تأثير قرآن و حديث بر ادب فارسى (14)

سيده سهله  تقوى

انفاق

ـ «وَ أَنفِقُوا مِمّا رَزَقناکُم مِن قَبل أن يَأتِيَ أحدَکم المَوتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَو لا أَخَّرتَنِى إلى أجلٍ قَريبٍ فَأَصَدَّقَ وَ أکُن مِنَ الصّالِحينَ»1

و از آن چه روزى شما کرديم، در راه خدا انفاق کنيد؛ پيش از آن که مرگ بر يکى از شما فرا رسد. در آن حال، به حسرت بگويد: پروردگارا اجل مرا اندکى به تأخير انداز تا صدقه و احسان بسيار کنم و از نيکو کاران شوم.

ـ «وَ أنفِقُوا فِى سَبيلِ اللّهِ و لا تُلْقُوا بأَيْدِيکُم إلى التَّهلُکَة و أحسِنُوا إنّ اللّه يُحِبُّ المُحسِنين»2

از مال خود در راه خدا انفاق کنيد و به دست خويش خود را در خطر نيفکنيد و نيکويى کنيد که خدا نيکوکاران را دوست دارد.

ـ توانگرا دل درويش خود به دست آور که مخزن زر و گنج و درم نخواهد ماند

(حافظ)

ـ ز احسان مى شود صاحب کرم را دولت افزونتر  

بلى هر چاه را آب از کشيدن بيش مى گردد

(سالم کشميرى)

ـ شرف مرد به جود است و کرامت به سجود      

هر که اين هر دو ندارد عدمش به ز وجود

(سعدى)

ـ من نگويم به ابر مانندى        

که نکو نايد از خردمندى

او همى بخشد و همى گريد   

تو همى بخشى و همى خندى

(رشيد و طواط)

ـ بخور هر چه دارى فزونى بده

تو رنجيده اى بهر دشمن منه

اگر گنج قارون به دست آورى  

نماند، مگر آن چه بخشى برى

(مولوى)

ـ درخت کرم هر کجا بيخ کرد   

گذشت از فلک شاخ و بالاى او

گر اميدوارى از او برخورى       

به منت منه اره بر پاى او

(سعدى)

عفو و بخشايش

ـ «خُذِ العَفوَ و امُر بِالعُرفِ و أَعرِض عَن الجاهِلينَ»3

عفو پيشه کن و به نيکوکارى امر کن و از مردم نادان روى بگردان.

ـ چون به گناهى از تو عفو خواهند، عفو کردن را بر خويشتن واجب دان، اگر چه سخت گناهى بود و چون عفو کردى، ديگر او را سرزنش مکن و از گناه ياد مياور که آن گاه هم چنان بود که عفو ناکرده اى.

(قابوس نامه)

ـ هر که بر زبر دستان نبخشايد

به جور زير دستان گرفتار آيد.

(سعدى)

ـ گشتيم سال ها به بيابان و کوه و دشت  

چيزى نيافتيم که باشد به از گذشت

و ز انتقام نيز نبرديم لذتى       

ما را به سير خويش همين بود سرگذشت

(ناصح الممالک)

ـ بدى را بدى سهل باشد جزا

اگر مردى احسن الى من اسا

(سعدى)

تحمل رنج

ـ «باحتمال المُؤَنِ يجبُ السؤدَدُ» 4 و 5

با تحمل رنج ها، سرورى مى توان يافت.

ـ حلاج در اين باب گويد:

رنج نابرده کجا گنج به دستت آيد      

درد ناديده کجا روى مداوا بينى

(ديوان منصور حلاج)

ـ حکيم ابوالقاسم فردوسى در اين جا چنين مى سرايد:

به رنج اندر است اى خردمند گنج     

نيابد کسى گنج نابرده رنج

(امثال و حکم، ج 1، ص 398)

هر که رنجى ديد گنجى شد پديد     

هر که جدى کرد در جدى رسيد

(مثنوى معنوى)

ـ تا رنج تحمل نکنى گنج نبينى        

تا شب نرود صبح پديدار نباشد

(غزليات سعدى)

پى نوشت ها:

1) منافقون / 10.
2) بقره/ 195.
3) اعراف / 199.
4)نهج البلاغه، ح 224 (همچنين ر.ک: در بارگاه آفتاب، على ميرزا محمد)
5) نظير حديثى ديگر از امام على (عليه السلام) با اين عبارت: «بالتعبِ الشديدِ تدرَکُ الدَّرجاتُ الرفيعةُ و الراحةُ الدّائمةُ»، غرر الحکم، ج 3، ص 238.
منبع :شميم ياس ، آبان 1383، شماره 20