تأثير قرآن و حديث بر ادب فارسى (12)

سيده سهله  تقوى

صبر و شکيبايى

ـ «يا أيها الّذينَ آمنُوا اصْبِروُا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا و اتّقُواللّه لَعَلّکُم تُفلحُونَ»1

اى اهل ايمان! در کار دين صبور باشيد و يکديگر را به صبر و مقاومت سفارش کنيد و مراقب کار دشمن باشيد تا رستگار شويد.

ـ «ربَّنا أفرِغْ عَلَينا صَبراً وَ ثَبّت أقدامَنَا»2

بار پرودگارا! به ما صبر و استوارى بخش و ما را ثابت قدم دار.

ـ کارها به صبر برآيد و مستعجل به سر درآيد.

(سعدى)

صبر سوى کشف هر سر رهبر است

صبر تلخ آمد بَرِ او شِکّر است

صبر تلخ آمد وليکن عاقبت      

ميوه شيرين دهد پرمنفعت

هست مرهر صبر را آخر ظفر   

هست روزى بعد هر تلخى شکر

صبر کردن جان تسبيحات توست      

صبرکن کان است تسبيح درست

صبر آمد عاشقان را کام دل    

بى دلان را صبر شد آرام دل

(مولوى)

به صبر از بند گردد مرد، رسته

که صبر آمد کليد بند بسته

(نظامى)

نشود سنگ جز از صبر گهر

نشود نى مگر از صبر شکر     

(جامى)

شرمنده مى کنم به تحمل زمانه را

ترسم به عجز حمل نمايد وگرنه من  

(صائب تبريزى)

روزى اگر غمى رسدت تنگدل مباش رو شُکر کن مباد که از بد بتر شود

اى دل صبور باش و مخور غم که عاقبت      اين شام، صبح گردد و اين شب سحر شود

(حافظ)

شِکر خوش است وليکن حلاوتش تو چه دانى     

من اين معامله دانم که طعم صبر چشيدم

(سعدى)

آن چه بر من کارها را سخت مى سازد مدام      

بى ثباتى هاى صبر سست بنياد من است

(محتشم کاشانى)

آزاده آن بود که در شدائد صبور بود و در وقايع شکور و در مکايد جسور.

(مقامات حميدى)

راستى

«لِيَجزِيَ اللّهُ الصّادِقينَ بِصِدقِهِم وَ يُعَذّبَ الْمُنافِقينَ»3

خدا آن مردان راستگو را از صدق ايمانشان پاداش نيکو دهد و منافقان را عذاب کند.

به صدق کوش که خورشيد زايد از نفست   

که از دروغ، سيه روى گشت صبح نخست

(حافظ)

ـ سخنِ راست خدنگى است که زهرآلود است   

جگر شير بخواهد که به جرئت شنود

(صائب تبريزى)

گر راست سخن گويى و در بند بمانى        به زان که دروغت دهد از بند رهايى

(سعدى)

در حديث راست آرام دل است

راستى ها دانه و دام دل است

راستى را پيشه خود کن مدام

تا شوى در هر دو عالم نيک نام

(مولوى)

زبانى که با راستى يار نيست

به گيتى کس او را خريدار نيست

زبان را مگردان به گرد دروغ     

چو خواهى که بخت از تو گيرد فروغ

(فردوسى)

راستان رسته اند روز شمار    

جهد کن تا از آن شمار شوى

اندرين رسته راستکارى کن    

تا در آن رسته رستگار شوى

(اخلاق محسنى)

نصيحت آشکار

«النُّصحُ بين الملأ تقريعٌ»4

اندرز دادن در حضور جمع، سرزنش باشد.

ـ عنصرالمعالى گويد: تا نخواهند کس را نصيحت مگوى و پند مده، خاصه کسى را که پند نشنود که او خود اوفتد و بر سر ملأ، هيچ کس را پند مده که گفته اند: «النصح بين الملأ تقريع».

(قابوس نامه، ص 28 و 29)

ـ در کيمياى سعادت آمده است: نصيحت بر ملأ فضيحت باشد.

(امثال و حکم،ص 1815)

رشيد وطواط در شرح اين کلمه گويد: هر که دوستى را نصيحت کند، تنها بايد کرد، چه نصيحت در ميان مردمان فضيحت بود.

گر نصيحت کنى به خلوت کن  

که جز اين شيوه نصيحت نيست

هر نصيحت که بر ملا باشد     

آن نصيحت به جز فضيحت نيست

(مطلوب کل طالب)

پى نوشت ها

1) نساء/ 200.
2) بقره/ 250.
3) احزاب/ 24.
4) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ص 341 (همچنين ر.ک: در بارگاه آفتاب، على رضا ميرزا محمد).
منبع :شميم ياس ، شهريور 1383، شماره 18