درس دوازدهم
ابتدا
ابتدا
در لغت به معناى اول و سرآغاز است ، و از نظر قرائت ، دو نوع ابتداداريم :
1
ـ ابتدا، به معناى شروع قرائت قرآن .
2
ـ ابتدا، به معناى شروع مجدد يا ادامه قرائت بعد از وقف .
در
اينجا در مورد هريك از اين دو به ترتيب سخن مى گوييم :
ابتدا، به معناى شروع قرائت قرآن
پـيـش
از شروع قرائت قرآن ، مستحب است قارى استعاذه نمايد، يعنى از شرشيطان به پروردگار
مـتـعال پناه ببرد، تا از وسوسه ها در امان بماند. مبناى استحباب استعاذه ، آيه
شريفه قرآن است كه مى فرمايد: (فاذا قراءت القران فاستعذ باللّه من الشيطان الرجيم
)(154) ، بنابراين ، گفتن استعاذه در ابـتـداى قـرائت ، چـه در نـمـاز و چـه در
غـيـر نـمـاز، از امـور اسـتـحـبـابى است و فقها نيز گفته اند:مستحب است كه
نمازگزار در ركعت اول ، پيش از خواندن سوره حمد بگويد:(اعوذ باللّه من الشيطان
الرجيم )(155) .
استعاذه
گـفـتـه
شـده كـه اسـتـعـاذه ، شـعار قرائت قرآن است و بهتر جهر و بلند خواندن آن مى باشد،
تا شنوندگان ساكت شده ، به آيات الهى توجه پيدا كنند (156) .
طريقه هاى استعاذه
استعاذه
به طريقه هاى مختلف نقل شده كه مشهورترين آنها عبارتند از: 1 ـ اعوذ باللّه من الشيطان
الرجيم .
2
ـ اعوذ باللّه السميع العليم من الشيطان الرجيم .
3
ـ اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم ان اللّه هو السميع العليم .
4
ـ اعوذ بالسميع العليم من الشيطان الرجيم .
5
ـ اعوذ باللّه العظيم و بوجهه الكريم وسلطانه القديم من الشيطان الرجيم .
6
ـ اللهم انى اعوذبك من الشيطان الرجيم .
7
ـ اعوذ باللّه القادر من الشيطان الغادر.
8
ـ استعيذ باللّه من الشيطان الرجيم .
9
ـ نستعيذ باللّه من الشيطان الرجيم .
10
ـ استعيذ باللّه من الشيطان الرجيم ان اللّه هو الفتاح العليم .
نافع
و ابن عامر و كسايى و حمزه و خلف ، (اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم ان اللّه هو
السميع العليم ) قرائت كرده اند.
اصح
استعاذات فوق ، مطابق آيه شريفه و روايات و به قرائت عاصم و ابن كثير وابوعمرو،
همان قسم اول است : (اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم )(157) .
بسمله و قطع و وصل آن
(بـسمله
)، مخفف (بسم اللّه الرحمن الرحيم ) است كه در ابتداى همه سوره هاى قرآن ، به
استثناى سوره توبه آمده است .
بـه
نـظـر عـلماى اماميه ، بسمله جزء هر سوره است ، به جز سوره برائت ، و لذاخواندن آن
در نماز، واجب است (158) . در ميان اهل سنت ، درباره بسمله ،سه نظر وجود دارد:
بـرخـى مانند شيعه ، آن را جزء هريك از سور قرآن ، به جز برائت ، مى دانند، برخى
تنها بسمله سوره حمد را جزء آن سوره مى دانند و در بقيه موارد مى گويند كه براى
تيمن و تبرك آمده است ، برخى آن را در تـمـام مـوارد، از بـاب تـيمن و تبرك دانسته
، هيچ كدام را آيه اى از قرآن نمى دانند. به هر صورت ، به نظر ما، قرائت بسمله در
ابتداى سور قرآن ، به جز سوره برائت ، لازم است .
قطع
و وصل بسمله به سوره ماقبل يا مابعد، به چهار طريق زير ممكن است :
1
ـ وصل به طرفين ، يعنى وصل از آخر سوره سابق به اول سوره لاحق .
2
ـ قطع از طرفين ، يعنى جداكردن از آخر سوره مقدم و اول سوره موخر.
