تجلى قرآن در شعر و ادب فارسى (2)

سيّد محمّد راستگو

( ناصرخسرو )

ناصر خسرو، شاعر بزرگ سدهٔ پنجم، شاعرى مسلمان و معتقد است، در كار دين‌دارى سخت استوار و جدى. شعر او نيز ابزارى است در راه گسترش ايمان و اعتقاد دينى، نه وسيله‌اى براى سخنورى و هنرنمايى، از اين روى، بسيار طبيعى است كه او بيشتر از شاعران ديگر به قرآن و حديث و آموزه‌هاى دينى رو كند و از آنها در شعر خويش يارى گيرد و ديوان خويش را از متون دينى سيراب سازد. اينك نمونه‌هايى از بهره‌گيرى هاى او از قرآن مجيد:

ايزد زى خويش همى خواندت        

اى شـده فتـنـه به زميـن وزمان

ديوان، ص 14                        

مضمون مصرع نخست، يعنى اين كه خداوند آدميان را به سوى خويش مى خواند، برگرفته است از آياتى چون: «واللّهُ يَدعُوا اِلى دارِالسلامِ...؛ و خداوند [مردمان را] به سراى سلامت دعوت مى كند». (سورهٔ يونس، آيهٔ 25)؛ «...واللّهُ يَدعُوا اِلى الجنة...؛ خداوند [آدميان را] به بهشت فرامى خواند». (سورهٔ بقره، آيهٔ 221)؛ «...اَجيبوا داعيَ اللّهِ  وَ آمِنوا بِهِ يَغفِر لَكُم مِن ذُنُوبِكُم وَ يُجرِكُم مِن عَذابٍ اَليم. و مَن لا يُجِب داعِيَ اللّهِ فَلَيس بِمُعجِزٍ فى الاَرضِ وَ لَيسَ لَهُ مِنُ دُونِهِ اَولياءُ اُولئك فى ضَلالٍ مُبين؛ پيك [وپيام] خدا را بپذيريد و به او بگراييد تا گناهانتان را ببخشايد و از عذابى دردناك رهاتان نمايد. آنان كه پيك و پيام خدا را نپذيرند، نمى توانند در زمين خدا را درمانده كنند [و خودرا رها سازند] وجز خدا پناه‌دهنده و سرورى ندارند. اينان در گمراهى آشكار‌اند». (سورهٔ احقاف، آيات‌31 و 32)

راه تو زى خير و شر هردو گشاده است

خـواهـى ايـدون گراى و خواهى ايدون

ديوان، ص 8       

مصرع نخست كه هر دو راه خير و شر را به روى انسان گشاده مى داند، برگرفته از آياتى است مانند: « اِنّا هَدَيناهُ السَبيلَ امّا شاكِراً وَ اِمّا كَفُوراً؛ راه را به او نموده‌ايم، يا سپاس مى گذارد [و به راه حق مى رود] و يا ناسپاسى مى كند [ و به باطل مى گرايد] ». (سورهٔ دهر، آيهٔ 30)

و مصرع دوم كه مى گويد: خواه چنين باشى و خواه چنان، [ايدون، يعنى چنين] بيشتر با اين آيه هم سمت و سو است: « وَ قل الحقُّ مِن رَبِّكُم فَمَن شاءَ فَليُؤمن وَ من شاء فليَكفُر...؛ بگو: حق از خداى شماست. پس هركه خواهد ايمان آرد و هركه خواهد كفر ورزد».

 (سورهٔ كهف، آيهٔ 29)

جان تو از بهر عبادت شده است

بسته در ايـن خانهٔ پـر استخـوان

ديوان، ص 15        

«خانهٔ پراستخوان» كنايه از اندام استخوانى آدمى است و سخن بيت اين است كه جان آدمى در جسم استخوانى او خانه گرفته تا بندگى خدا كند. اين نكته الهامى آشكار از اين آيهٔ قرآنى است: «وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنسَ اِلاّ لِيَعبُدون؛ ما جنّ و انس را نيافريديم جز براى عبادت و بندگى».

