تأثير قرآن و حديث بر ادب فارسى (23)

سيده سهله  تقوى

جوينده يابنده است

«مَنْ طَلَبَ شيئاً نالَهُ اَوْ بَعْضَهُ»1

هر که چيزى را طلبيد، بدان يا برخى از آن رسيد.

شنيدم که جوينده يابنده باشد

به معنى درست آمد اين لفظ بارى

(ديوان فرخى سيستانى، ص 373)

چنين زد مَثَل شاه گويندگان

که يابندگانند جويندگان

(نظامى، شرفنامه، ص 79)

مولانا جلال الدين محمد را ابيات زير در اين معناست:

جست او را تاش چون بنده بود

لاجرم جوينده يابنده بود

(مثنوى معنوى، دفتر اول، ب 87)

هين مباش اى خواجه يکدم بى طلب

تا بيابى هر چه خواهى بى تعب

عاقبت جوينده يابنده بود

چون که در خدمت شتابنده بود

(مثنوى معنوى)

در مثنوى جام جم مى خوانيم:

نشود مرد پخته بى سفرى

تا نکوشى نباشدت ظفرى

(ديوان اوحدى، ص 557)

تا مثل باشد که هر جوينده اى يابنده است

هر چه خواهد خاطرت هم در زمان يابنده باد

(ديوان ابن يمين، ص 77)

ز همت کارهاى صعب آسان مى شود لامع

درست است اين که هر جوينده اى يابنده مى باشد

(ديوان لامع)

در موضع تهمت

«مَنْ دَخَلَ مَداخِلَ السُوءِ اتُّهِمَ»2

آن که به جاهاى بد رود، بدنام شود.

راوندى در اين معنا آورده است:

هر که راهى رود که بد باشد

دشمن نام نيک خود باشد

(راحة الصدور، ص 134)

سواران در خواب

«أهلُ الدّنيا کَرَکبٍ يُسارُبِهِم وَ هُمْ نِيامٌ»3

مردم دنيا به سوارانى مانند که در خوابند و ايشان را به پيش رانند.

نيک بنگر که کجا مى بردت گيتى

چوهمى تازى بر مرکب رهوارش

(ديوان ناصر خسرو، ص 211)

خلق تا در جهانِ اسبابند

همه در کشتى اند و در خوابند

(سنايى، حديقة الحقيقة، ص 120)

اهل دنيا چون مسافر خفت و خوابى ديد و رفت

در مسافرخانه دنيا شبى خوابيد و رفت

(ديوان شهريار، ص 143)

نصيحت پذيرى

«إنَّ مَعصيةَ النّاصحِ الشَّفيقِ العالِمِ المُجرِّبِ تُورِثُ الحَسرَةَ»4

نافرمانى نيکخواه مهربان و داناى کاردان حسرت به بار آرد.

شيخ اجل در اين باره نيکو گويد:

گرچه دانى که نشنوند بگوى

هر چه دانى زنيکخواهى و پند

زود باشد که خيره سر بينى

به دو پاى اوفتاده اندر بند

دست بر دست مى زند که دريغ

نشنيدم حديث دانشمند

پى نوشت ها:

1ـ نهج البلاغه، 544، ح 386.
2ـ نهج البلاغه، ح 349.
3ـ نهج البلاغه، ح 64: نيز ر.ک: در بارگاه آفتاب، ص 51.
4ـ نهج البلاغه، خ 35: ر.ک: در بارگاه آفتاب، ص 46.
منبع :شميم ياس ، مرداد 1384، شماره 29