3
ـ قطع از آخر سوره ماقبل و وصل به اول سوره مابعد.
4
ـ وصل به آخر سوره گذشته و قطع از اول سوره آينده .
سـه
قسم اول و دوم و سوم جايز است و قسم چهارم ممنوع مى باشد، زيرا به طورى كه گفته
شد: بسمله ، اولين آيه هر سوره و براى افتتاح آن است ، نه اختتام سوره ماقبل (159)
.
بسمله در بين سور
در
مورد قرائت بسمله در بين سوره ها، بايد بگوييم : اگر قارى بخواهد قرائتش رااز سوره
اى شروع كند، امر كلى اين است كه خواندن بسمله مستحب است ،دلايل اين امر به شرح
زير است :
1
ـ خـداونـد در اولين آيات نازله قرآن ، پيامبرش را ماءمور ساخته تا خواندن را
بانام خدا آغاز كند: (اقـراء بـاسـم ربك الذى خلق ) (160) . از اين آيه ، حداقل
چيزى كه استفاده مى شود، آن است كه قرائت بسمله ـ كه ذكر نام خداوند است آدر
ابتداى قرائت قرآن ، امرى بسيار نيكو و پسنديده است .
2
ـ از پيامبر اكرم (ص ) نقل است كه فرمود: (كل امر ذى بال لا يذكر بسم اللّه فيه
فهو ابتر (161) ، هر كار مهمى كه با نام خدا آغاز نشود، بى نتيجه است ).
وقـتـى
گـفـتن (بسم اللّه الرحمن الرحيم ) در ابتداى هر كارى ، نيكوست ، قطعا درابتداى
قرائت قرآن ، كه از كارهاى مهم است ، نيكو و پسنديده خواهد بود.
بـعضى
در مورد قرائت بسمله در بين سور، قايل به تفصيل شده و گفته اند: اگرابتداى آيه اى
كه قـرائت بـا آن آغـاز مى شود، نام پروردگار باشد (اعم از اسم ظاهريا ضمير)، گفتن
بسمله اولى و مـسـتـحـب اسـت ، مـانـنـد: (اللّه لا الـه الا هوالحى القى وم )
(162) و (هو الاول والاخر والظاهر والـبـاطن ) (163) . وچنانچه اول آيه ، اسم
شيطان باشد (اعم از اسم ظاهر يا ضمير)، ترك بسمله اولـى اسـت ، مـانـنـد:
(الـشـيـطـان يـعـدكـم الـفـقـر ويـاءمـركـم بـالـفـحـشء) (164) و (انه عدومضل
مبين ) (165) . و هرگاه ابتداى آيه ، بيان نعمتهاى الهى و ذكر بهشت يااوصاف مؤمنان
و مـتـقـيان و نظاير آن باشد، خواندن بسمله نيكوتر است ، وچنانچه اول آيه ، شرح
دوزخ و اوصاف كافران و منافقان و نظاير آن باشد، ترك بسمله بهتر است (166) .
ابتدا بعد از وقف
ايـن
نـوع از ابـتـدا، از اهـميت خاصى برخوردار است ، زيرا قارى قرآن هميشه بعد ازوقف ،
خود را موظف مى بيند كه از بهترين محل شروع كند.
انواع ابتدا بعد از وقف
به
طور كلى ابتدا بر دو نوع است : جايز و غيرجايز.
ابتداى
جايز: و آن ابتدا كردن از عبارتى است كه از نظر لفظ و معنا كامل ومستقل و موافق
منظور اصلى آيه باشد(167) .
انواع ابتداى جايز
مى
توان گفت كه ابتداى جايز نيز مانند وقف جايز بر سه قسم است : تام ، كافى و حسن .
ابتداى تام
ابـتـدايى
را گويند كه به كلام قبلش هيچگونه وابستگى لفظى و معنوى نداشته باشد، به عبارت
روشـنـتر مى توان گفت : هرگاه وقف بر كلمه اى تام باشد، ابتداى به مابعدش نيز تام
خواهد بود، مانند: ابتدا به (ان الذين كفروا) در آيه 6 سوره بقره ، و نيز ابتدا به
آيه 8 همين سوره : (ومن الناس )، و نيز ابتدا به آيه 21 همين سوره : (يا ايها
الناس اعبدوا ربكم الذى خلقكم ).
