سيوطى و علوم قرآن

 

سيوطى يكى از بزرگترين دانشمندان علوم قرآنى است كه بيش از 40 اثر قرآنى تاليف كرده‏است كه مهمترين آنها «الاتقان فى علوم القرآن‏» به شمار مى‏رود. در اين اثر خلاصه ديگر آثار او آمده‏است. وى اين كتاب را بر مبناى كتاب‏« البرهان فى علوم القرآن‏» زركشى و به عنوان مقدمه تفسير بزرگش‏«مجمع البحرين و مطلع البدرين الجامع لتحرير الرواية و تقرير الدراية‏» نوشته‏است. او در آن به بيش از 150 اثر مراجعه كرده‏است.

كليدواژه‏ها: سيوطى، الاتقان، علوم قرآن، دانشمندان علوم قرآن.

1. مقدمه

اين نوشتار برگردان بخشى از مقاله «السيوطى و علوم القرآن‏» اثر استاد محمد يوسف شريحى است كه در مجله «مجمع اللغة العربية بدمشق‏» شماره ربيع‏الآخر 1413 ه / تشرين الاول (اكبر) 1992م. به چاپ رسيده است.

2. سيوطى

عشق و علاقه سيوطى (849-911 ق) به قرآن و اهتمام به حفظ آن از همان اوان كودكى به عنوان وديعه‏اى الهى در وجود او نمايان بود. بطورى كه در كمتر از هشت‏سالگى كل قرآن را حفظ كرد (1) و اين دليل بر زكاوت و نبوغ اوست. پس جاى تعجب نيست كه چنين شخصيتى با اين اوصاف، ما را از اين تاليفات بر جاى مانده به شگفت آورد. بطورى كه هر كدام از ما از خواندن اين كتاب‏ها ناتوان مى‏ماند، چه رسد به تحرير و تاليف آن.

اولين تاليف او [در علوم قرآن]، «شرح الاستعاذة و البسملة‏» نام داشت كه وقتى استاد او بلقينى آن را ديد شگفت زده شد و براى آن تقريظى نوشت (2) .

سپس تاليفات سيوطى يكى پس از ديگرى به نگارش درآمد. خداوند به سيوطى تفكرى بارور و فكرى فروزان و آگاه و تيزبين اعطا نمود; بطورى كه در بسيارى از علوم و فنون متبحر شد. علوم قرآن از جمله آن علومى بود كه سيوطى به عنوان نعمت الهى از آن ياد مى‏كند:

به من تبحر در هفت دانش ارزانى شده‏است: تفسير، حديث، فقه، نحو، معانى، بيان و بدايع... (3) .

سيوطى، بسيار به خود و به كتابهايش مباهات مى‏ورزيد و مرتبا مى‏گفت «[فلان] كتاب را كسى به مانندش نيافريد» ... و از جمله آن كتابهايى كه در مورد علوم قرآن است و او با اين وصف از آن ياد مى‏كند، به اين قرارند:

1- الاتقان فى علوم القرآن;

2- الدر المنثور فى التفسير بالماثور;

3- ترجمان القرآن;

4- اسرار التنزيل (و هو المسمى قطف الازهار فى كشف الاسرار);

5- الاكليل فى استنباط التنزيل;

6- تناسق الدرر فى تناسب الآيات و السور (4) .

به علاوه يك كتاب خطى در مورد تاليفات سيوطى يافتم كه شاگردش شيخ عبدالقادر شاذلى، در كتابش «بهجة العابدين‏» نوشته است:

اين فهرست [كتب] عالم علامه، حافظ زمان، جلال الدين سيوطى است; از يك نسخه [خطى]، كه در آن خط مؤلف موجود است (5) .

از آن فهرست، آنچه مربوط به علوم قرآن و متعلقات آن است، به اين شرح گزينش كرده‏ام:

1- الدر المنثور فى التفسير الماثور (12 مجلد ضخيم);

2- التفسير المسند و يسمى (ترجمان القرآن) در 5 جلد;

3- الاتقان فى علوم القرآن (يك مجلد ضخيم);

4- الاكليل فى استنباط التنزيل;

5- لباب النقول فى اسباب النزول;

6- الناسخ و المنسوخ فى القرآن;

7- مفحمات الاقرآن فى مبهمات القرآن;

8- اسرار التنزيل يسمى (قطف الازهار فى كشف الاسرار)، از اول، تا آخر سوره برائت (در يك مجلد ضخيم);

9- تكملة تفسير الشيخ- جلال الدين المحلى (از اول قرآن تا آخر سوره اسراء در يك مجلد كوچك);

10- تناسق الدرر فى تناسب السور;

11- حاشية على تفسير البيضاوى تسمى (نواهد الابكار و شوارد الافكار) 4 جلد;

12- التحبير فى علوم التفسير (يك جزوه مختصر);

