سيره حافظان در صدر اسلام
1 - عبداللّه بن مسعود
مـسـلمانانى كه در حوزه ى سرى اسلام وارد شده بودند با هم چنان گفت وگو كردند كه قريش كـلام خـدا را نـشـنـيـده , بـسـيـار شـايـسته است يكى از ما در مسجدالحرام با صداى رسا قرآن
بخواند.
[عبداللّه بن مسعود]- كه در شمار حافظان جاى داشت - ((88))3>
آمادگى خود رااعلام كرد
و هنگامى كه سران قريش كنار كعبه قرار گرفته بودند, اين آيات را خواند:
[بسم اللّه الرحمن الرحيم الرحمن علم القرآن خلق الانسان ,علمه البيان ...
] ((89))3>
عـبـارت هـاى فـصـيـح و بـليغ اين سوره رعبى عجيب در سران قريش ايجاد كرد.
همگى از جاى
بـرخـاسـتـه , و او را چـنـان زدنـد كـه خـون از پيكرش جارى شد و با وضعى رقت بار پيش ياران
پيامبربازگشت .
((90))3>
2 - جعفر بن ابى طالب
گـروهـى از مـسـلـمانان براى رهايى از آزار[قريش ] و به پا داشتن شعائر دينى به حبشه مهاجرت كـردنـد.
در پيشاپيش اين گروه , حافظى به نام [جعفر بن ابى طالب ] جاى داشت .
او آياتى چند از
آغاز سوره ى مريم را براى پادشاه حبشه خواند و وى را تحت تاثير قرار داد.
((91))3>
3 - حافظان شهيد
پـيـامـبـراسـلام (ص ), در سـال چـهارم هجرى , گروهى از حافظان قرآن را سمت قبايل مختلف فـرستاد.
برخى از قبايل حافظان قرآن را بانيرنگ خاصى به دام افكندند و با وضعى رقت بار به قتل
رسانيدندبرخى از تاريخ نگاران شمار اين حافظان را 70 تن ذكر كرده اند.
((92))3>
4 - حبيب بن مظاهر
حبيب يكى از حافظان قرآن به شمار مى آيد.
وقتى معاويه درگذشت سران شيعيان كوفه همچون سـلـيـمـان بـن صـرد, مـسـيـب بـن نـجبه , رفاعة بن شداد بجلى و حبيب بن مظاهر براى امام
حـسـيـن (ع )نـامـه نوشتند و آن حضرت را براى قيام عليه امويان به كوفه دعوت كردند.
حبيب از
كـسـانـى بود كه در كوفه براى حضرت بيعت مى گرفت .
او در روز عاشورا در سپاه حسين سردار
سـتـون چـپ بـود و خـود را بـراى مبارزه آماده مى نمود.
وقتى حسين (ع ) براى به پا داشتن نماز
مهلت خواست , حصين بن تميم گفت : نماز شما مورد پذيرش پروردگارنيست .
حبيب در پاسخ گفت : گمان مى برى نماز آل رسول (ع ) پذيرفته نمى شود و نماز تو را مى پذيرند؟
حـصـين با شنيدن اين سخن به حبيب حمله كرد.
او شمشير كشيدو برصورت اسب حصين فرود
آورد.
اسـب سركشى كرد و حصين به زمين افتاد.
گروهى به يارى اش شتافتند و حصين را نجات
داده , نـزدخـود بـردنـد.
حبيب , در حالى كه پيوسته رجز مى خواند, به آن ها حمله كرد و ميانشان
جنگى سخت در گرفت .
او بااين كه پير بود جمع بسيارى را از پا در آورد.
سرانجام با شمشير بديل
بن صريم و نيزه فردى از بنى تميم از اسب به زمين افتاد.
وقتى خواست برخيزد,حصين شمشيرى
بـر سـرش فرود آورد وحبيب با صورت به زمين افتاد.
در اين هنگام , مرد تميمى پيش آمد و سر از
پيكرش جدا ساخت .
شهادت حبيب امام حسين (ع ) را سخت تكان داد.
حضرت فرمود:
[عنداللّه احتسب نفسى و حماة اءصحابى .
] ((93))3>
شهادت خود و اصحابم را به حساب فرمان خدامى گذارم .