ابتداى كافى
ابـتـدايـى
را گـويـند كه از نظر معنوى به كلام قبلش وابسته باشد، ولى از نظر لفظى هيچگونه
رابـطـه اى بـا آن نـداشـته باشد، و به عبارت ديگر، هرگاه وقف بر كلمه اى كافى
باشد، ابتداى به مابعدش نيز كافى خواهد بود، مانند: ابتدا به (والذين يؤمنون بما
انزل اليك )، در آيه 4 سوره بقره ، و ابـتـدا بـه آيـه 5 در هـمـيـن سوره :(اولئك
على هدى من ربهم )، و ابتدا به آيه 7: (ختم اللّه على قلوبهم )، در همين سوره .
ابتداى حسن
ابـتـدايـى
را گويند كه با كلمه يا عبارت قبل از خود رابطه لفظى و معنوى دارد،ولى خود داراى
مـعـنـاى مفيد و مستقل است ، مانند: ابتدا به (الذين )، در آيه 16سوره بقره :
(اولئك الذين اشتروا الضلالة بالهدى فما ربحت تجارتهم وما كانوامهتدين )، و يا
مانند: ابتدا به (الذين )، در آيه 86 سوره بقره : (اولئك الذين اشتروا الحيوة
الدنيا بالاخرة فلا يخفف عنهم العذاب ولا هم ينصرون ).
ابتداى غيرجايز (قبيح )
و
آن ابـتدا نمودن از عبارتى است كه موجب تغيير و خلل در معناى منظور از آيه مى شود،
كه خود دو نوع است :
1
ـ ابـتـدا نـمـودن از عبارتى كه از نظر لفظى و معنوى ، وابسته به پيش از خوداست ،
مانند: ابتدا كـردن بـه (ابـى لـهـب وتـب ) (168) ، روشن است كه هيچگاه جمله عربى
با اسم مجرور شروع نمى شود، پس معلوم مى شود كه عامل جر درابى لهب ، در عبارت قبل
است ، و آن كلمه (يدا) است كه به آن اضافه شده است .
2
ـ ابـتـدا كـردن بـه عبارتى كه موجب پيدايش معنايى مى شود كه خلاف منظوراصلى آيه
است ، مانند موارد زير: (اتخذ اللّه ولدا). (بقره (2)، آيه 116).
(ان
اللّه فقير ونحن اغنيء). (آل عمران (3)، آيه 181).
(نحن
ابنء اللّه واحباؤه ). (مائده (5)، آيه 18).
(ان
اللّه هو المسيح ). (همان ، آيه 72).
(يد
اللّه مغلولة ). (همان ، آيه 64).
(ان
اللّه ثالث ثلاثة ). (همان ، آيه 73).
(لا
اعبد الذى فطرنى ). (يس (36)، آيه 22).
معمولا
ابتداكردن به كلمه مابعد وقف حسن و قبيح ، غيرجايز است . حال اگر قارى بر موردى
وقف كرد كه وقفش حسن است ، و يا اضطرارا بر قبيح وقف كرد،چنانچه راءس آيه نباشد،
بايد برگردد و از جـاى مـناسب آغاز كند، به طور مثال ،وقتى قارى آيه 29 سوره بقره
: (هو الذى خلق لكم ما فى الارض جـمـيـعـا ثم استوى الى الس مء فسويهن سبع سموات
وهو بكل شى ء عليم ) تلاوت مى كند ونـفـسـش يـارى نمى دهد كه در (سموات ) وقف كند،
و به ناچار در (فسويهن ) وقف مى كند، بايد مـجـددا از كـلمه اى آغاز كند كه وافى
به مقصود باشد، و بر اوست كه از (ثم استوى ) آغاز نمايد، و اگر از (الى السمء)
شروع كند، اين ابتدا،مخل غرض و قبيح خواهد بود.
و
يا وقتى آيه 3 سوره فاطر: (يا ايها الناس اذكروا نعمت اللّه عليكم هل من خالق غير
اللّه يرزقكم من السمء والارض لا اله الا هو فانى تؤفكون ) را تلاوت مى كند و در
(يرزقكم ) وقف مى كند، موقع شروع كـردن بر او لازم است كه از (هل من خالق ) آغاز
كند، و اگر از (غير اللّه يرزقكم ) ابتدا كند، معناى فاسد و زشتى راتداعى خواهد
كرد.