13- معترك الاقرآن فى مشترك القرآن;

14- المهذب فيما وقع فى القرآن من المعرب;

15- خمائل الزهر فى فضائل السور;

16- ميزان المعدلة فى شان البسملة;

17- شرح الاستعاذة و البسملة;

18- مراصد المطالع فى تناسب المطالع و المقاطع;

19- الازهار الفائحة على الفاتحة;

20- فتح الجليل للعبد الذليل فى قوله تعالى (الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور) الآية، در آن 120 نوع از انواع بديع را استخراج كرده‏است;

21- اليد البسطى فى تعيين الصلاة الوسطى;

22- المعانى الدقيقة فى ادراك الحقيقة، يتعلق بقوله تعالى (و علم آدم الاسماء كلها);

23- دفع التعسف عن اخوة يوسف;

24- اتمام النعمة فى اختصاص الاسلام بهذه الامة;

25- الحبل الوثيق فى نصرة الصديق، يتعلق بقوله تعالى (و سيجنبها الاتقى);

26- الفوائد البارزة و الكامنة فى النعم الظاهرة و الباطنة، يتعلق بقوله تعالى (و اسبع عليكم نعمه ظاهرة و باطنة);

27- المحرر فى قوله تعالى (ليغفرلك الله ما تقدم من ذنبك و ما تاخر);

28- مفاتيح الغيب (از [سوره] «سبح‏» تا آخر قرآن در يك جلد);

29- ميدان الفرسان فى شواهد القرآن;

30- مجاز الفرسان الى مجاز القرآن (اين كتاب، مختصر شده كتاب مجاز القرآن شيخ عزالدين بن عبدالسلام است);

31- [الفية فى القراءات العشر (6) ];

32- شرح الشاطبية (تركيبى);

33- الدر النثير فى قراءة ابن كثير;

34- منتقى فى تفسير الفاريابى;

35- منتقى فى تفسير عبدالرزاق;

36- منتقى فى تفسير ابن‏ابى حاتم (يك جلد);

37- القول الفصيح فى تعيين الذبيح;

38- الكلام على اول سورة الفتح (به دستور متوكلى);

اين تمام تاليفات سيوطى در آن دست نوشته بود. به علاوه چند كتاب ديگر از تاليفات سيوطى را از كتاب او (حسن المحاضرة) به شرح ذيل اضافه مى‏كنم:

39- مجمع البحرين و مطلع البدرين (الجامع لتحرير الرواية و تقرير الدراية) كه الاتقان را مقدمه آن قرار داده‏است;

40- المتوكلى فى ماورد فى القرآن باللغات الحبشية و الفارسية و الرومية و الهندية... (اين كتاب را بروكلمان نيز ذكر كرده است (7) );

41- جزوه‏اى در اصول تفسير، كه خلاصه كتابش، النقايه است (8) .

با نگاهى به عنوانهاى تاليفات سيوطى در علوم قرآن و حتى ديگر علوم، مشاهده مى‏كنيم كه هدف سيوطى، تاسيس يك مكتب علمى پيشرفته در فنون مختلف بوده است و اين حقيقتى است كه در تاليف او هويداست; به نحوى كه هر يك از آن فنون يك فن كامل به شمار مى‏رود كه در آن مسائل كلان و خرد جمع‏آورى شده و اين چيزى است كه در فهرست كتب قرآنى او بطور واضح مشاهده مى‏شود. هر يك از آن تاليفات، به مثابه يك حلقه مكمل براى ديگر حلقه‏هاست و مجموع آنها تشكيل دهنده يك فن كامل در علوم قرآن به شمار مى‏رود. سيوطى خود در مقدمه كتاب قطف الازهار به اين نكته اشاره مى‏كند. اين مقدمه بهترين نمونه‏اى است كه بيانگر تلاش سيوطى در اين زمينه است. در آنجا به كيفيت مكمل بودن برخى از كتاب‏ها براى برخى ديگر اشاره كرده است و گفته‏است:

خداوندى كه ستايش و حمد مخصوص اوست، بر من منت نهاد، به اينكه در علوم قرآن و حقايق آن تحقيق كنم و اسرار و وقايع آن را جستجو نمايم. تا بدانجا كه در آن علوم كتابهاى مختلفى پديد آوردم; از جمله:

تفسير ترجمان القران كه اسناد آن متصل به رسول خدا و اصحابى است كه او را درك كرده و وحى و قرآن و تفسير و تاويل را از او فرا گرفته‏اند و اگر اين تفسيرى كه بدان اشارت شد، صرف نقل بوده، نكات بيانى و اعرابى در بر نداشت، [در عوض]، به دنبال آن كتب ديگرى را به رشته تحرير درآوردم كه مشتمل بر آن نكات بود; از آن جمله:

كتاب الاتقان فى علوم القرآن، كه به منزله مقدمه مفسرين به شمار مى‏رود و غالب اصول [تفسيرى] در آن آمده‏است.

