سورة التكاثر


الصدوق قال: حدّثنا الحاكم أبوعلىّ الحسين بن أحمد البيهقى، قال: حدّثنا محمّد بن يحيي الصولى، قال: حدّثنا أبوذكوان القاسم بن إسماعيل بسيراف سنة خمس و ثمانين و مائتين قال: حدّثنا إبراهيم بن عباس الصولى الكاتب بالأهواز سنة سبع و عشرين و مائتين، قال: كنّا يوماً بين يدى علىّ بن موسي‏عليه السلام فقال لى: ليس فى الدّنيا نعيم حقيقى. فقال له بعض الفقهاء ممّن يحضره: فيقول الله عزّوجلّ (ثمّ لتسئلنّ يومئذٍ عن النعيم) أمّا هذا النعيم فى الدنيا، وهو الماء البارد، فقال له الرضا عليه السلام و علا صوته: كذا فسّرتموه أنتم و جعلتموه علي ضروب، فقالت طائفة: هو الماء البارد، و قال غيرهم: هو الطعام الطيب، و قال آخرون: هو النوم الطيب. قال الرضا عليه السلام: و لقد حدّثنى أبى عن أبيه أبى عبدالله الصّادق‏ أنّ أقوالكم هذه ذكرت عنده فى قول الله تعالي (ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم) فغضب و قال: إنّ الله عزّوجلّ لايسئل عباده عمّا تفضّل عليهم به، و لايمنّ بذلك عليهم، و الامتنان بالإنعام مستقبح من المخلوقين، فكيف يضاف إلي الخالق عزّوجلّ ما لايرضى المخلوق؟! و لكنّ النعيم حبّنا أهل البيت و موالاتنا، يسأل الله عباده عنه بعد التوحيد و النبوّة لأنّ العبد إذا وفا بذلك أدّاه إلي نعيم الجنّة الّذى لايزول. و لقد حدّثنى بذلك أبى عن أبيه، عن آبائه، عن أميرالمؤمنين عليه السلام أنّه قال: قال رسول الله صلّي الله عليه و آله‏: يا علي إنّ أوّل مايسئل عنه العبد بعد موته، شهادة أن لا إله إلّا الله، و أنّ محمّداً رسول الله و إنّك ولىّ المؤمنين بما جعله الله، و جعلته لك، فمن أقرّ بذلك و كان يعتقده صار إلي النعيم الّذى لازوال له. فقال لى أبو ذكوان بعد أن حدّثنى بهذا الحديث مبتدئاً عن غير سؤال: اُحدّثك بهذا من جهات: منها لقصدك لى من البصرة، و منها أنّ عمّك أفادنيه، و منها أنّى كنت مشغولاً باللّغة و الأشعار و لاأعول علي غيرهما، فرأيت النبىّ صلّي الله عليه و آله فى النوم و الناس يسلّمون عليه و يجيبهم فسلّمت، فما ردّ علىّ فقلت: أما أنا من أمّتك يا رسول الله؟ قال لي: بلى و لكن حدّث الناس بحديث النعيم الّذى سمعته من إبراهيم، قال الصولى: و هذا حديث قدرواه الناس عن النبىّ صلّي الله عليه و آله إلّا أنّه ليس فيه ذكر النعيم و الآية و تفسيرها، إنّما رووا إنّ أوّل ما يسئل عنه العبد يوم القيمة الشهادة و النبوّة و موالاة علىّ بن أبى طالب عليه السلام‏ .

عيون اخبار الرضا 2/ 129 - 130.