(سورهٔ ذاريات، آيهٔ 56)

هركس كه نيلفنجد او بصيرت

فرداش به محشر بصـر نباشد

ديوان، ص 360

«نيلفنجد» يعنى نيندوزد، از مصدر «الفنجيدن» به معنى اندوختن كه در گذشته به كار مى رفته و كم كم از رواج افتاده است. پيام بيت اين است كه: هركس امروز در دنيا بصيرت و بينايى نيندوزد و از كوردلى بيرون نيايد، فردا در قيامت نيز كور خواهد بود. الهامى آشكار از اين آيهٔ قرآنى است: «وَ مَن كانَ فى هذِهِ اَعمى فَهُوَ فى الاَخِرةِ اَعمى وَ اَضَلُّ سبيلا؛ هر كس در اين دنيا كور باشد [و حق را نبيند] در آخرت نيز كور خواهد بودو راه گم كرده‌تر».

(سورهٔ اسراء، آيهٔ 72)

همين نكته در بيت ديگرى از ناصر خسرو اين‌گونه آمده است:

آنجا به پيش خود ندهدت بارت

گر چشم و گوش تو نبرى ز ايدر

ديوان، ص 45

«ايدر» يعنى اينجا و مقصود دنياست.

و دربيت‌هايى از شاعرانى ديگر اينگونه:

گر نخواهى برد چشمى زين جهان

كـور ميـرى كــورخيــزى جاودان

عطار، مصيبت‌نامه، ص 267

هـركه امروز معايينـه رخ يار نديد

طفل راه است اگر منتظر فردا شد

عطار، ديوان، ص 192

هـركـه امـروز نبينــد اثـر قـدرت او

غالب آن است كه فرداش نبيند ديدار

سعدى، قصايد، ص 41

كارهاى چـپ و بـلايه مـكـن

كه به دست چپت دهند كتاب

ديوان، ص 29

اين كه هركس كار چپ و بلايه يعنى كار ناروا ونادرست، انجام دهد در قيامت كتاب يعنى كارنامهٔ اعمالش را به دست چپش مى دهند. و اين نشان بيچارگى و بد عاقبتى اوست برگرفته از اين آيهٔ قرآنى است:«وَ امّا مَن اُوتيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيتَنى لَم اُوتَ كِتابيَه وَ لَم اَدرِما حَسابيَه؛ اما آن كه كارنامه‌اش را به دست چپش دهند، گويد: اى كاش كارنامه‌ام را نمى دادند و حسابم را نمى رسيدند». (سورهٔ حاقه، آيهٔ 25) يعنى آن چنان كارنامهٔ خود را سياه و آيندهٔ خويش را تباه مى بيند كه آرزو مى كند كاش آن را نديده بود.

چون از آن روز بر نينـديشى

كه بريده شود در او انـساب

ديوان، ص 29

پيام بيت هشدارى است به انسان‌هاى غفلت‌زده كه چرا به ياد قيامت نيستند واز آن روز نمى ترسند؟ روزى كه در آن روز نسب‌ها بريده مى شود يعنى پيوندها و خويشى ها از ميان برمى خيزد و چنان هول‌انگيز است كه پدر پسر را نمى شناسد و مادر دختر را و برادر خواهر را. واين ويژگى قيامت برگرفته از اين آيهٔ قرآنى است:«فَاِذا نُفِخَ فى الصُورِ فَلا اَنسابَ بَينَهم؛ چون در صور دميده شود[و قيامت برپا گردد] در آن روز پيوند و خويشى از ميان آنان [مردم] برمى خيزد». (سورهٔ‌مؤمنون، آيهٔ 101)