سپس در مورد احكام، كتاب «الاكليل فى استنباط التنزيل‏» را در يك مجلد نگاشتم. اين كتاب كليه مسائلى را كه در مورد احكام قرآن بيان كرده‏اند، دربردارد.

آنگاه تاليف جداگانه‏اى در اسباب النزول به نام «لباب النقول‏» نوشتم. اين كتاب از نظر ايجاز و تحرير بدان گونه است كه در نوع خود از جميع كتب نگارش يافته [قبلى] برترى دارد.

سپس كتابى مختصر در مبهمات نوشتم كه در نوع خود از لحاظ جامعيت و مؤخر بودن، به مانندش نيامده است. آن كتاب مفحمات الاقرآن فى مبهمات القرآن نام دارد.

آنگاه يك تاليف جداگانه‏اى به صورت جزوه در مورد الفاظ دخيل معرب در قرآن به نام «المهذب فيما وقع فى القرآن من المعرب‏» ترتيب دادم.

سپس جزوه‏اى با نام «معترك الاقران فى مشترك القرآن‏» تاليف كردم.

سپس مختصرى را با نام «مجاز الفرسان الى مجاز القرآن‏» كه البته ناقص ماند، نوشتم.

آنگاه كتاب خمائل الزهر فى فضائل السور را تحرير نمودم... (9) .

با نگاهى به آثار سيوطى در مى‏يابيم كه بيشتر تاليفات وى، شامل رساله‏هاى كوچكى مى‏شود كه احيانا [مطالب] برخى در بعضى ديگر مندرج گرديده‏است; به عنوان مثال كل كتاب مفحمات الاقران فى مبهمات القرآن (10) يا خلاصه آن را، در كتاب معترك الاقرآن مشاهده مى‏كنيم; همچنين كتاب معترك الاقران (11) را جزئى از كتاب «الاتقان (12) »مى‏يابيم. چنانكه تناسق الدرر فى تناسب الآيات و السور، خلاصه كتاب اسرار التنزيل است و سيوطى اين مطلب را در نوع شصت و دوم الاتقان كه موضوع آن مناسبت آيات و سور است، بيان داشته‏است (13) .

»و «المتوكلى (15) »به همين منوال است. هنگامى كه خليفه عباسى المتوكل على الله از او خواست، در مورد الفاظ [معرب] دخيل در قرآن كريم كتابى بنويسد و لغات حبشى، فارسى و غير عربى را [در آن] مشخص كند، دعوت او را پاسخ داد و كتاب المهذب را به ترتيب حروف معجم و بر اساس زبانهاى حبشى فارسى، رومى و... بازسازى كرد و آن را به اسم خليفه «المتوكلى‏» نام گذارى كرد. همه مطالب اين دو كتاب، در كتاب ديگر او «التحبير فى علوم التفسير (16) »در نوع چهلم (المعرب)، ضبط شده و خلاصه اين سه كتاب در الاتقان در نوع سى‏وهشتم آن يعنى (فى ما وقع فيه القران بغير لغة العرب) مندرج است. سيوطى در آنجا گفته كه يك كتاب جداگانه در اين نوع به نام «المهذب فيما وقع فى القرآن من المعرب‏» تاليف كرده است.

لهذا مى‏توان گفت: كتاب الاتقان، حاوى بيشترين مطالب كتب قرآنى به رشته تحرير درآمده سيوطى است. او نخست، مباحث مختلف و مرتبط با قرآن- از جمله اسباب نزول، متشابه، مبهمات، تناسب سوره‏ها، معرب و... نوشته; سپس همه آنها را در كتاب الاتقان فى علوم القرآن گنجانده است.

[بنابراين] اين كتاب چنانچه از اسمش بر مى‏آيد- جامع مباحث گوناگون و مطالب خاص [در زمينه علوم قرآنى] است. لذا مطلب «علوم قرآن نزد سيوطى‏» را با بررسى كتاب الاتقان فى علوم القرآن - كه بزرگترين اثر سيوطى به شمار مى‏رود پى مى‏گيرم.

3. الاتقان فى علوم القران

سيوطى در مقدمه كتاب الاتقان -به مانند ديگر تاليفات به روش كتاب و اهميت آن، منابع مورد رجوع و مطالب ديگر، اشاره نموده و آن را بى‏سابقه برشمرده و گفته‏است:

من در آن زمان كه به تحصيل علم اشتغال داشتم، از پيشينيان در اين‏كه چرا در انواع علوم قرآنى كتابى را تدوين نكرده‏اند، در شگفت‏بودم; چنانكه در مورد علم حديث كتابى تدوين كرده‏اند تا اينكه از استادم... ابوعبدالله محى‏الدين كافيجى (17) - كه خدا بر طول عمر او بيافزايد و سايه‏اش را بر سرش بگستراند- شنيدم كه گفت: در علوم تفسير كتابى نگاشتم (18) كه كسى پيش از من چنين كتابى تاليف نكرده‏است; پس نسخه‏اى از روى آن بنوشتم; اما بسيار كوچك بود; آن، دو باب است: باب اول در معناى تفسير و تاويل و قرآن و سوره و آيه، و باب دوم در شرطهاى اظهار نظر درباره مسائل قرآن و در خاتمه آن آداب عالم و متعلم.