صدوق از حاكم ابوعلي حسين بن احمد بيهقي، از محمد بن يحيي صولي، از ابوذكوان قاسم بن اسماعيل در سال 285 در سيراف، از ابراهيم بن عباس صولي كاتب در سال 227 در اهواز روايت كرده است كه گفت: روزي در محضر علي بن موسي(ع ) بوديم كه حضرت به من فرمود: در دنيا نعمت حقيقي وجود ندارد، يكي از فقهاي حاضر به حضرت عرض كرد: خداوند عزّوجلّ مي‏فرمايد (سپس در آن روز از نعمتها سوال خواهيد شد ) اين نعمت در دنياست و آن، نعمت آب سرد است. حضرت رضا(ع) صداي مبارك خود را بلند كرد و فرمود: شما آن را چنين تفسير كرده‏ايد و هر يك در خصوص آن چيزي گفته‏ايد . طايفه‏اي گفتند: مقصود آب خنك است، عده‏اي گفتند: مقصود غذاي لذيذ و گواراست، و شماري ديگر گفتند: مقصود خواب خوش است. حضرت رضا(ع) فرمود: حال آن كه پدرم از پدرش ابوعبداللّه الصادق (ع) برايم حديث فرمود كه در حضور آن حضرت در تفسير آيه (سپس در آن روز از نعمتها سوال خواهيد شد) همين حرفهاي شما مطرح شد، و آن جناب خشمگين شد و فرمود: خداوند عزّوجلّ بندگان خود را نسبت به چيزي كه به ايشان تفضّل كرده است بازخواست نمي‏كند، و منّت گذاردن براي نعمت از سوي انسان زشت است، پس چگونه چيزي را كه حتي مخلوق نمي‏پسند مي‏توان به خالق عزّوجلّ نسبت داد؟! مقصود از اين نعيم دوستي و موالات نسبت به ما اهل بيت است، كه خداوند، پس از سؤال از توحيد و نبوّت، درباره آن بندگانش را مورد سؤال قرار مي‏دهد؛ چرا كه هر گاه بنده به نعمت دوستي ما وفا كند اين وفاداري او را به نعمت جاويدان بهشت مي‏كشاند. اين را پدرم، از پدرش، از پدرانش، از اميرالمؤمنين(ع) حديث كرد كه آن حضرت فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: اي علي، نخستين چيزي كه پس از مرگ از بنده سؤال مي‏شود اين است كه آيا به يگانگي خداوند و پيامبري محمد و ولايت تو بر مؤمنان كه آن را خداوند و من براي تو قرار داده‏ايم، گواهي و شهادت داده است، زيرا هر كس به آن اقرار كند و بدان معتقد باشد به نعمت جاويدان (بهشت) دست مي‏يابد. محمد بن يحيي صولي گويد: ابو ذكوان پس از آن كه اين حديث را ابتداء به ساكن و بدون آن كه من از او سؤال كنم، برايم روايت كرده گفت: من به چند دليل، اين حديث را برايت گفتم، اول اين كه تو از بصره براي ديدن من آمدي، دوم اين كه عموي تو اين حديث را برايم بازگو كرده است، و سوم اين كه من قبلاً به آموختن لغت و اشعار اشتغال داشتم و به غير آنها نمي‏پرداختم تا اين كه پيامبر(ص) را در خواب ديدم، مردم به آن حضرت سلام مي‏كردند و ايشان جواب سلام آنها را مي‏دادند، من هم سلام كردم اما حضرت جوابم را نداد، عرض كردم: اي رسول خدا، مگر من از امت تو نيستم؟ فرمود: چرا؛ اما حديث نعيم را كه از ابراهيم شنيده‏اي براي مردم بازگو كن، صولي گويد: و اين همان حديثي است كه مردم از پيامبر(ص) روايت مي‏كنند منتها در آن از نعيم و آيه و تفسير آن سخني نيست، بلكه آنچه مردم روايت مي‏كنند اين است كه نخستين سؤالي كه از مردم در روز قيامت مي‏شود، سؤال از شهادت (به يگانگي خداوند و نبوت محمد(ص)) روايت علي بن ابي‏طالب(ع) است .




الصدوق قال: حدّثنا الفقيه المروزى عن أبى بكر النيسابورى عن الطائى عن أبيه عن الرضا عليه السلام عن أبيه عن آبائه عليهم السلام قال: قال: علىّ بن أبى ‏طالب عليه السلام‏ فى قول الله عزّوجلّ (ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم) قال : الرطب و الماء البارد .

تكاثر / 8. عيون اخبار الرضا 2 / 38.

صدوق از فقيه مروزي، از ابوبكر نيشابوري، از طائي، از پدرش، از حضرت رضا، از پدر بزرگوارش، از پدرانش‏(ع) روايت كرده است كه فرمود: علي بن ابي‏طالب(ع) درباره آيه (سپس در آن روز از نعمتها سوال خواهيد شد)1 فرمود: (مقصود از اين نعمتها) خرما و آب خنك است2 .