كه را نايـد گـران امروز رفتن بر ره طاعت

گران آيد مرآنكس را به روز حشر ميزان‌ها

ديوان، ص 444

مفهوم بيت اين است كه هركس امروز در اين دنيا بندگى خدا و اطاعت پروردگار بر او گران يعنى سخت وناگوار نباشد، فردا در قيامت ميزان اعمالش گران و سنگين خواهد بود و سنگينى ميزان اعمال در قيامت نشان سعادت و رستگارى آدمى است، نكته‌اى كه در اين آيهٔ شريفه آمده است: «والوَزنُ يَومئذٍ الحقُّ فَمَن ثَقُلَت مَوازينُهُ فاولئكَ هُمُ المُفلِحُون؛ آن روز [قيامت] سنجيدن و حساب‌رسى اعمال حق است. آنان كه سنجيده‌هايشان سنگين آيد، رستگاران‌اند». (سورهٔ اعراف، آيهٔ 8)

فردا زين خواب چو آگه شوى

سـود نداردت خـروش و زيان

ديوان، ص 14

پيام بيت هشدارى است به كسانى كه در دنيا عمر را به خواب غفلت مى گذرانند و براى فرداى خويش چيزى نمى اندوزند، چون قيامت شود و از خواب دنيا بيدار شوند، مى بينند كه فرصتشان پايان پذيرفته و عاقبتشان تباه شده و فرياد و خروششان نيز سودى ندارد، هشدارى كه در اين آيهٔ قرآنى آمده است: « فَيَومَئذٍ لا يَنفَعُ الذين ظَلَمُوا مَعذِرَتُهُم وَ هُم لا يُستَعتبُونَ؛ در آن روز عذرخواهى ستمگران سودشان ندهد و پوزششان پذيرفته نشود». (سورهٔ روم، آيهٔ 57)

چون كه نينديشى از آن روز جمع

كانـجـا باشنـد كِهـان و مِـهـان

ديوان، ص 14

اين بيت نيز هشدارى است در بارهٔ روز قيامت واز ياد نبردن آن، روزى كه كِهان و مِهان يعنى خرد و كلان، بزرگ و كوچك، همه در آن روز در پيشگاه خداوند گرد مى آيند، واز اينرو آن را «روز‌جمع» ناميده‌اند. «روز جمع» ترجمهٔ عبارت قرآنى «يوم الجمع» است كه در اين آيه آمده است: «وَ كَذلك اَوحَينا  الَيكَ قرآناً عربيّاً لِتُنذِرَ اُمَّ القُرى وَ مَن حَولَها وَ تُنذِرَ يَومَ الجَمع لا رَيبَ فِيهِ فَريق فى الجَنّةِ و فَريق فى السَعيرِ؛ و بدينگونه قرآنى عربى بر تو وحى كرديم تا مردم مكّه و پيرامونيان آن را هشدار دهى، نيز [مرم را] از روز جمع كه شكّى در آن نيست هشدار دهى، [روزى كه آشكار مى شود] گروهى ازمردم در بهشت‌اندو گروهى ديگر در دوزخ». (سوره شعرا، آيه 7)

ناصر خسرو را مى توان شاعرى خوش اقبال وبد اقبال خواند، زيرا از يك طرف پيوسته به سبب مغايرت افكار و خط مشى مذهبى اش با بزرگان و مردمان زمان، مطرود و آواره بود و از طرفى اين طردها، تبعيدها و آوارگى ها او را صاحب انديشه‌هاى تازه كرد.

اما نه نيش جگر خراش محنت دوران او را از پاى در آورد و نه از راه رفته بازگشت. نه دست گدايى و التماس پيش اشراف برد و نه در باقى عمر چون شاعران كم جنبه از اين ستمى كه بر او رفته بود اشك ريخت و ناليد.