اين كتاب جان تشنه‏ام را سيراب نكرد و به سبيل مقصود هدايتم نكرد. پس از آن استاد ما... قاضى‏القضاة پيشواى مذهب مطلبى [شافعى]، علم الدين بلقينى (19) - رحمت‏خدا بر او باد- مرا از كتاب «مواقع العلوم من مواقع النجوم‏» برادرش قاضى القضاة جلال‏الدين، مطلع ساخت. من آن كتاب را لطيف و مجموعه‏اى با ظرافت‏يافتم كه مرتب و با تقرير و تنوع و پرمحتوا بود. در آنجا شش امر كلى را ذكر كرده‏بود كه شامل پنجاه نوع از انواع علوم قرآن مى‏شود. سپس هر يك را با كلامى مختصر... افزوده است. لذا من در اين زمينه كتابى نگاشتم و آن را التحبير فى علوم التفسير ناميدم. در اين كتاب همان انواعى را كه بلقينى آورده‏بود، من نيز در آن آوردم و فوائد و نكات زيادى را بر آنها افزودم.

در مقدمه آن كتاب گفته‏است كه علوم قرآن مانند هر فنى، مهمل باقى ماند تا اينكه بلقينى كتابش (مواقع العلوم) را نوشت و سپس آنرا تنقيح، تبويب و دسته‏بندى كرد; به نحوى كه در اين نوع بى‏سابقه بود. اما به هر حال هر امر بديعى، كار كوچكى به شمار مى‏رود و [به مرور]، پيشرفت مى‏كند; چنانكه ابوالسعادات ابن اثير در مقدمه نهايه گفته‏است:

هر چيز نو و ابتكارى كه قبل از آن مانندش نبوده، كم[مايه] و كوچك است و بعد زياد و پرمايه مى‏شود (20) .

سپس براى استاد ما ضرورت استخراج انواع [علوم قرآنى]، كه بى‏سابقه بوده رخ مى‏نمايد. نيز [ضرورت] افزودن مطالب مهم ديگر كه قبلا در كتابها بطور كامل نيامده بود; لذا كمر همت‏به كار بست تا در اين مورد كتابى كه جامع فوائد و غرائب باشد، بنگارد و اين خود به تكميل و نگارش كتاب «التحبير فى علم التفسير» در مورد دو نوع [از انواع علوم قرآنى] انجاميد; چنانكه خود گويد، اين كتاب به سال 872 [ق] به اتمام رسيد.

در ادامه، سيوطى در مقدمه الاتقان چنين مى‏گويد:

سپس به خاطرم رسيد كه كتاب مفصل و مجموعه ضابطه‏مندى تاليف كرده و روش احصاى مباحث را پيش گرفته، در هر باب تمام مطالب مربوط به استقصا جمع‏آورى كنم. البته چنين به نظرم رسيد كه در مورد نگارش اين نوع كتاب، يگانه هستم و كسى پيش از من در اين راه قدم نگذاشته‏است; حال آنكه در همان زمان كه درباره اين موضوع انديشه مى‏كردم; با خبر شدم كه استاد بدرالدين محمدبن عبدالله زركشى- يكى از اصحاب متاخر شافعى ما- كتاب جامعى را با نام «البرهان فى علوم القرآن‏» به رشته تحرير در آورده است.

لذا سيوطى در جستجوى آن كتاب برمى‏آيد تا به آن دست مى‏يابد و بسيار شادمان مى‏شود و عزمش بر آنچه در نيت داشته، جزم مى‏گردد و كمر همت مى‏بندد تا تصنيفى كه در نظر بوده، پديد آورد. كتاب الاتقان را مى‏نگارد و انواع آن را با استفاده از كتاب البرهان و مناسبتر از آن، ترتيب مى‏دهد; چنانكه خود گويد:

و برخى از انواع را در بعضى ديگر ادغام نمودم و مطالبى كه لازم بود، بيان‏شود، تفصيل دادم و بر آنچه در كتاب البرهان از فرائد و فوائد و قواعد و مطالب پراكنده بود،... افزودم و آن را الاتقان فى علوم القرآن ناميدم و آن را به هشتاد نوع تقسيم كردم; بطورى كه هر يك از آن انواع قابليت آن را دارد كه به تنهايى تصنيف جداگانه‏اى شود.