و
يـا اگر كسى در آيه 1 سوره ممتحنه : (وقد كفروا بما جءكم من الحق يخرجون الرسول
واياكم ان تؤمنوا باللّه ربكم )، بر كلمه (الرسول ) وقف كند، بايد از(يخرجون )
آغاز كند، و اگر از (واياكم ) آغاز كند، اين معناى فاسد را مى دهد كه :(بر حذر
باشيد از ايمان به خدا).
خلاصه آنكه ابتدايى جايز است كه :
1 ـ
وافى به مقصود كلام باشد.
2
ـ خلاف مقصود را ايهام نكند.
و
ابتدايى غير جايز است كه :
1
ـ خلل در غرض مورد نظر به وجود آورد.
2
ـ خلاف معناى مقصود را تداعى كند (169) .
در
كـتـاب نـهاية القول المفيد آمده است : زشتى و قباحت ابتدا از كلمه اى كه بر آن
وقف شده ، به علل زير است :
1
ـ معناى مفيدى نمى دهد.
2
ـ معناى فاسد و باطلى را تداعى مى كند.
3
ـ خود آن كلمه و مابعدش مطلبى است كه از كافران نقل مى شود (170) .
چند نكته درباره ابتدا
1
ـ گـفـتـه شـده كـه از ويژگيهاى ابتدا، اين است كه هميشه اختيارى است ، بر خلاف
وقف كه گـاهى اختيارى و گاهى اضطرارى است (171) ، ولى برخى گفته اندكه ابتداى
اضطرارى نيز داريم . نويسنده كتاب معالم الاهتداء مى نويسد: بايد دانست قارى قرآن ،
همچنانكه به وقف قبيح مجبور مى شود، به ابتداى قبيح نيز ناچار مى شود، و اينگونه
ابتدا در مواردى است كه گفته كافرى طولانى باشدو نفس قارى يارى نكند كه آن را تا
پـايـان قرائت كند، و لذا به ابتدا از بين كلام اوناچار مى شود، زيرا با توجه به
اينكه به ناچار نفس او خـواهـد بريد، فايده اى ندارداينكه به قال يا قالوا برگردد،
مثلا، آيه 33 سوره مومنون : (وقال الملا من قومه الذين كفروا) تا پايان آيه 38:
(وما نحن له بمؤمنين )، قول كافر است و بسيار كم قاريى پيدا مـى شـود كه نفسش تا
پايان اين مطلب قطع نشود، پس قارى مجبوراست كه ابتداى قبيح داشته باشد(172) .
البته
در جواب مى توان گفت كه چون ابتدا از راءس آيه سنت است ، قبيح نيست .
2 ـ
ابـن جزرى گفته است : هر جا ائمه قرائت گفته اند كه وقف نكنيد، ابتدا به مابعدآنها
نيز جايز نيست ، و هر جا گفته اند كه وقف به آنها جايز است ، ابتداى به مابعدش نيز
جايز است (173) .
ايـن
سخن ابن جزرى درست نيست ، چون همانطور كه مى دانيم ، وقف حسن جايزاست ، ولى ائمه
قـرائت مـتذكر شده اند كه ابتداى به مابعدش قبيح است ، وبرعكس ، گاهى وقف قبيح است
، ولى ابتدا حسن است ، مانند: وقف بر (اولئك )،در آيات 16 و 86 سوره بقره كه قبيح
است ، ولى ابتداى به كلمه (الذين ) كه بعداز آن قرار دارد، حسن است .
3
ـ از آنـجـا كـه وقـف بـر پايان سور قرآن ، تام است ، بنابراين هميشه ابتدا به
سورقرآن ، ابتداى تام خواهد بود.
پرسش و تمرين
1
ـ حكم استعاذه را بيان كنيد؟.
2
ـ حكم بسمله در ابتدا و در بين سور را بيان كنيد؟.
3
ـ انواع ابتداى جايز را توضيح دهيد؟.
4
ـ انواع ابتداى قبيح را با ذكر مثال توضيح دهيد؟.