درس ششم

موارد حسن و قبيح (1)

ابـن انـبـارى در كـتـاب الايـضـاح ، بـابـى را تـحت عنوان (باب ذكر ما لا يتم الوقف عليه ) آورده است (110) ، ايشان در اين باب بيش از سى مورد برشمرده است كه وقف بر آنها تام نيست ، از آنجا كـه ابن انبارى وقوف را به تام ، حسن و قبيح تقسيم كرده است ، بنابراين ، مواردى كه از نظر او تام نـيـسـتند، يا حسن هستند و ياقبيح ، اما طبق تقسيم وقف به اقسام چهارگانه تام ، كافى ، حسن و قـبـيح ، بايدبگوييم : اين موارد كه ابن انبارى برشمرده است ، وقف بر آنها به طور مسلم تام وكافى نيست ، بنابراين يا قبيح است و يا حسن ، و تعيين قبيح يا حسن بودن آن كاملا به خصوصيت هريك از مـوارد وابسته است ، اگر عبارت موقوف عليهاداراى معناى مفيد و مورد نظر آيه باشد، وقف بر آن حسن ، و اگر داراى معناى مفيد نباشد و يا معنايش مورد نظر آيه نباشد، قبيح است .

ما ضمن چند درس به بيان و تبيين مجموع مواردى مى پردازيم كه وقف بر آنهاتام و كافى نيست ، چه مواردى كه ابن انبارى آورده است ، و چه مواردى كه ديگرائمه قرائت بدان اشاره كرده اند.

وقف بين مضاف و مضاف اليه

وقف بر مضاف هميشه قبيح است ، زيرا مضاف بدون ذكر مضاف اليه ، كلام مفيدنيست .

مثالها: (بسم * اللّه )، (حمد (1)، آيه 1).

(مالك * يوم * الدين )، (همان ، آيه 4).

(صراط * الذين انعمت عليهم غير * المغضوب عليهم )، (همان ، آيه 7).

(مثلهم كمثل * الذى استوقد نارا)، (بقره (2)، آيه 17).

(من الصواعق حذر * الموت )، (همان ، آيه 19).

(وادعوا شهداء * كم من دون * اللّه )، (همان ، آيه 23).

(الذين ينقضون عهد * اللّه من بعد * ميثاقه )، (همان ، آيه 27).

(وهو بكل * شى ء عليم )، (همان ، آيه 29).

(انى اعلم غيب * السموات )، (همان ، آيه 33).

(اولئك اصحاب * النار)، (همان ، آيه 39).

(ولا تكونوا اول * كافر به )، (همان ، آيه 41).

راههاى تشخيص مضاف و مضاف اليه :

جـهـت راهنمايى كسانى كه آشنايى زيادى با ادبيات عرب ندارند، نكاتى را جهت شناخت مضاف و مضاف اليه تذكر مى دهيم :

1 ـ مضاف و مضاف اليه هميشه دو اسم هستند، به جز اذ و اذا كه هميشه به جمله اضافه مى شوند.

2 ـ مضاف اليه هميشه مجرور است (لفظا و يا محلا)

 3 ـ مضاف هيچگاه با الف و لام نمى آيد.

4 ـ مضاف هيچگاه با تنوين نمى آيد.

5 ـ اگـر در مـضـاف و مضاف اليه بودن شك داشتيم ، آن را به فارسى ترجمه كرده و جلو آنها فعل (اسـت ) مـى گـذاريـم ، اگـر مـعـنـا صحيح بود، صفت و موصوف ، و اگرصحيح نبود، مضاف و مضاف اليه است .

وقف بين فعل و فاعل

اين وقف نيز هميشه قبيح است .

مثالها: (ختم * اللّه على قلوبهم )، (بقره (2)، آيه 7).

(فزادهم * اللّه مرضا)، (همان ، آيه 10).

(فما ربحت * تجارتهم )، (همان ، آيه 16).

(ذهب * اللّه بنورهم )، (همان ، آيه 17).

(ولو شاء * اللّه لذهب بسمعهم وابصارهم )، (همان ، آيه 20).

(فيقولون ماذا اراد * اللّه بهذا مثلا)، (همان ، آيه 26).

(واذ قال * ربك )، (همان ، آيه 30).

