان مطالب را دسته بندى كنيم.
طرحى كه براى اين فصل درنظر گرفته شده بود و فيش هايى كه فراهم آمده بود، بسيار گسترده تر بود؛ اما محدوديت زمانى و مجال اين تحقيق اجازه نداد تا همه مباحث ارائه گردد. در آخر بايد به چند توضيح كلى درباره اين تحقيق اشاره شود.
نخست آن كه مراد از عقلگرايى كه در عنوان اين تحقيق و در سطور آن مكرراً از آن استفاده شده است، به هيچ روى، مكتب فلسفيِ خاصى كه به اين عنوان نام گرفته باشد، نيست. بلكه از عقلگرايى بدانگونه كه تفسير پژوهان معاصر مراد كرده اند، هرگونه تلاش عقلانى جهت همسوى سازى يافته هاى بشرى با معارف قرآنى و يا نقد فرآيند فهم دينى با عقلانيت مراد كرده ام كه به نوعى علمى نگرى به معناى اخص آن نيز وارد اين بحث خواهد بود.
دوم آن كه بنابراين گذاشته شده كه هر توضيحى كه درباره يك آيه از قرآن آمده باشد، تفسير ناميده شود نه آن كه لزوماً همه قرآن يا بخش عظيمى از آن مورد بحث قرار گيرد. بنابراين، هر نوع نوشته به صورت كتاب، مقاله و اعلاميه يا سخنرانى كه آيه يا آياتى را بررسى كنند، تفسير خوانده مى شود.
اميد است كه اين تحقيق همان گونه كه براى خود نگارنده بسيار مفيد و سودمند واقع شد، براى علاقه مندان به موضوع مورد بحث نيز قابل استفاده باشد.
پيش از آن كه مقدمه به پايان رسد، بايد مراتب تشكر و سپاس فراوان خود را از جناب استاد، حجة الاسلام محمدعلى مهدوى راد ابراز دارم كه بى شك، بدون ايده هاى خلاق و حمايت هاى فكرى و راهنمايى هاى بى شائبه ايشان، انجام اين تحقيق ميسر نمى شد. ايشان به رغم اشتغالات فراوان علمى، وقت بسيارى را سخاوتمندانه در اختيار اين تحقيق نهادند و در راهنماييِ علمى و دست يابى به منابع راهگشا و كارآمد، از هيچ گونه مساعدتى دريغ نورزيدند.
وما توفيقى الا باللّه العليّ العظيم
بهمن 1373/رمضان 1415