تأثير قرآن و حديث بر ادب فارسى (13)

سيده سهله  تقوى

اجل

«اِنَّ الموتَ هادمُ لذّاتِکُم و مکدّرُ شهواتِکُم و مباعدُ طيّاتِکُم زائرٌ غيرُ محبوبٍ و قِرنٌ غيرُ مغلوبٍ و واترٌ غير مطلوبٍ»1

مرگ خوشى هاى شما را براندازد و خواهش هاى نفسانى را تيره و از مقاصد دنيوى دورتان سازد. ديدار کننده اى است ناپسند و همتايى است پيروزمند و کينه توزى است ناخوشايند.

اوحدى گويد:

ـ گرگ اجل يکايک از اين گله مى برد

وين گله را نگر که چه آسوده مى چرد

ديوان اوحدى، ص 43

ـ مرگ فارغ سازدت از نام و ننگ      

مى زند بر شيشه آمال سنگ

ديوان رجاء اصفهانى، ص 41

منت

«إنّ المنَّ يبطلُ الاحسان»2

منت نهادن نيکى را بى ارج کند.

در روشنايى نامه مى خوانيم:

ـ نکويى گر کنى منت منه زان

که باطل شد ز منّت جود و احسان

ديوان ناصر خسرو، ص 512

ـ اگر نيکى کنى بشنو ز من هان      

به باد منّتش باطل مگردان

ابن ساوجى، درّة المعالى، ص 10

وحشت

«أوحشُ الوحشةِ العُجب»3

وحشت انگيزترين تنهايى خودپسندى است.

رشيد وطواط در شرح اين کلمه گويد:

هر که خويشتن بين باشد، مردم از مجالست او بگريزند و از مؤانست او بپرهيزند و او هميشه در وحشت وحدت بمانده بود.

گر تو را پيشه خويشتن بينى است  

مردمان از تو مهر بردارند

مر تو را در مضايق وحشت      

بى جليس و انيس بگذارند

مطلوب کل طالب، ص 40

مائده عيسى

إذ قالَ الحَوارِيّونَ يا عيسى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ تستطيعُ رَبُّکَ أن يُنْزِلَ علينا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ قال اتَّقُوا اللّهَ إن کنتم مؤمنينَ قالوا نَريدُ أن نأکُلَ مِنْها و تَطْمئنَّ قُلُوبُنا وَ نَعْلَمَ أنْ قدْ صَدَقْنا و نکُونَ عَلَيها مِنَ الشّاهدين. قال عيسَى بنُ مريمَ اللّهم رَبَّنا أنزِلْ عَلَيْنا مائِدَةَ مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عيداً لاوَّلِنا و آخِرِنا و آيةً مِنْکَ و ارزُقْنا و أنْتَ خيرُ الرّازقين (5-112 تا 114)

هنگامى که حواريان گفتند: اى عيسى بن مريم! آيا پروردگار تو مى تواند براى ما خوانى (غذايى) از آسمان فرود آورد؟ گفت: اگر مؤمن هستيد، از خدا بترسيد. گفتند: مى خواهيم از آن بخوريم و دل هايمان بيارامد و بدانيم که تو به ما راست گفته اى و بر آن از گواهان باشيم. عيسى بن مريم گفت: بار خدايا، پروردگار ما! بر ما خوانى فرو فرست که ما را عيدى باشد؛ چه براى ما و چه براى (مردم) بعد از ما و ما را روزى ده و تو بهترين روزى دهندگانى.

اى لطف تو را قاعده بر روزه گشايان  

مانند مسيحا ز فلک مائده دادن

مولوى

ـ فوت عيسى ز آسمان سازند

هم بدانجاش خانه پردازند

سنايى

طبع سخن سنج کف موسوى است

خوان سخن مائده عيسوى است

خواجو

باز عيسى چون شفاعت کرد حق    

خوان فرستاد و غنيمت بر طبق

مائده از آسمان شد عائده      

چون که گفت: أنزِل عَلَينا مائِده

باز گستاخان ادب بگذاشتند    

چون گدايان زلها برداشتند

کرد عيسى لابه ايشان را که اين     

دائم است و کم نگردد از زمين

بدگمانى کردن و حرص آورى   

کفر باشد نزد خوان مهترى

ز آن گدا رويان ناديده ز آز        

آن در رحمت بر ايشان شد فراز

نان و خوان از آسمان شد منقطع     

بعد از آن زآن خوان نشد کس منتفع

مولوى

پى نوشت ها

1ـ نهج البلاغه: خطبه 230 (ر.ک: در بارگاه آفتاب، ص 47).
2ـ همان: رساله 53 (ر.ک: دربارگاه آفتاب، ص 46).
3ـ همان: حکمت 38.
منبع :شميم ياس، مهر 1383، شماره 19