او آموخت كه شعر شاعران جيره خوار زيبنده گردن اشراف و دنيادوستان است و لذا راضى نشد گوهر گران‌بهاى زبان فارسى را به پاى زالو صفتان بريزد. محقرانه  در دره‌ى «يمگان» زيست و به ديگران  نيز آموخت كه به مدح خودكامان نپردازند، قبل از او كسى چنين نكرده بود. آيا بعد از او كسى يافت مى شود كه از سفره رنگين متمولان چشم پوشد؟ اين چشم برگرفتن محتاج دانش اجتماعى و شناخت روابط ظالم و مظلوم است، كه خيلى از درك آن عاجز يا خود را به نادانى مى زنند.

در شماره قبل قسمت اوّل تجلى آيات قرآن در اشعار وى را كه توسط محقق گرانمايه آقاى سيد محمد راستگو تهيه شده بود خوانديم، در اين شماره دوّمين و آخرين  بخش آن را تقديم خوانندگان مى شود.

آن دان به يقين كه هرچه كرده ‌ستى         

امروز به محشر آن فراخوانى

ديوان، ص 59

 بيت هشدارى مى دهد كه اى انسان! بدان كه آنچه امروز در دنيا انجام مى دهى، همه را در قيامت در نامهٔ اعمال خويش مى بينى و مى خوانى كه الهامى است از اين آيهٔ شريفه: «وَ كُلّ اِنسان اَلزَمناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ وَ نُخرِجُ لَهُ يَومَ القيامةِ كِتاباً يَلقاهُ مَنشورا. اِقرَأ كَتابَكَ كَفى بِنَفسِكَ اليَومَ عَلَيكَ حَسيباً؛ و سرنوشت هركس را به گردن او آويخته‌ايم، و در روز قيامت براى هركس كارنامه‌اى بيرون آوريم كه آن را گشوده يابد [و گوييم] كارنامه‌ات را بخوان، امروز حساب‌رسى خودت براى تو بس است». (سوره اسراء، آيات 13 و 14)

زان روز بتـرس كانـدر او پيـدا        

آيــد همـه كـارهاى پـنـهانـى

پوشيـده نمانـد آن زمـان كارى          

كان را تو هـمى كنون بپوشانى

زان روز كه جز خداى سبحان را         

بر كـس نرود زخلـق سلطانـى

زان روز كـه هـول او بـريـزانـد         

نـور از مـه و زآفتاب رخشـانى

وزچـرخ ستـارگـان فـرو ريزند         

چـون بـرگ رزان بـه بـاد آبانى

چون پشـم زده شده كُه و مردم         

همچون ملخان زبس پريشانى

                                                                                                                ديوان، ص 59

اين ابيات هشدارى هستند به آدمى تا قيامت را از ياد نبرد، به آن بينديشد و براى آن توشه‌ها فراهم سازد. بيت‌هاى اول و دوم بيانگر اين ويژگى روز قيامت‌اند كه در آن روز همه چيز آشكارمى شود و هيچ چيز پنهان نمى ماند، نكته‌اى كه برگرفته از اين آيهٔ قرآنى است: « يَومَ تُبلى السرائرُ؛ روزى كه پنهانى ها پيدا شود». (سوره طارق، آيه 9)

«يَومَ هم بارِزونَ لا يَخفى عَلى اللّهِ مِنهُم شيء؛ روزى كه آنان آشكار شوند [و نزد خدا آيند] چيزى از آنان بر خدا پوشيده نباشد». (سوره غافر، آيه 16)

و بيت سوم نشانگر اين ويژگى قيامت است كه در آن روز هيچ كس توان و قدرتى ندارد و سلطنت و فرمانروايى تنها از آن خداوند است. نكته‌اى كه در اين آيهٔ شريفه بدان اشاره‌اى آشكار شده است:

«...لمن المُلك اليَوم لِلّهِ الواحِدِ القَهّار؛ [در قيامت ندا آيد] فرمانروايى امروز از آن كيست؟ [پاسخ آيد] از آن خداى يگانهٔ قهّار». (سوره غافر، آيه 16)