سيوطى در مقدمه كتاب مى‏گويد كه الاتقان را به عنوان مقدمه كتاب تفسير بزرگش (مجمع البحرين و مطلع البدرين، الجامع لتحرير الرواية و تقرير الدراية) نگاشته است. خلاصه مفاد مقدمه الاتقان كه سيوطى در آن گزارش نگارش آن را بيان داشته به شرح ذيل مى‏آيد.

1- انگيزه تاليف كتاب الاتقان، قلت كتب علوم قرآن و عدم جامعيت آن كتابها بوده‏است; نيز سيوطى از آنچه استادش كافيجى و قاضى‏القضاة جلال‏الدين بلقينى نوشته بودند، سيراب نشده بود.

2- قبل از تاليف الاتقان، كتاب التحبير فى علوم التفسير را كه شامل آموخته‏هاى وى از كتب قبلى مى‏شده، به نگارش درآورده و در آن كتاب از قريحه و انديشه خود به آن مطالب افزوده است.

3- همين كه قصد تاليف الاتقان را مى‏كند، به وجود كتاب البرهان زركشى آگاهى يافته و چون به آن دسترسى پيدا مى‏كند، خوشحال مى‏شود و [آن را به عنوان منبع اصلى بر مى‏گزيند و] به آن مطالبى مى‏افزايد و يا برخى را در برخى ادغام و فصلى را بر فصول آن مى‏افزايد.

4- كتاب الاتقان را مقدمه تفسير بزرگش (مجمع البحرين....) قرار مى‏دهد. حاجى خليفه، [در كشف الظنون] مقدمه [الاتقان] را چنين خلاصه كرده‏است:

... اين كتاب مشهورترين و مفيدترين كتب سيوطى به شمار مى‏رود و در اين كتاب از تاليف استادش كافيجى و كتاب مواقع العلوم بلقينى ياد كرده، آنها را كوچك و كم اهميت مى‏شمرد. آنگاه پس از نگارش كتاب التحبير، كتاب جامع «البرهان‏» زركشى را مى‏يابد; لذا كار را مجددا از سر مى‏گيرد و به آن كتاب هشتاد نوع مى‏افزايد و آن را مقدمه تفسير بزرگ خود (مجمع البحرين) قرار مى‏دهد و مى‏گويد: «در بيشترين «انواع‏»، كتابهاى جداگانه‏اى تاليف كرده‏ام (21) ».

سيوطى در پايان مقدمه الاتقان، از كتابهايى كه به آن رجوع كرده، ياد مى‏كند و بسيار به خود و كتابهايش مباهات ورزيده و از آنها به بزرگى و فخامت‏ياد مى‏كند و آثار ديگران را همواره ناقص و گمراه‏كننده، توصيف مى‏كند و مى‏گويد:

و از جمله تاليفاتى كه به اين روش است; ولى در حقيقت‏با اين كتاب تفاوت دارد و بلكه مطالب كمترى در آنها هست، شامل اين كتابهاست:

«فنون الافنان فى علوم القرآن‏» از ابن جوزى;

«جمال القراء» تاليف شيخ علم الدين سخاوى;

«المرشد الوجيز فى علوم تتعلق بالقرآن العزيز» از ابى شامه;

«البرهان فى مشكلات القرآن‏»، تاليف ابوالمعالى عزيزى بن عبدالملك، معروف به شيذله.

تمام اين كتابها در قياس با كتاب الاتقان، چون دانه‏ريگى است در كنار ريگزار يا قطره كوچكى در مقابل دريايى خروشان.

سيوطى در ذكر مراجع مورد استفاده در الاتقان ممتاز است; چرا كه او آن منابع را به يكباره نمى‏آورد; بلكه آنها را بر اساس موضوع طبقه‏بندى كرده‏است.

مراجع مورد رجوع در الاتقان، بر حسب موضوع:

از كتابهاى نقلى 19 عدد;

از كتابهاى مجموعه‏هاى حديث و مسندها: بيش از حد شمارش;

از كتابهاى قرائت و اداء الحروف قرآن: 13 كتاب;

از كتابهاى لغت و لغت‏هاى غريب و ادبيات عرب و اعراب: 24 كتاب;

از كتابهاى احكام و مطالب مربوط به آن: 16 كتاب;

از كتابهاى مربوط به اعجاز و فنون مختلف بلاغت: 51 كتاب;

از كتابهاى رسم الخط [مصحف]: 3 كتاب;

از كتب جامع: 7 كتاب;

از تفاسير غير محدثين: 21 تفسير.

مجموع مراجعى كه سيوطى به آن تصريح داشته‏است، 154 كتاب مى‏شود و اين[عدد] به جز كتب حديثى‏اى است كه از ذكر آن غفلت ورزيده است.