(فازلهما * الشيطان )، (همان ، آيه 36).

(فتلقى * آدم )، (همان ، آيه 37).

درباره رابطه بين فعل و فاعل ، نكات زير قابل توجه است :

1 ـ هر فعل داراى فاعل است .

2 ـ ممكن است فاعل ضمير مستتر در فعل باشد، مانند: فاعل در (نعبد) كه (نحن )مستتر است .

3 ـ مـمـكـن اسـت فـاعـل بـعـد از مـفعول بيايد، مانند: (فزادهم اللّه ) (111) ،(واذابتلى ابراهيم ربه ) (112) ، (انما يخشى اللّه من عباده العلمؤا)(113) .

4 ـ ممكن نيست كه فاعل بر فعلش مقدم شود.

وقف بين مبتدا و خبر.

ايـن وقـف نـيـز از نـوع قبيح است ، براى اينكه كلامى كه مبتدا در آن ذكر شده باشد،ولى خبر آن نيامده باشد و بالعكس ، داراى معناى مفيد نيست ، مگر در جاهايى كه مبتدا داراى بيش از يك خبر باشد، كه اگر كسى بعد از مبتدا و خبر اول وقف كند، چنين وقفى ، وقف حسن خواهد بود.

مثالها: (الحمد* للّه )، (حمد (1)، آيه 2).

(ذلك الكتاب * لا ريب فيه * هدى للمتقين )، (بقره (2)، آيه 2).

(اولئك * على هدى من ربهم )، (همان ، آيه 5).

(واولئك * هم المفلحون )، (همان جا).

(من الناس * من يقول امنا باللّه )، (همان ، آيه 8).

(فى قلوبهم * مرض )، (همان ، آيه 10).

(اللّه * يستهزى ء بهم )، (همان ، آيه 15).

(مثلهم * كمثل الذى استوقد نارا)، (همان ، آيه 17).

درباره مبتدا و خبر و رابطه بين آن دو، نكاتى قابل توجه است :

1 ـ جمله اسميه هميشه از مبتدا و خبر تشكيل مى شود.

2 ـ مبتدا عامل اعراب در خبر است .

3 - در مورد عامل اعراب در مبتدا بعضى گفته اند: ابتدائيت است ، و برخى گفته اند: خبر است .

4 ـ ممكن است خبر بر مبتدا مقدم شود، مانند: (فى قلوبهم مرض ).

5 ـ ممكن است مبتدا حذف شود، مانند: (صم بكم )، كه در واقع بوده است : (هم صم بكم ).

6 ـ ممكن است خبر حذف شود.

7 ـ مـبـتدا هميشه بايد اسم باشد، ولى خبر مى تواند اسم باشد، يا جار و مجرور، ياظرف و يا جمله ، ظـرف ، مـانـند: (عنده ام الكتاب ) (114) ، جار و مجرور،مانند: (فى قلوبهم مرض )، جمله ، مانند: (اللّه يستهزى ء بهم ).

 

8 ـ يـك مـبتدا مى تواند چند خبر داشته باشد، مانند: (لا ريب فيه ) و (هدى للمتقين )، كه دو خبر براى (ذلك الكتاب ) هستند.

وقف بين فعل (يا شبه فعل ) و مفعول به

فعل متعدى احتياج به مفعول دارد، بنابراين اگر بر فعل متعدى وقف شود و مفعول آن ذكر نشود، چـنـين وقفى قبيح است ، و همچنين وقف بر مفعول بدون ذكر فعل ، درمواردى كه مفعول بر فعل مقدم شده است .

مثالها: (اياك * نعبد واياك * نستعين )، (حمد (1)، آيه 5).

(اهدنا * الصراط المستقيم )، (همان ، آيه 6).

(يقيمون * الصلوة )، (بقره (2)، آيه 3).

(يخادعون * اللّه )، (همان ، آيه 9).

(فزاد * هم اللّه * مرضا)، (همان ، آيه 10).

(واذا لقوا * الذين امنوا قالوا امنا)، (همان ، آيه 14).

(اولئك الذين اشتروا * الضلالة بالهدى )، (همان ، آيه 16).

(مثلهم كمثل الذى استوقد * نارا)، (همان ، آيه 17).