بيت‌هاى چهارم و پنجم نيز از اين نشانه‌هاى قيامت سخن مى گويند كه در آن روز، آفتاب و ماه تيره مى شوند و ستارگان پراكنده مى گردند، با الهام از اين آيات قرآنى: «اِذا الشَمسُ كُوِّرَت و َاِذا النجومُ اِنكَََدَرَت؛ روزى كه خورشيد تيره شود و ستارگان فرو ميرند». (سوره تكوير، آيه 1و2) و اين آيه كه درباره ماه مى فرمايد:

«و خَسَفَ القَمَرُ؛ روزى كه ماه تاريك شود». (سوره قيامت، آيه8) و اين آيه كه ستارگان را اينگونه توصيف مى كند: «و َاِذا الكَواكِبُُ اِنتَثَرَت؛ روزى كه ستارگان پراكنده گردند». (سوره انفطار، آيه 2)

بيت ششم نيز از اين ويژگى قيامت ياد كرده كه در آن روز، كوه‌ها با همهٔ صلابت و استوارى چون پشم و پنبهٔ زده شده گردند و مردم از بسيارى هول و هراس و ترس و اضطراب چونان ملخ‌ها و پروانه، پراكنده و سرگردان گردند. چنان كه در اين آيه آمده است:

«يَوَم يَكُونُ الناسُ كالفَراشِ المَبثُوثِ. و تَكُونُ الجِبالُ كَالعِهنِ المَنفُوشِ؛ روزى كه مردم چون پروانگان پراكنده باشند و كوه‌ها چون پشم‌زده باشند».

(سوره قارعه، آيات 4 و 5)

بـر آنـچه در دست دارى شادمانـه مبـاش

وز آنچه از كف تو رفت از آن دريغ مخور

ديوان، ص 185

ترجمه‌واريست از اين آيهٔ شريفه:« لِكَيلا تَأسَوا عَلى مافاتَكُم وَ لا تَفرحُوا بِما آتاكُم؛ زنهار كه برآنچه از دست داديد، دريغ مخوريد و بر آنچه به شما داده‌اند شادى مكنيد». (سوره حديد، آيه 23)

خدايت يكى را به ده وعده كرد            

بده گر ندارى به دل در خلل

ديوان، ص 462

اين كه خداوند وعده كرده كه يك خوبى را ده پاداش دهد، الهام گرفته از اين آيه است:

«مَن جاءَ بالحَسَنَةِ فَلَهٔ عَشرُ اَمثالِها؛ هر كس يك نيك بياورد، براى اوست ده پاداش».

(سوره انعام، آيه 161)

بدِ من نيكى گردد چوكنم توبه         

كه چنين كرد ايزد وعده به فرقانم

ديوان، ص 197

تبديل شدن بدى هاى توبه‌كاران به نيكى، مژده‌اى است كه در اين آيه آمده است: «مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمَلَ صالِحاً فاولئك يُبَدِّلُ اللّهُ سَيّئاتِهم حَسَناتٍ؛ هركس توبه كند و ايمان آورد و كارنيكو كند، اينان‌اند كه خداوند بدى هايشان را به نيكى بدل مى كند».

 (سوره فرقان، آيه 70)

بـدان كـه بـر تـو گواهى دهند هر دو به حق

دو چشم هرچه بديد و دو گوش هرچه بشنود

ديوان، ص 32

گواهى دادن اندام‌هاى آدمى برآنچه در دنيا كرده‌اند، نكته‌اى است كه در اين آيه بدان پرداخته شده:

«يَومَ تَشهَدُ عَليهم اَلسِنَتُهُم و اَيديهم وَ اَرجُلُهم بِما كانوا يَعمَلون؛ روزى كه گواهى دهند برايشان زبانهاشان و دستهاشان و پاهاشان بدانچه كرده‌اند». (سوره نور، آيه 24)

منبع : مجله بشارت ، نشريه قرآني ويژه جوانان