آنچه او را در به دست آوردن اين منابع يارى نموده، ارتباط او با كتابخانه محمديه بوده است كه سيوطى در اين خصوص رساله‏اى به نام «بذل المجهود فى خزانة محمود (22) »نگاشته‏است. يكى از استادان سيوطى به نام محمدبن سعد سيرامى خزانه‏دار كتب شيخونيه بوده‏است. سيوطى در شرح احوال وى در كتابش (نظم العقيان) مى‏نويسد:

او به انواع فنون، عالم و به رستگارى شهره بود و كوشش او در نفع‏رسانى به طالبان علم بود (23) .

روش سيوطى در كتاب الاتقان - از نام‏گذارى «نوع‏» مورد بحث و بيان اهم مراجع مورد استفاده در آن، به دنبال آن از شرح و توضيح آن «نوع‏» و بيان اهميتش در تدبر در قرآن كريم و شرح معانى و استشهاد به آيات قرآن و كلام پيامبرصلى الله عليه وآله و آراى علما و طرح نظريه خود در بسيارى از مواضع - روشن مى‏شود; به عنوان مثال چنانكه به نوع نهم در الاتقان (24) - كه در مورد شناخت‏سبب نزول است - مراجعه كنيم، ملاحظه مى‏كنيم، سيوطى مى‏گويد:

گروهى از دانشمندان تاليفات جداگانه‏اى در مورد سبب نزول تدوين كرده‏اند كه قديمى‏ترين آنها از آن على‏بن مدينى - استاد بخارى- است و از مشهورترين آنها، عليرغم كمبودهاى موجود در آن، كتاب واحدى است. جعبرى اين كتاب را خلاصه كرده، اسانيد آن را حذف كرده‏است; ولى چيزى بر آن نيفزوده‏است. شيخ الاسلام ابوالفضل ابن حجر كتابى در اين زمينه نوشته كه پيش از تكميل، وفات يافته است و ما آن را كامل نيافتيم. من در اين زمينه كتاب جامع و مختصرى نگاشتم كه به مانند آن در اين نوع تاليف نشده‏است; اسمش را «لباب النقول فى اسباب النزول (25) »ناميدم.

جعبرى گفته: «نزول قرآن بر دو قسم بود: يك قسم ابتداء نازل مى‏شد و قسم ديگر بعد از واقعه يا سؤالى نازل مى‏گشت و در اين نوع چند مسئله است‏».

كه در ادامه پنج مسئله را بيان مى‏كند.

سيوطى در اين مبحث‏به اقوال علما فراوان استشهاد مى‏كند; [مثلا] مى‏گويد:

قال ابن دقيق العيد... قال ابن تيميه... قال الشافعى... قال امام الحرمين... قال الزمخشرى... قال ابن جرير... قال الحاكم فى علوم الحديث... قال الزركشى فى «البرهان‏»... قال ابن حجر، فى شرح البخارى....

سيوطى صرفا به نقل اقوال، بسنده نمى‏كند; بلكه آراى علما را نقد مى‏كند يا جواب مى‏گويد يا بر راى برخى صحه مى‏گذارد و يا راى برخى ديگر را مورد تشكيك قرار مى‏دهد. مثلا در مساله دوم [از مبحث اسباب نزول] مى‏گويد:

اهل اصول اختلاف كرده‏اند كه آيا عموم لفظ معتبر است‏يا سبب خاص؟ به نظر ما قول صحيح‏تر همان اولى است.

سپس مى‏گويد:

از جمله دلايل اعتبار عموم لفظ، احتجاج صحابه و غير آنهاست. آنان در وقايعى به عموم آياتى كه در موارد خاصى نازل شده، استدلال مى‏كردند و اين روش در ميان آنها شايع بوده است (26) .

آنگاه سيوطى مى‏گويد:

اگر بگويى- كه پس چرا ابن عباس عموم آيه (و لا تحسبن الذين يفرحون...) را معتبر ندانسته‏است، در جواب مى‏گويم: بر او مخفى نبوده‏است كه لفظ، از سبب نزول اعم است; ولى او مى‏خواسته‏است، اين معنا را بفهماند كه در اين آيه، مورد خاصى منظور شده است... (27) .

سيوطى پس از ذكر اقوال علما در هر مساله‏اى، نتيجه آن آرا را بيان مى‏كند. به عنوان مثال در مساله چهارم مى‏گويد:

واحدى گفته‏است: سخن گفتن درباره اسباب نزول آيات قرآن جز به وسيله روايت و شنيدن از كسانى كه شاهد نازل شدن آن آيات بوده و بر اسباب [نزول] آگاهى داشته‏اند، جايز نيست....

