تاثير قرآن و حديث در ادب فارسى (2)

در شماره پيش در ارتباط با چگونگى ورود اسلام به ايران و نفوذ فرهنگ قرآنى و سنت شريف نبوى، در ادبيات فارسى، بحث کرديم . اما آن چه در بررسى اين موضوع (تاثير قرآن و حديث بر ادب فارسى) پژوهندگان به آن نظر داشته اند، ابتدا آوردن بخشى مفصل در ارتباط با علوم قرآن و حديث و انواع آن بوده و سپس بحثى در انواع استفاده از قرآن و حديث در ادب فارسى که در واقع، انواع استفاده هايى است که گويندگان ونويسندگان مسلمان - به ويژه ايرانى - از اين موضوع کرده اند که اگر آن ها را به تفصيل بررسى کنيم، بايد يک دوره بديع و معانى و بيان تاليف کنيم; چرا که تقريبا هيچ يک از مباحث معانى و بيان و صنايع لفظى و معنوى بديع را نمى توان ياد کرد که علماى ادب تازى و پارسى براى آن مبحث مثالى از قرآن مجيد و حديث رسول اکرم و سخنان امامان ( عليهم السلام) ذکر نکرده باشند و چون مجال ما در اين صفحه اندک و مخاطبان ما طلاب محترم علوم دينى هستند و در دروس خود با اين مباحث آشنا شده اند، ما در اين نوشتار، فقط به ذکر آيات قرآن و احاديث و ترجمه آن و شواهدى که نويسندگان و شاعران به آن موارد نظر داشته اند، اکتفا کنيم . باشد که مقبول نظر عزيزان قرار گيرد .

فرصت را مغتنم بشماريم

«قال رسول الله ان لربکم فى ايام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها» (1)

پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) فرمود: در ايام زندگى شما، اوقات و فرصت هاى مناسبى را خداوند در اختيارتان قرار مى دهد، بکوشيد از آن فرصت ها استفاده کنيد .

مولوى از اين حديث چنين الهام مى گيرد:

گفت پيغمبر که نفحت هاى حق

اندر اين ايام مى آرد سبق

گوش هش داريد اين اوقات را

در ربائيد اين چنين نفحات را

نفحه اى آمد شما را ديد و رفت

هر که را مى خواست جان بخشيد و رفت

نغمه اى ديگر رسيد آگاه باش

تا از اين هم وا نمانى خواجه باش (2)

در اين که فرصت، زود از دست مى رود و دير به دست مى آيد، حضرت على ( عليه السلام) مى فرمايد: «الفرصة سريعة الفوت بطيئة العود» (3)

بهار گويد:

فرصت مده از دست چو وقتى به کف افتاد

کاين مادر اقبال همه ساله نزايد

رسا سخن على ( عليه السلام) را اين طور بيان مى کند:

به بام نيک بختان چون همايى

نشيند با هزاران ناز، فرصت

گرش دامن رها از دست سازى

کند از آشيان پرواز، فرصت

رود از دست فرصت زود، دردا

به آسانى نگردد باز، فرصت

حالت مى گويد:

تا فرصت کار هست، عاقل بايد

کارى کند و بهره از آن بربايد

فرصت که بسى زود ز دست تو رود

بس دير دگر باره به دستت آيد

پل دنيا

عن على بن الحسين ( عليه السلام) قال:

قال المسيح ( عليه السلام) للحواريين: «انما الدنيا قنطرة فاعبروها و لا تعمروها» (4)

از امام زين العابدين ( عليه السلام) نقل شده است که:

حضرت عيسى ( عليه السلام) به حواريون و اصحاب خاص خود فرمود: دنيا پلى است، پس بايد از آن عبور کنيد و آن را براى هميشه ماندن عمارت نکنيد .

سعدى گويد:

دنيا که جسر آخرتش خواند مصطفى

جاى نشست نيست ببايد گذار کرد

دارالقرار خانه جاويد آدميست

اين جاى رفتن است و نشايد قرار کرد

چند استخوان که هاون دوران روزگار

خردش چنان بکوفت که خاکش غبار کرد

ابن ايمن:

چون سرانجام زين خرابه رباط

رخت بربست بايدت ناکام

پس همان به بود که «واو» وداع

متصل با شدت به «سين » سلام

ز آن که دنيا پلى است و اهل خرد

بر سر پل نکرده اند مقام

ناصر خسرو:

چه بندى بر رباط پر خطر دل

مسافر تا به کى ماند به منزل

پلست اين دهر و تو بر وى روانى

نسازد خانه، بر پل کاروانى

چو خواهى زين سرا رفتن يکى روز

شب تجريد، شمعى بر فروزى

پى نوشت ها:

1) احياء العلوم، ج 1، ص 134 .
2) مثنوى، دفتر اول، ص 51، سطر 20 .
3) سفينة البحار، ج 2، ص 357 .
4) بحارالانوار، ج 14، ص 319 و ج 73، ص 93 . المحجة البيضاء، ج 6، ص 12، مجمع الامثال، ص 242 .
منبع :ياس ، آبان 1382، شماره 8