آرامش امّ عقيل در مصيبت فرزند با يك آيه

آرامش امّ عقيل در مصيبت فرزند با يك آيه

 

شخصى مى‏گويد: با رفيقم در بيابانهاى سوزان حجاز در سفر بوديم، راه گم كرديم. در جستجو بوديم كه چادرى نظر ما را جلب كرد. به طرف خيمه حركت كرديم، وقتى رسيديم سلام داديم، زنى سر بيرون آورد و جواب سلام ما را داد پس پرسيد: شما كيستيد؟

گفتيم راه گم كرده‏ايم. فرشى روى زمين پهن كرد و از ما دعوت كرد بنشينيم تا فرزندش بيايد و از ما پذيرايى كند. پس از گذشت زمانى، مردى سوار بر شتر نزديك خيمه آمد و گفت: اى مادر عقيل خداوند در سوگ فرزندت پاداش تو را بزرگ گرداند. زن گفت: آه مگر فرزندم مرده است؟ گفت: آرى

زن گفت: چگونه؟ مرد جواب داد: كنار چاه آب، شترها هجوم آوردند و او را در چاه انداختند. زن گفت: پس تو از اين ميهمانان پذيرايى كن.

 

آنگاه گوسفندى را در اختيار مرد گذاشت تا ذبح كند و سپس خود، غذا تهيه كرد. ما از صبر و پايدارى او به شگفت آمده بوديم.

پس از صرف غذا رو به ما كرد و گفت: آيا كسى از شما قرآن مى‏داند؟ گفتيم: آرى.

گفت: براى تسلى خاطر من، در عزاى فرزندم، قرآن بخوانيد. من اين آيات را خواندم: وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اْلأَمْوالِ وَ اْلأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرينَ (2بقره/155) و همواره شما را به نوعى از ترس و گرسنگى و زيان مالى و جانى و كمبود محصول مى‏آزماييم و صابران را نويد بده.

   

الَّذينَ إذا أصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَيْهِ راجِعُونَ (2بقره/156) همان كسانى كه چون مصيبتى به آنان رسد گويند: انا لله و انا اليه راجعون [ما از خداييم و به خدا بازمى‏گرديم].

أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (2بقره/157) بر اينان درود پروردگارشان و رحمت او باد و اينانند كه رهيافته‏اند.

(اى رسول، بشارت ده صابران را،آنان كه چون مصيبت بدآنها رسد گويند: ما از خداييم و به سوى او باز مى‏گرديم. درود و رحمت خدا بر اينان و اينها هدايت شده‏اند).

زن گفت: شما را به خدا سوگند. آيا اينها آيات قرآن بود؟

گفتم: بلى آنگاه برخاست و چند ركعت نماز خواند و گفت: خدايا من دستور تو را اطاعت كردم، تو نيز به وعده‏اى كه داده‏اى وفا كن. پس گفت: اگر كسى براى ديگران باقى بماند. رسول خدا براى امّتش باقى مى‏ماند.

1- نمونه هائى از تأثير و نفوذ قرآن، صفحه 22 و 24. به نقل از مسكن الفؤاد، صفحه 51.