آنگاه بعد از ارائه آراى علما در اين زمينه، ادامه مى‏دهد:

مى‏گويم آنچه در [تعريف] سبب نزول مى‏توان نوشت، آن است كه سبب نزول امرى است كه آيه در ايام وقوع آن نازل شده باشد تا آنچه واحدى درباره سوره فيل گفته است كه سبب [نزول] آن [سوره]، فيل آوردن اهالى حبشه مى‏باشد، خارج شود. [اين از اسباب نزول نيست; بلكه از باب خبر دادن از رويدادهاى گذاشته‏است; مانند قصه نوح و عاد و ثمود و بناى كعبه و امثالهم...].

در پايان اين نوع، نكته‏اى مى‏آورد و مى‏گويد:

در آنچه برايت در اين مساله آوردم، تامل كن و آن را به درستى درياب; چرا كه من آن را با تفكر خودم از استقراى آراى پيشوايان [اين فن] و از لابه‏لاى كلمات آنها تحرير و استخراج نمودم و پيش از من كسى اين مطالب را نگفته‏است (28) .

چنانچه به نوع شصت و دوم يعنى مناسبت آيات و سور مراجعه كنيم، ملاحظه مى‏نماييم كه سيوطى روش خود را با شخصى كه در اين نوع تاليفى جداگانه داشته، منطبق مى‏داند و آنگاه به ذكر آراى علما در اين خصوص مى‏پردازد و تناسب و فوائد و اسباب آن معرفى مى‏كند... و مى‏گويد:

علامه ابوجعفر بن زبير- استاد شيخ ابوحيان- كتاب جداگانه‏اى در اين موضوع تاليف كرده و آن را البرهان فى مناسبة ترتيب سورة القرآن نام‏گذارى كرده و از معاصرين نيز شيخ برهان الدين بقاعى در اين‏باره تاليفى به نام نظم‏الدرر فى تناسب الآى و السور دارد.

نيز كتاب خودم كه درباره اسرار نزول تاليف كرده‏ام و اين فن را در بر گرفته و در آن به مناسبات آيات و سوره‏ها پرداخته‏ام و افزون بر آن وجوه اعجاز و اساليب بلاغت را هم در بردارد. از آن كتاب، جزوه لطيفى تلخيص كردم كه ويژه تناسب سوره‏هاست و آن را تناسق الدرر فى تناسب السور ناميدم... (29) .

در آخر الاتقان مى‏گويد.

خداوند متعال بر من منت نهاد كه اين كتاب بديع گران‏سنگ را به پايان رسانم; كتابى كه حسن نظمش از رشته‏هاى مرواريد زيباتر است; جامع فوايد و محاسنى است كه در عصرهاى گذشته در هيچ كتابى نيامده بود. قواعد و ضوابطى را در آن تاسيس نهادم كه به فهم و درك كتاب منزل يارى مى‏كند و نردبانهايى ساختم كه بر اهدافش نايل مى‏سازند و كمينگاههايى در آن ساختم كه از گنجينه‏هايش هر در بسته را از طريق آنها مى‏توان باز كرد; لب انديشه‏ها و برترين آرا و سخنان مقبول و راستين در آن آورده‏شده‏است; كتابهاى علمى را چنان زير و رو كردم [كه گويى] كره و خالصى آنها را برگرفتم و در گلستان تفاسير - با همه فراوانى‏شان- گذشتم و ميوه‏ها و گلهايشان را چيدم و در اقيانوس فنون قرآن شنا و غواصى كردم و از آن گوهرها و مرواريدهايش را برآوردم و معادن گنجها را شكافتم و شمشهاى طلاى آنها را بيرون آوردم و تار و پود كتابم را از آنها ساختم، تا آنجا كه در آن سخنان بديعى جمع شد; به نحوى كه چشمها از ديدن آن ناتوان مانند و در هر نوع آن، آنچه در كتابهاى مختلف پراكنده‏بود، گرد آمد... (30) .

 

 

پى‏نوشت‏ها:

1. حسن المحاضرة- 1/3363.

2. سيوطى در كتابش «التحدث بنعمة الله‏» ص 137، متن اين تقريظ را آورده است.

3. حسن المحاضرة 1/338; التحدث بنعمة الله، ص 203.

4. سيوطى در اين ادعا مبالغه نموده‏است; چرا كه خود او به كتب سابق دست‏يافته‏بود; چنانكه از ديدن كتاب البرهان زركشى شگفت زده مى‏شود و نيز از كتاب استادش بلقينى...

5. بهجة العابدين ق: 35/ا; يك دست نوشته‏اى هم در كتابخانه الاسد الوطنية به شماره 5896 موجود است; مقايسه كن با حسن المحاضرة; 1/339- 340.

6. از نسخه دارالكتب الوطنيه دمشق عامره.

7. تاريخ الادب العربى; .G.II.IBI

8. اين رساله با تعدادى از رساله‏هاى ديگر در سال 1331 ه به كوشش شيخ جمال‏الدين قاسمى در دمشق به چاپ رسيده‏است.