(الذى جعل لكم * الارض فراشا)، (همان ، آيه 22).

(الذين ينقضون * عهد اللّه )، (همان ، آيه 27).

(انى جاعل فى الارض * خليفة )، (همان ، آيه 30).

(وعلم * آدم * الاسمء كلها)، (همان ، آيه 31).

(انى اعلم * غيب السموات والارض )، (همان ، آيه 33).

(واياى * فارهبون )، (همان ، آيه 40).

(واياى فاتقون )، (همان ، آيه 41).

درباره فعل و مفعول و رابطه بين آن دو، نكات زير حائز اهميت است :

1 ـ هر فعل متعدى داراى مفعول است .

2 ـ گاهى اوقات مفعول به صورت ضمير متصل به فعل مى آيد، مانند:(انذرتهم ).

3 ـ گاهى مفعول بر فعل مقدم مى شود، مانند: (اياك نعبد) و (اياى فارهبون ) و(اياى فاتقون ).

4 ـ جمعى از افعال داراى دو مفعول به هستند، مانند: (اهدنا الصراط) و (زادهم اللّه مرضا) كه حتما بـايد فعل با دو مفعولش ذكر شود، تا وقف تام يا كافى باشد،وگرنه وقف قبيح يا حسن خواهد بود، مـانـنـد: وقف بر (زادهم ) كه قبيح است ، چون بى معناست ، و وقف بر (اهدنا) كه حسن است ، چون خودش جمله اى معناداراست .

5 ـ گـاهـى شبه فعل ، از قبيل : اسم فاعل ، اسم مفعول ، مصدر، صفت مشبهه ، داراى مفعول است ، مانند: (انى جاعل فى الارض خليفة ).

6 ـ گـاهـى مـفـعـول بـعـد از فعل و قبل از فاعل مى آيد، مانند: (فزادهم اللّه ) و(اذابتلى ابراهيم ربه ) (115) .

وقف بين فعل (يا شبه فعل ) و مفعول مطلق

اين نوع وقف ، ممكن است حسن باشد.

مثالها: (انا فتحنا لك * فتحا مبينا)، (فتح (48)، آيه 1).

(وفتناك * فتونا)، (طه (20)، آيه 40).

(والناشطات * نشطا)، (نازعات (79)، آيه 2).

(والسابحات * سبحا)، (همان ، آيه 3).

 

(وكلم اللّه موسى * تكليما)، (نساء (4)، آيه 164).

(اذا دكت الارض * دكا دكا)، (فجر (89)، آيه 21).

(اذا رجت الارض * رجا)، (واقعه (56)، آيه 4).

(وبست الجبال * بسا)، (همان ، آيه 5).

(اذا زلزلت الارض * زلزالها)، (زلزله (99)، آيه 1).

وقف بين فعل و مفعول له .

اين نوع وقف ، معمولا حسن است .

مثالها: (يجعلون اصابعهم فى اذانهم من الصواعق * حذر الموت )، (بقره (2)، آيه19 ).

(جعل اللّه الكعبة البيت الحرام * قياما للناس )، (مائده (5)، آيه 97).

(فاخرج به من الثمرات * رزقا لكم )، (بقره (2)، آيه 22).

وقف بين فعل و مفعول فيه

اين نوع وقف ، ممكن است حسن و ممكن است قبيح باشد.

مثالها: (انما توفون اجوركم * يوم القيمة )، (آل عمران (3)، آيه 185).

(وما اصابكم * يوم التقى الجمعان فباذن اللّه )، (همان ، آيه 166).

(فاللّه يحكم بينكم * يوم القيمة )، (نساء (6)، آيه 141).

(ويوم القيمة * يردون الى اشد العذاب )، (بقره (2)، آيه 85).

پرسش و تمرين

1 ـ موارد وقف بين مضاف و مضاف اليه را در سوره بينه مشخص كنيد؟.

2 ـ موارد وقف بين فعل و فاعل را در سوره زلزال مشخص كنيد؟.

3 ـ موارد وقف بين مبتدا و خبر را در سوره هاى قارعه ، همزه ، كافرون و اخلاص تعيين كنيد؟.

4 ـ موارد وقف بين فعل و مفعول به را در سوره هاى ماعون ، كوثر و نصر معين كنيد؟.