9. به اين كتاب دست نيافتم; دكتر محمد سلمان در كتابش «السيوطى النحوى‏» به اين كتاب اشاره مى‏كند و من اين مطلب را از مقدمه سيوطى ص 129-130 نقل كرده‏ام. اين كتاب خطى در كتابخانه سليمانيه استانبول به شماره 41 (مراد نجارى) موجود است. سيوطى به اين كتاب و محتويات آن در مقدمه كتابش «تناسق الدرر فى تناسب السور» (تحقيق عبدالله درويش، طبع دارالكتب العربى، سوريه 1983) ص 25-26 اشارت كرده است.

10. اين كتاب بارها به چاپ رسيده‏است. استاد دكتر مصطفى البغا، به تحقيق و تعليق آن اهتمام ورزيده و كتاب، در مؤسسه علوم القرآن دمشق براى بار دوم و به سال 1983 م. به چاپ رسيده است. [....].

11. كتاب معترك الاقرآن فى اعجاز القران را احمد شمس‏الدين به سال 1988 م. در دارالكتب العلميه با تحقيق و تصحيح به چاپ رسانده‏است و قبل از او على بجاوى آن را تحقيق كرده و در مصر به چاپ رسيده بود.

12. كتاب «الاتقان فى علوم القرآن‏» بارها به چاپ رسيده‏است: در سال 1978 م. به تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم در بيروت به چاپ رسيد; نيز دكتر مصطفى نجا به تعليق آن همت گماشت و در سال 1987م. در 2 جلد در دار ابن كثير به چاپ رسيد; نيز مقايسه كن كتاب مفحمات الاقران را با نوع سى‏وسوم از وجوه اعجاز قرآن در كتاب معترك الاقران: 1/336- 384 و با نوع هفتادم مبهمات از كتاب الاتقان: 2/1089-1110.

13. بنگريد به: الاتقان فى علوم القران: 2/976; مقايسه كن با كتاب «تناسق الدرر».

14. دكتر تهامى راجى هاشمى، به تحقيق اين كتاب همت گماشت و در چاپخانه فضاله مغرب تحت اشراف هيات مشترك انتشارات ميراث اسلامى (حكومت مغرب و امارات متحده عربى) به چاپ رسيده است.

15. اين كتاب در دارالبلاغة بيروت به سال 1988 م. با تحقيق دكتر عبدالكريم زبيدى به چاپ رسيد.

16. كتاب التحبير فى علم التفسير قبل از كتاب الاتقان تاليف شده و شامل 102 نوع از انواع علوم قرآن مى‏شود. موضوعات اين دو كتاب نزديك به هم است. دكتر فتحى عبدالقادر فريد، در سال 1982 پس از تحقيق، در دارالعلوم رياض، آن را به چاپ رسانده و قبل از آن در لاهور پاكستان به چاپ رسيده بود.

17. محمدبن سليمان بن سعد الدين بن مسعود محى الدين كافيجى ابوعبدالله; وجه تسميه او در كثرت قرائت كتاب الكافيه ابن حاجب است. در قبل از سال 800(ه) متولد شده و در سال 879 وفات يافته است. براى شرح حال او ر.ك: حسن المحاضرة 1/549-550; بغية الوعاة: 1/117-119; الضوء اللامع: 7/259; المنجم فى المعجم: ق: 26/ا (اين كتاب خطى به شماره‏231/900 در كتابخانه شيخ عارف حكمت، محفوظ است).

18. اين كتاب «التيسير فى قواعد علم التفسير» نام دارد كه به تحقيق ناصربن محمد مطرودى به سال 1990م. در دارالقلم دمشق به چاپ رسيد.

19. قاضى القضاة علم الدين صالح بن شيخ الاسلام سراج الدين، طلايه‏دار مذهب شافعى در زمان خود بوده‏است. در سال 791 متولد و به سال 868 فوت شده است. نگر: حسن‏المحاضرة: 1/444-445; شذرات الذهب: 7/306.

20. ر.ك: نهايه ابن اثير 1/5، تحقيق طاهر احمد زاوى و محمود محمد طناحى، نشر المكتبة الاسلاميه.

21. كشف الظنون 1/8.

22. اين رساله را فؤاد سيد در مجله «معهد المخطوطات العربية مصر» در مجلد اول، جزء چهارم، مايو 1958، ص 128 به چاپ رسانيد.

23. نظم العقيان فى اعيان الاعيان سيوطى، تحقيق دكتر فيليپ حتى، طبع نيويورك، 1927، ص‏149.

24. الاتقان 1/92.

25. اين كتاب بطور مستقل به كرات چاپ شده‏است; نيز در قالب حاشيه تفسير الجلالين.

26. الاتقان 1/96.

27. همان 1/98.

28. همان، 1/109.

29. همان، 2/976.

30. همان، 2/1200، حاشيه دكتر بغا.

منبع :صحيفه مبين ، پاييز 1379 - شماره 24